مشارکت همسفر سمیرا؛
من زمانی که با مقوله جهانبینی کمی آشنا شدم فهمیدم من بیشتر از مسافرم تخریب دارم درون من پر از ضدارزشها است و درون تاریکیها هستم و برای رهایی خودم و گرههای درونی خودم باید آموزش بگیرم و تمام آن آموزشها را کاربردی کنم، پس در این مسیری که خداوند اذن ورود من را صادر کرده پا نهادم و شروع به حرکت کردم باید در این مدت سفر به دانایی خود بیفزایم و تمام آموختههایی که در این مسیر به من آموزش خواهند داد را عملی کنم تا به تزکیه و پالایش شهر وجودیام برسم. یکی از اضلاع مهم درمان اعتیاد جهانبینی میباشد. فردی که به درمان میرسد ابتدا باید جسم و روان او به درمان برسد و باید روی جهانبینی خود کار کند تا آن تزکیه و پالایش درونی اتفاق بیفتد. برای اینکه جهانبینی ما درست شود و به تعادل برسد مدت غیر قابل پیشبینی وقت نیاز است. ما برای بهتر یاد گرفتن و درک جهانبینی به تصویری از آن نیاز داریم که ایده آن را آقای مهندس در کتاب ۶۰ درجه دادهاند؛ چون انسان برای درک بهتر یک مطلب به ابزارهای مختلفی احتیاج دارد، یکی از مهمترین آنها تصاویر است. چرا ما از داستانها لذت میبریم؟ یک فیلم خوب میتواند در دو ساعت چندین نکته مهم را به ما یاد بدهد، چون از ابزار تصویر و صوت استفاده میکند. در این علم جهانبینی از مثالهایی استفاده کردند که در ذهن مخاطب یک تصویر ذهنی به وجود بیاید؛ مخاطب برای فهمیدن آن مطلب به تصویر ذهنی مراجعه میکند و میتواند از آن تصویر شبیه سازی کند، مثلاً استاد امین میگویند: نفس مانند یک شهر، شهر وجودی یا کشور میماند، نفس اماره مثل قبیله وحشیها است که حمله کردند و آدمهای دانشمند، حکما، علما و... ذرات الهی هستند و آدمهای خلافکار، آدمهایی که دنبال خواستههای نامعقول هستند ذرات نفس ناخالص هستند. سازمانهای مافیا نماد ساختارهای منفی هستند و وقتی کسی این مدل را نگاه میکند در ذهن خودش خیلی چیزها را متوجه میشود اگر الان احساس میکند که به مواد احتیاج دارد حالا قبیله وحشیها حمله کردند و فشار خماری و درد بدن به خاطر حمله همین وحشیها است؛ ولی اگر این تصویرها نباشد و یکسری تعریفهای خالی به آدمها بدهند که از روی آن بخوانند مثال نفس ساختاری است نه بسیط و نه منبسط و نه واحد است نه مرجوع ... از این مدل کلمات فلسفی شاید ما حفظ کنیم ولی چیزی از آنها را متوجه نخواهیم شد. استاد امین میفرمایند: به اعتقاد من علم جهانبینی متعلق به همه انسانها است و این علم برای چه کسی نیاز مبرم است؟ برای کسانی که در درون تاریکیها هستند و میخواهند از تاریکیها بیرون بیایند و به طرف روشنیها حرکت کنند، پس یک طناب محکم و قوی لازم است؛ جهانبینی به مانند یک طناب قوی و محکم است که میتواند آدم را از عمق تاریکیها بیرون بکشد و نجات بدهد و برای افرادی که درگیر اعتیاد هستند تا جهانبینی آنها درست نشود آنها هرگز به ترک و درمان جسم و روان نمیرسند، چون ظرفیت آموختن این مطالب و دانشها و ظرفیتهای پتانسیل پنهان انسان را بالا میبرد. نیروهای منفی در این سفر بسیار قوی و