English Version
English

گروه خانواده_ راهبری با عشق

گروه خانواده_ راهبری با عشق

پریشان خاطر و تشنه در دشتی بیکران به دنبال آب می‌گشتم و نمی‌یافتم؛ بارها و بارها بر سر راهم سراب‌هایی دیدم و به سمتش دویدم، اما وقتی رسیدم چیزی نیافتم جز ناامیدی و خستگی. صدای آب را از دور دست‌ها شنیدم و به دنبال صدا آمدم. تو را دیدم که با پرچمی سبز ایستاده‌ای و گلی سرخ به نشان عشق به سمتم گرفتی. در کنار نهر عظیمی ایستاده بودی که خروشان و پر قدرت به پیش می‌راند و هیچ سنگی جلو دارش نبود. چند قطره آب از آن نهر برداشتی و به من تشنه خوراندی و مرا تشنه‌تر کردی. تو ساقی آب زلالی هستی برای تشنه‌لبان خسته که امید خود را از دست نداده‌اند. من آن نهر را دیدم و آرزو کردم در آن غرق بشوم و هرچه غرق‌تر می‌شوم تشنه‌تر می‌گردم. آن نهر زلالی که به دشت سبزی می‌دهد و درختان خشکیده را استوار می‌سازد. نهری که  منشاءاش از کوهستان‌های بلند و سر به فلک کشیده‌ای است و ابرهای الهامات الهی گرداگرد آن‌ را پوشانده‌اند. دسته‌دسته آدم‌ها می‌آیند و دست در نهر می‌زنند و صورتشان را می‌شویند و چشمانشان باز می‌شود و پاکیزه می‌شوند. آن طرف‌تر کویری بی آب و علف وجود دارد که عده‌ای در آن سرگردانند؛ تو ایستاده‌ای و‌ نگران به آن‌ها می‌نگری و در دعاهایت می‌گویی: خداوندا دستان این سرگردانان را در دست راه‌یافتگان قرار بده تا از آن کویر بی‌آب و علف به دشت سرسبز زندگی بیایند و خود دستانی شوند که دست دیگری را می‌گیرند. راهنمای عزیزم تو دستی از دستان خداوندی که با عشق راهبری می‌کند. هفته راهنما را به شما تبریک عرض می‌کنم. 

 

نویسنده: همسفر سعیده، راهنما همسفر الهام(لژیون دوم)

ویرایش: همسفر پریسا، راهنما همسفر الهام(لژیون دوم)

ارسال: همسفر سعیده، راهنما همسفر الهام(لژیون دوم)

همسفران نمایندگی دلیجان 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .