جلسۀ یازدهم از دورِ چهارم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره 60 ویژه مسافران نمایندگی پرند، با استادی راهنمای محترم مسافر غلامرضا، نگهبانی مسافربهنام و دبیری مسافر حسن با دستورجلسه "هفته راهنما" روز دوشنبه تاریخ 10 اردیبهشت 1403 رأس ساعت 17:00آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان غلامرضا هستم یک مسافر، از ایجنت محترم و لژیون مرزبانی تشکر میکنم که به من اجازه خدمت در این جایگاه را دادند، این هفته را به اولین راهنمای کنگره60 جناب آقای مهندس تبریک میگویم، من اگر بخواهم بدانم راهنما چیست باید تا حدودی جناب مهندس را بشناسم، من در سفر اول خودم همیشه میگفتم که اگر جناب مهندس بعد از درمانشان به کنگره نمیآمدند، من الان کجا بودم، بنیان محترم آنقدر در حرفه خودشان برجسته بودند که اگر بجای کنگره به سمت حرفه خود میرفتند الان یکی از ثروتمندان ایران بودند، ولی ماندند و به انسانهای دیگر کمک کردند، چرا؟، جناب آقای مهندس اسوه عشق و فداکاری و سپاسگزاری هستند، ما در کنگره 60، 4 جشن داریم که برگذار میکنیم، صور آشکار شناخت این هفتهها، شاید این باشد که من با جایگاه اینها آشنا بشوم، ولی هیچوقت نمیتوانم این جایگاه را درک کنم تا زمانی که در آن جایگاه قرار بگیرم ولی صور پنهان این هفتهها یادگیری سپاسگزار بودن است، جناب مهندس اگر ماندن چون عاشق و سپاسگذار بودن، وقتی حرف از عشق میشود اولین چیزی که به ذهن هرکس میرسد، عشق پاک مادر به ذهن انسان میرسد، اگر به مادر بگویند این بچه را که 9ماه با خون دل بزرگ کردی تا به ثمر برسد و به دنیا بیاد و بعد از آن تازه مشکلاتش شروع میشود، اگر به مادر بگویند این بچه 2سال دست شما امانت است وبعد از شما میگیریم و این بچه مال شما نیست، آن مادر باز هم انطور که باید عاشق فرزندش میماند و است، دقیقا مثل راهنما، به راهنما میگویند این رهجو 10ماه دست شما امانت است و بعد از درمانش میتواند برود، ولی راهنما رهجو خود را با عشق به مقصد میرساند، با اینکه از گوشت و خون خودش نیست، رهجو در سال یکبار میتواند به راهنما خود در این هفته و یکبار موقع رهایی خود پاکت بدهد، آیا این پاکت پول آنقدر زیاد است که راهنما بخواهد رهجو را یکسال همراهی کند؟ این را ما از جناب مهندس آموختیم و الگوی ما آقای مهندس است، اگر جناب مهندس راجع به پاکت پول صحبت میکند قطعا این موضوع برای رهجو عنوان میشود، سپاسگزار بودن در مرحلۀ اول کلامی است، دیگران بر این اندیشهاند که من فقط یک تشکر زبانی کنم، انسان چقدر میتواند این را با زبان مطرح کند، اینکه وقتی راهنما به من میگوید سر ساعت داروات را مصرف کن و من بگویم چشم اینکه سر ساعت بخواب چشم، سر ساعت سیدی ات را بنویس بگویم چشم، مرحلۀ دوم اجرا کردن این مطالب است که آیا چیزی که راهنما به من میگوید را انجام میدهم؟ من وقتی از راهنمایم سپاسگزاری میکنم بابت زحمت هایش، آیا جواب زحماتش را با انجام وظایفم میدهم؟ بعد وقتی که این مراحل تمام میشود در مرحله سوم الگوی رهجو راهنمایش میشود و بایستس خدمت گزار بشود و آنهایی که در سفر دوم خدمتگزار میشوند آنها واقعاً انسانهای سپاسگزاری هستند، ولی دیگران فکر میکنند کلام را میشود راحت گفت و در همان مرحله میمانند و حتی زبانی هم نمیتوانند سپاسگزاری کنند، تشکر بدون عمل ارزشی برای راهنما ندارد، من از گذشته میشنیدم که همه موجودات سپاسگزارهستند، همان حیوان در مرحله دوم با انجام دادن وظایفش دارد سپاسگزاری میکند یک گیاه میداند کارش چیست و آن را به نحو احسن انجام میدهد، یک حیوان میداند وظیفهاش چیست و آن را به نحو احسن انجام میدهد، یعنی ما انسانها از آنها پایینتر هستیم، امیدوارم که من آن چیزهایی را که میگویم خودم اجرایش کنم و هر لحظه بدانم دارم چکار میکنم و در کنگره بمانم و آموزش بگیرم تا بتوانم خدمت کنم ممنونم که به حرف های من گوش کردید.
تایپ و بارگذاری: مسافرهادی از لژیون یکم
ویراستار: همسفرفرهاد از لژیون دوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
100