بازدارنده هستند و مدام در حال خراب کردن و آلوده کردن حس انسان هستند؛ یعنی آب را از سرچشمه آلوده میکنند و میگویند اگر میخواهید شهری را فلج کنید آب آن را آلوده کنید، نیاز به کار دیگری نیست. نیروهای بازدارنده و منفی در آلوده کردن حس انسان استاد شدهاند و این کار را به بهترین شکل انجام میدهند؛ یک جا با دروغ، جای دیگر با سرزنش و تهمت، دزدی و طعنه، انسان باید حواسش به سرچشمه خود باشد هر اتفاقی که میافتد هوشیار باشد و حسش آلوده نشود. اگر جسممان آلوده شد نیروهای بازدارنده و منفی به اهداف خودشان رسیدند، چون حس نیرو است و اولین شروع به کار افتادن قوه عقل است و وقتی حس آلوده شد، عقل با یک حس آلوده شروع میکند به کار کردن و فرمان دادن، و وقتی فرمانده فرمان غلط بدهد کلی تخریب ایجاد میشود پس حس از همه چیز مهمتر است. کل مسائل جهانبینی روی مسئله دانایی و شناخت حسها در انسان است و اینکه این حسها را تشخیص داده و پالایش کنند. اگر ما براساس همین قضایا پیش برویم میتوانیم خودمان را از تاریکیها و خیلی مسائل خارج کنیم و به طرف روشنیها و ارزشها حرکت کنیم.
مشارکت همسفر میترا؛
وقتی فرد مصرفکننده به درمان میرسد باید هم جسم و هم روان او به درمان برسد. نگرش و تفکر مصرفکننده باید عوض شود تا به درمان برسد. کسی که تفکرش عوض نشود به درمان هم نخواهد رسید و دوباره به مصرف مواد برمیگردد. جهانبینی فقط مخصوص مسافران نمیباشد برای همسفران هم است و باید یاد بگیرند و در زندگی به کار ببرد تا بتوانند مشکلاتی که در گذشته در زندگیشان داشتهاند را حل کنند. وقتی فردی جهانبینی را بیاموزد در راه درست قرار میگیرد، عشق و محبت را یاد میگیرد، صبور بودن، عاشق بودن، از تاریکی به روشنایی، رسیدن اینها همه در جهانبینی نهفته است. در جهانبینی ریشه تمام اشتباهات در درون خودمان را پیدا کرده و آنها را حل میکنیم. گرههای کور که زمانی به هیچ شکل نمیشد بازشان کرد در این مرحله به آسانی و معجزهآسا باز میشوند، از ضدارزشها دور میشویم و به مسیر ارزشها پا میگذاریم. مقابله با نیروهای منفی و دور شدن از هوای نفس، از زشتی، رسیدن به زیبایی، دور شدن از کینه و نفرت و رسیدن به عشق و محبت میباشد. من به عنوان همسفر فکرم فقط موقع آمدن به کنگره درمان مسافرم از اعتیاد بود اما کمکم با آموزشهای کنگره متوجه شدم حال خودم چقدر خراب است مشکلات زندگیام زیاد است که همه برای نداشتن آگاهی از خودم بود با شناخت جهانبینی امیدوارم روش صحیح زندگی را یاد بگیرم و بتوانم به خوبی در زندگیام کاربردی کنم. با فهمیدن جهانبینی میفهمیم که انسان فقط جسم ظاهری نیست و دارای صور پنهان مثل عقل، نفس، روح، ذهن میباشد. ما اگر جهانبینی را درست بفهمیم و در زندگی بکار ببریم میتوانیم به آرامش روان هم برسیم. جهانبینی یعنی درست دیدن جهان پیرامون زندگیمان، جهانبینی روی شناخت حسها میباشد. انسان اگر خوب در این قضیه پیش برود به آرامش هم میرسد از آقای مهندس تشکر میکنم که این بستر را فراهم کردند که ما به آرامش و حال خوب برسیم.
مشارکت همسفر فریبا؛
خداوند را شکر میکنم که امروز هم توانستم این مشارکت را در مورد دستور جلسه امروز که جهانبینی است بفرستم. یک جمله زیبا و آموزنده خواندم که نوشته بود جهان هم مانند یک آیینه است آنچه را که در درون خود احساس میکنید در دنیای بیرون باز مییابی و دقیقاً به همین خاطر است برای اصلاح زندگی باید از درون خود آغاز کنید. اگر من همسفر بخواهم به آرامش و حال خوب برسم باید جهانبینی خودم را بالا ببرم و جهانبینی فقط مال من همسفر نیست برای همه است حتی یک مسافر است. جهانبینی یعنی دیدن جهان و هستی و الگو گرفتن از طبیعت است. به گفته استاد جهانبینی، استاد امین میفرمایند: جزوه جهانبینی مانند الفبای جهانبینی است. آقای مهندس در کتاب ۶۰ درجه میفرمایند: جزوه جهانبینی نیز همان شهر وجودی را دنبال میکند و دلیل خواندن جزوه جهانبینی آن است که صور پنهان انسان را مطرح میکند. جهانبینی به من همسفر یاد داد که صبر را پیشه کار خود کنم تا بتوانم به نیروهای درونی خود بپردازم و پیروز شوم. همین که الان آرامش دارم مدیون جهانبینی در کنگره ۶۰ هستم و من یاد گرفتم که اول باید به خودشناسی برسم تا بعد به خداشناسی برسم. امروز اگر متوجه میشوم که مسافر من خطایی از او سر زده است باید اینقدر جهانبینی من بالا رفته باشد که بتوانم با دید خوب به مسافرم نگاه کنم و صبر داشته باشم و من خودم همیشه وقتی که این اتفاق برایم میافتد مینشینم و کمی فکر میکنم و با خودم میگویم یک مسافر یک شبه که به سمت اعتیاد نرفته است و این اتفاقات همه یک شبه پیش نیامده است پس من باید صبر داشته باشم و همینطور که در کنگره گفته میشود همه چیز ذرهذره جلو میرود، ذرهذره درست میشود اگر من به آن دانایی رسیده باشم با آموزشهایی که گرفتم و آن سه ضلع مثلث دانایی که همان تفکر، آموزش و تجربه است را درست اجرایی کرده باشم خوب، صددرصد به رشد و تکامل میرسم و جهانبینی درونی و بیرونی من با همین آموزشها درست میشود. امروز دیدگاه من توسط جهانبینی عوض شده و من واقعاً باید قدردان این روزهایم باشم و قدردان استادانی هستم که در کنارشان قرار گرفتم، استادان بزرگی که دارند به من راه و روش درست زندگی کردن را یاد میدهند و سپاسگزار آقای مهندس و خانواده محترمشان هستم و سپاسگزار راهنمای عزیزم هستم خانم سمیه عشق، که واقعاً راه درست زندگی کردن را به من یاد دادند و من مدیون ایشان هستم.
