یازدهمین جلسه از دوره هشتم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره۶۰ ویژه مسافران نمایندگی ملایر، با استادی ایجنت مسافر مهدی، نگهبانی راهنما مسافر علیمحمد و دبیری مسافر علی با دستورجلسه «هفته راهنما» روز سهشنبه ۱۱ اردیبهشتماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر، خدا را شکر میکنم یک بار دیگر توفیق پیدا کردم در این جایگاه قرار بگیرم و از همه عزیزانی که خدمت کردن و به من به نوعی آموزش دادند تا به این جایگاهها برسم تشکر میکنم.
تبریک میگویم در ابتدا به استاد راهنمای کنگره ۶۰ جناب آقای مهندس دژاکام، استاد امین، خدمتگزاران کنگره ۶۰ بالاخص نمایندگی خودمان؛ راهنمایان چه بخش تازهواردین و چه بخش درمان اعتیاد و لژیونهای ویلیام وایت که خدمت میکنند تبریک میگویم. تکامل در هستی از راهنماست؛ دیروز داخل لژیون یک نفر مشارکت کرد و داشت شکرگزاری میکرد؛ گفت که یک موقعی مشکلی برایم پیش میآمد؛ تشنجی پیش میآمد اولین چیزی که به ذهنم میرسید این بود که موادم را مصرف کنم بعد یک نخ سیگار بکشم. الان اینطور نیست و همان مشکلات برایم پیش آمده است و یک جرقه کوتاهی بود توانستم آن را خنثی کنم و این را از کنگره میبینم. این یعنی تکامل؛ یعنی یک قدم به جلو؛ جوامع پیشرفته هم همینطور هستند؛ جوامعی هستند که به معلمانشان بها میدهند و بها دادن به آنها باعث میشود که جامعه رشد کند. حالا اینجا متأسفانه خیلی بها داده نمیشود به معلمان و از آنها آنطور که باید تقدیر نمیشود.
در کنگره ۶۰ هم راهنماها خدمت میکنند و همه هدفشان این است که یک نفر به درمان برسد؛ ولی من رهجویی که به کنگره میآیم هر چقدر که زمان میگذرد باید رشد کنم و این رشد را از منابع علمی کنگره برداشت میکنم. از لژیون، از تجربیات اینکه عزیزان در مشارکتها میگویند؛ از اینجاها بهدست میآورم؛ همانقدر که به دست میآورم خواهناخواه پس میدهم؛ یعنی اگر به طبیعت نگاه کنیم؛ یک باغ را که هر چقدر شما بهآن خدمت کنی آنقدر به شما محصول میدهد.
منِ نوعی وقتی میآیم استفاده میکنم جایی بروز میدهد؛ در طول سال با خدمت کردن؛ مشارکت کردن؛ با شرکت کردن توی امتحانات خودم را نشان میدهم و با شرکت کردن مثلاً در لژیونهای سردار و حمایتهای مالی و بخشهای ورزشی این رشد را بروز میدهم ولی یک روز برای شکرگزاری از راهنما داریم؛ امروز جدای از شکرگزاری دلی و جدای از نوشتاری که باید نوشته شود و در قالب پاکت به راهنما داده بشود؛ مجازم که من رهجو به راهنما پاکت بدهم؛ حالا اگر تولد داشته باشند یا اگر رهاییم باشد آنها بحثش جداست؛ ولی قدردانی از راهنما منوط به امروز است و این به آن برداشتی که من کردم برمیگردد؛ اگر که با روز اولم فرقی نکرده باشم مسلماً واکنشم همینطور خواهد بود؛ ولی اگر که تفاوت را در خودم ببینم؛ تکامل را در خودم ببینم؛ صددرصد وقتی دستم میخواهد برود داخل جیبم، اول از دلم در میآید بعد توی جیبم میرود؛ این خودش را قشنگ نشان میدهد؛ ببین کسی که میآید توی کنگره خدمت میکند احتیاجی به مسائل مالی ندارد و بیرون از اینجا تأمین است؛ اصلاً یکی از شروط خدمت کردن تمکن حداقل مالی است. کسی که ندارد نمیتواند خدمت کند . ولی من نوعی وظیفه دارم که در قالب این پاکت شکرگزاری خودم را نشان بدهم و شکر و سپاسگزاری از مخلوق همان شکر و سپاسگزاری از خالق است؛ این یکجور تمرین است که من اینجا یاد گرفتم و امیدوارم که امروز همه حداکثر توان خودشان را بگذارند.
اگر توان من یک میلیون تومان است باید این یک میلیون را بگذارم و نگاه نکنم که آقای فلانی که توی لژیون من است ۱۰۰ تومان گذاشته داخل پاکت؛ آن به توان خودش نگاه کرده است؛ به برداشت خودش نگاه کرده و من باید به خودم نگاه کنم و حداکثر توان خودم را با آن برداشت خودم بگذارم و در قالب پاکت تقدیم راهنمام کنم. امیدوارم که این اتفاق مهم امروز بیافتد و به بهترین شکل ممکن جشن خوبی در کنار همدیگر داشته باشید و برای راهنماهای عزیز هم خیلی سپاسگزارم و آرزوی موفقیت میکنم.
در ادامه مراسم تقدیر از راهنمایان برگزار شد. تصاویر این روز زیبا تقدیم نگاه مهربان شما:
تایپ و عکس : مسافر علی اسدی
ویراستاری و ارسال: راهنمایتازهواردین بهمن مشفق
مسافران نمایندگی ملایر
- تعداد بازدید از این مطلب :
253