جهانبینی یعنی آنچه که ما نسبت به خود و جهان هستی ادراک، احساس و دریافت میکنیم. در کنگره برای رسیدن به درمان قطعی باید جسم، روان و جهانبینی به موازات هم به تعادل برسند. برای به تعادل رسیدن جسم و روان یازده ماه زمان لازم است و برای جهانبینی زمانی پیشبینی نشده و بستگی به خود فرد دارد. در کنگره60 جهانبینی به دو مقوله جهانبینی درون و جهانبینی بیرون تقسیم میشود.
بیشترین قسمت مورد بحث، جهانبینی درون است که شناخت، ادراک، احساس و برداشت ما نسبت به دنیایی است که به عنوان فرد مصرفکننده در زمان مصرف از آن غافل بودهایم و چنین شهری در وجود ما است و این سیستم حیاتی در بدن ما در حال فعالیت است. مسئلهای که در جهانبینی به آن تکیه میشود صورپنهان است.
عقل، حس و نفس که تعاریفی در جزوات برای آنها بیان شده، پارامترهایی کاربردی است که در سفر اول و در سفر دوم نقش آنها بسیار حیاتی و دارای اهمیت است. به نظر من جهانبینی تنها مختص به درمان اعتیاد نیست فرد مصرفکننده که وارد کنگره میشود جهانبینی او افیونی است. افیونی به این معنی که تمام اطراف و دیدگاه او حول محور موادمخدر، مصرف، نئشگی و خماری میچرخد.
وقتی مواد مصرف کرده یا نئشه است دیدگاهی که نسبت به اطراف، جامعه و خانواده خود دارد بسیار متفاوت است با دیدگاهی که در زمان خماری دارد. جهانبینی مسافر از زمانی تغییر میکند که در وحله اول آموزش میبیند. اعتیاد یک بیماری است و نیاز به درمان دارد. اگر شما درد بسیار کوچک را در نظر بگیرید؛ مثلا دندان درد که سیستمهای بدن را هم تحت تأثیر قرار میدهد کسی که دندان درد دارد جهانبینی او نیز تحت تأثیر قرار میگیرد و جهانبینی فرد با جسم او رابطه متقابلی دارد.
ممکن است آن جسم به واسطه اعتیاد از تعادل خارج شده باشد. این مراحل شاید در مباحث دیگر؛ مانند فردی که بیماری لاعلاج دارد و مجبور است سختیهایی بکشد به عنوان یک اعتمادبهنفس یاد میشود که نیمه پر لیوان را ببیند و به مسئله خوشبین باشد. چنین فردی میتواند بهتر با بیماری خود کنار بیاید و میتواند بر آن بیماری غلبه کند.
نگاه به بیماری و آن چیزی که نسبت به آن بیماری درک و احساس میکند جهانبینی نسبت به آن بیماری است؛ در نتیجه جهانبینی فرد بسیار تحت تأثیر جسم او میباشد. حال به مسئله اعتیاد میرسیم که کلکسیونی از دردها و ضدارزشها است. از تفکرات منفی و تفکراتی که به واسطه موادمخدر از چرخه خارج شدهاند و یکسری ضدارزشها را برای فرد و خانواده و اجتماع به ارمغان آوردهاند.
ریشه اصلی برای درمان مسافر در کنگره۶۰ پرداختن به جسم فرد است. فردی که جسمش به تعادل نرسیده باشد هیچگاه جهانبینی در دید و نظر فرد مفهومی ندارد. وقتی جسم کمی به تعادل میرسد تعاریفی مانند خدمت و فراگیری آموزشهای جهانبینی به فرد سفارش میشود یا خواندن وادیها و عمل به این مسائل.
در جهانبینی به پارامترهای اساسی از قبیل حس و دانایی اشاره شده و مثلثهایی به نام دانایی و جهالت در جهانبینی وجود دارد. اینها آموزشهایی است که در کنگره به فرد مصرفکننده داده میشود. شاید در سفر اول به منزله قطع مواد یا رهایی پا به کنگره میگذارد؛ اما همینکه جسم او به درمان میرسد و تأثیر متقابل میبیند، دید او نسبت به اطراف و اطرافیانش تغییر میکند؛ به این نتیجه میرسد که از نقاط دیگری هم مورد تخریب قرار گرفته است و تلاش میکند تا آن نقاط را هم به تعادل برساند.
از پارامترهای موجود در جهانبینی که به فرد مسافر یا همسفر آموزش داده میشود آنها را به عنوان ابزار یاد میگیرد. باید ببیند که چگونه در دنیای بیرون میتواند از آنها استفاده کند و از پس نیروهای بازدارنده و منفی که بعد از رهایی از دام اعتیاد به سراغ او میآید برآید. منابع بینظیری وجود دارد؛ مانند قلعه عقل که خود من با خواندن آن بسیار آموزش گرفتم. برقراری ارتباط و استفاده از این منابع، تنها به منزله مطالعه نیست و باید آنها را در زندگی خود کاربردی کنم.
نویسنده: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر شقایق از لژیون چهاردهم
ویراستار و ارسال مطلب: همسفر نازنین رهجوی راهنما همسفر راضیه از لژیون چهارم
مرزبان خبری: همسفر نرجس
- تعداد بازدید از این مطلب :
94