مشارکت همسفر مهدیه؛
کنگره ۶۰ تنها سازمانی است که برای درمان اعتیاد سه ضلع در را در نظر گرفته است و برای درمان قطعی سه ضلع جسم و روان و جهانبینی باید به تعادل برسند. با به تعادل رسیدن جسم، روان هم به تعادل میرسد؛ اما قسمت جهانبینی معقولهای است که لازمه تلاش و حرکتی جدا از جسم و روان را میطلبد. جهانبینی یعنی آنچه ما نسبت به کل هستی جهان بیرون و درون برداشت، ادراک دریافت میکنیم. جهانبینی بیرون شامل ادراک، احساس ما نسبت به تمام هستی است و جهانبینی درون شامل ادراک و احساس ما نسبت به خودمان است. جهانبینی مثل ابزاری است در حالت عادی چیزهایی که غیر قابل روئیت هستند را آشکار میکند و به روئیت در میآورد تا برای ما قابل استفاده باشد. جهانبینی برای این است که من بتوانم ریشه خطاهای خود را پیدا کنم و آن را حل کنم از مسیر ضدارزشها به مسیر خوبیها قدم بگذارم و برای این کار باید قوانین آن را فرا بگیرم و برای اینکه جهانبینی من تغییر کند، باید دانایی من افزایش پیدا کند و برای بالا بردن دانایی باید از مثلث جهالت که ترس، ناامیدی و منیت است عبور کنم و باید مفهوم هر کدام را بدانم و باید بدانم تا من یک پنجم از داناییام را بالا نبرم و آن دانایی را عملاً انجام ندهم نمیتوانم یک پنجم از کارهای ضدارزشی را کنار بگذارم. کل جهانبینی روی مسئله دانایی و شناخت انسان است و اینکه انسان چگونه میتواند حسهایش را تشخیص بدهد و چگونه میتواند حسهایش را پالایش کند. مسئله جهانبینی فقط مربوط به اعضای کنگره ۶۰ نمیباشد و به عبارت دیگر مربوط به تمام انسانها است و انسانها با آن سر و کار دارند. جهانبینی و کسب دانش قوانین درست زندگی کردن را آموزش میدهد در جهانبینی گفته شده باید نقاط ضعف و قدرت خود را بشناسیم و زمانی که شناختیم به ما کمک میکند نیروهای منفی را تشخیص بدهیم تا بتوانیم از تاریکی خارج شویم و با تقویت نیروهای مثبت به سمت روشنایی حرکت کنیم. ما در کنگره با آموزشهایی که میبینیم به این مهم دست پیدا میکنیم که با مسائل و آسیبهای به وجود آمده چطور برخورد کنیم و با دیدگاه جهانبینی آن را درمان کنیم.
مشارکت همسفر فاطمه.ن؛
جهانبینی یعنی شناخت و یادگیری الفبای یک زبان. وقتی بخواهیم مطلبی را بفهمیم باید الفبای آن را بدانیم. وقتی بخواهیم مطلب و یا علمی را یاد بگیریم باید آن مطلب و الفبای آن تصویرسازی شود، علم پیچیده نیست، ساده است. لذا باید اصول و قوانین آن به سادگی گفته شود و درک شود و استاد باید طوری آن را انتقال بدهد با هر سن و جنسی آن را درک کنند و بفهمند پس ساده کردن مطلب کار مهمی است. در جهانبینی از مدل استفاده شده است یعنی استفاده از مثالهای تصویری، تا از این ابزارها و مثالها بتواند در ذهنش تصویر بسازد. نفس را به شهر مثال میزنیم و نفس اماره را وحشی و آدم خوب را ذرات الهی و آدمهای خلافکار نفس ناخالص و سازمانهای مافیایی نمادهای منفی هستند. به طور مثال با این مثالها هر موقع شخص خواسته نامعقولی داشته باشد، میفهمد که قبیله وحشی یعنی نفس اماره فرمان میدهد و بالعکس. جهانبینی مثل یک طناب میماند که انسان را از قعر تاریکی نجات میدهد. فراگیری جهانبینی در اولویت مال کسانی است که در قعر تاریکی فرو رفتهاند؛ گرچه برای همه افراد لازم است. یادگیری جهانبینی قدرت تشخیص فرد را بالا میبرد که از چه نیرویی فرمان بگیرد و در چه مسیری قرار بگیرد. اوایل تشکیل کنگره اکثر افراد مصرفکننده که قصد ترک مواد را داشتند در برابر یادگیری جهانبینی جبهه میگرفتند و میگفتند ما آمدهایم که ترک کنیم نه اینکه درس بخوانیم و همه آن افراد دوباره برگشتند سر خط اول. درمان موقعی اتفاق میافتد که دانایی من نسبت به مواد و مصرف زیاد شود و به قول یکی از دوستان یک پنجم دانایی اضافه نشود یک پنجم مواد را نمیتوانی کم کنی. شاید کم شود قطع کند فرد حالش خوب نیست و علت آن این است که برای اینکه آن اندورفین و دینورفین ترشح شود در قسمت جسم، باید در فیزیک فرد فرمانی ساده شود و فرمان زمانی صادر میشود که انسان از نظر دانایی و آگاهی تغییر کرده باشد. در بدن همه ما و در جسم ما سیستمی وجود دارد که براساس نیاز ما فرمان میدهد اگر ببیند ما نیاز داریم و ظرفیت، فرمان تولید میدهد (اندورفین و مورفین) ولی اگر ظرفیت نباشد به طور مثال در یک شهری خانه ساخته شود مثلاً کارخانه فولاد، مواد اولیه هم مورد استفاده قرار میگیرد، وگرنه اگر جایی نباشد این مواد اولیه به هیچ دردی نمیخورد. پس باید ظرف لازم در انسان درست شود و آن ظرف، آموختن آگاهی و دانایی است. در جهانبینی عقل حکم یک فرمانروا را دارد در یک شهر یا کشور داخل یک قلعه قرار دارد و این قلعه به وسیله سربازان و افرادی محافظت میشود و انجام یک خواسته و تصمیم گیری بستگی دارد به اینکه این سربازان جنسی باشند منفی یا مثبت. که چرا شخص با خوردن برنج یا چغندر اعتیاد پیدا نمیکند ولی با مصرف مواد معتاد میشود؟ مولکولهای چغندر یا برنج از چیزی به نام سد خونی مغز عبور نمیکند ولی آلکالوئیدهای مواد مخدر و الکل از سد خونی مغز عبور میکنند و این قابلیت را دارند مغز و کارکرد آن اختلال به وجود میآورد. پس یک فرضیه از دو جهت اثبات میشود: علمی و دیگری تجربی. با این تعاریف چرا وقتی ما میدانیم دانایی مفید است و باعث رشد انسان میشود چرا ما دانا نمیشویم؟ جواب اینکه آن روی سکه هم خبرهایی است یعنی یکسری نیروهایی هستند نمیگذارند ما به سمت ارزشها و خوبیها برویم و مانع میشوند. پس زندگی مثل بازی میماند و هر بازی قوانینی دارد که باید یاد بگیریم یاد گرفتن این قوانین ربطی به هوش و ذکاوت شخص ندارد بلکه انجام دادن آن قوانین مهم است و با تمرین و مهارت هر سختی و مشکلی آسان میشود. پس با صبر کردن و حوصله قسمت شیرین کار هم اتفاق میافتد. وقتی قوانین را بلد نباشی و یا رعایت نکنی مشکل میشود و با همه درگیر میشوی. اگر میخواهیم به شادی و لذت دست پیدا کنیم یادگیری قوانین را با حوصله بپذیریم و کار نیروهای منفی و تخریبی براساس درجه تکامل انسان نقششان متفاوت است در اول بازدارنده هستند بعد مخرب، مکمل هستند. همان نیرو هستند ولی با نقشهای متفاوت هستند؛ یعنی با اولین قدم در جهت مثبت تمام قوای خود را به کار میگیرد تا حرکت نکنید بعد از اینکه نتوانست، به صورت مخرب وارد میشود. و بعد مکمل عمل میکند. برای چه کسانی مکمل است؟ برای کسانی که بتوانند مهارش کنند و علم و دانش آن را دارند و برای دیگران بازدارنده و مخرب هستند پس نقش دانایی و یادگیری جهانبینی روشن میشود که ما بتوانیم از این نیروهای مخرب و منفی بازدارنده در جهت تکامل صورت مکمل استفاده بکنیم.
نویسندگان: همسفر سمیرا، همسفر میترا، همسفر فریبا، همسفر مهدیه، همسفر فاطمه.ن، راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر معصومه، راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر منصوره، راهنما همسفر مهدیه (لژیون یکم)
همسفران نمایندگی کریمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
88