English Version
English

راهنما بنده مهربان و عاشق خدا

راهنما بنده مهربان و عاشق خدا

همسفر اعظم؛ (لژیون هفتم)
یادم می‌آید در دوران دبیرستان دانش‌آموز خوب و فعالی بودم و در همه مناسبت‌ها و  کارهای مدرسه فعال بودم و یک هدف داشتم که باید شاگرد موفقی باشم؛ ولی یک‌بار در امتحانات سراسری مدرسه نمره کمی گرفتم و این باعث شد روز‌به‌روز اعتماد‌به‌نفس من کم‌تر شود. دیگر خیلی فعال نبودم و در مراسم‌های مدرسه حضور نداشتم، مربی تربیتی مدرسه متوجه این موضوع شد و از من پرسید که چه اتفاقی افتاده که دیگر فعال و پرانرژی نیستم، من گفتم که دیگر نمی‌توانم و تلاش‌های من جواب نمی‌دهد. ایشان گفتند: هدفت چه بوده است؟ چرا هدف خود را فراموش کردی؟ به خود واقعی‌ات برگرد. حرف‌های آن روز معلم روی من تاثیر گذاشت و من دوباره با امید بیش‌تر برگشتم و روز‌به‌روز موفق‌تر شدم.
تا این‌که تاریکی درون و ناامیدی بعد چندین سال باز من را درگیر کرد، دیگر هدف نداشتم تلاش‌هایم برای کمک به همسرم بی‌فایده بود. ترک‌های ناموفق، ناملایمتی‌ها، بی‌حسی‌ها، تحملم تمام شده بود. خدایا کاش می‌شد به دوران قبلم برگردم، خدایا صدای من را بشنو! خداوند مسیری روشن برایمان فرستاد، مسیر کنگره۶۰؛  وقتی وارد شدم روی صندلی تازه‌واردین نشستم، خانم خدیجه راهنمای تازه‌واردین با من صحبت کردند، چقدر حرفهایشان دلنشین بود، از جنس خودم بود. احساس کردم خیلی سبک شدم و بعد از سه‌ جلسه وقتی با عشق راهنما و لژیون انتخاب کردم دیگر مطمئن‌تر شدم و با صحبت‌های راهنمایم امیدوارتر شدم. راهنمایم هر لحظه احساسم را درک می‌کرد، قبل از این‌که من چیزی بگویم خودشان متوجه می‌شدند، چه خوب بود که شخصی این‌طور من را درک می‌کرد. حرف‌هایی که به هیچ کسی نمی‌توانستم بگویم با راهنمای عزیزم در میان می‌گذاشتم.
امید، اعتمادبه‌نفس، آرزوهایم، هدف و هر آنچه از دست داده بودم را به من برگردانده بودند و من خوشحال‌تر ومشتاق‌تر به زندگی و فردای خود در مسیر کنگره به مدت ۸ماه در سفر هستم. راهنمای عزیزم خانم فاطمه از شما سپاس‌گزارم بابت همه آغوش‌های گرمتان، بابت شنیدن صدای گریه‌هایم، بابت آوردن خنده روی لبهایم و بابت تمام لحظه‌ها که در فکر و ذهنم به من آرامش می‌دهید. خدای خود را شاکرم و  از خانم مریم عزیز بابت پرورش راهنمایانی همچون خانم فاطمه و خانم خدیجه عزیز تشکر می‌کنم. این هفته مبارک را در راس به آقای مهندس دژاکام و خانم آنی بزرگ و خانواده محترمشان و تمام راهنماهای کنگره60 خصوصا نمایندگی اسلامشهر تبریک می‌گویم و امیدوارم رهجوی لایقی برای کنگره60 باشم و ادامه‌دهنده راه این راهنمایان بزرگ. هفته راهنما بر همه اعضای کنگره۶۰ مبارک باد.

همسفر اکرم؛ (لژیون هفتم)
هفته راهنما را خدمت بنیان‌گذار کنگره۶۰ جناب آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان تبریک عرض می‌کنم و از خداوند برایشان آرزوی سلامتی و تندرستی دارم و از تمامی راهنماهای کنگره۶۰ خصوصا شعبه اسلامشهر قدردانی و تشکر می‌کنم و این روز را به شما عزیزان تبریک می‌گویم و دست تک‌تک این عزیزان را می‌بوسم، همچنین از خانم فاطمه عزیز راهنمای تازه‌واردین تشکر می‌کنم که با روی باز از من استقبال کردند و من دلگرم شدم به این‌که جای درستی را انتخاب کردم و از راهنمای بسیار مهربان و دلسوزم خانم فاطمه عزیزم سپاس‌گزارم، هر جلسه که وارد لژیون می‌شوم امیدم به زندگی بیش‌تر و بیش‌تر می‌شود و خدا را شاکرم که این راه را به من نشان داد و من را با این فرشتگان زمینی آشنا کرد تا بتوانم از جهل و نادانی که در درون من بود رها شوم و راه درست را پیدا کنم تا بتوانم بستری گرم و آرام را برای خود، مسافرم و فرزندم فراهم کنم، دست راهنمای عزیزم را می‌بوسم و با عمل‌کردن به آموزش‌هایشان قدردان محبت‌های بی‌دریغ ایشان باشم و امیدوارم روزی شود که گوشه‌ای از زحمات خانم فاطمه عزیز را جبران کنم. من وقتی وارد کنگره شدم امیدی نداشتم و دل‌شکسته بودم؛ ولی وقتی وارد لژیون شدم و از تجربیات و آموزش‌های راهنمای عزیزم استفاده کردم و آرامش در وجود من به وجود آمد دیگر ناامید نیستم و مطمئن هستم که به رهایی می‌رسیم و روزهای خوبی در انتظار ماست. وجود راهنماها برکت و رحمت است که با جان و دل و بدون هیچ چشم‌داشتی به ما کمک می‌کنند، قدردان تک‌تک شما عزیزان هستم و امیدوارم آرامشی که به دل‌های ما می‌دهید هزار برابر در زندگیتان ساری و جاری باشد. از راهنمای عزیزم خانم فاطمه تشکر می‌کنم و قدردان زحماتشان هستم و دستشان را می‌بوسم، هفته راهنما مبارک باد.

همسفر فاطمه؛ (لژیون هشتم)
قبل از هرچیز هفته راهنما را خدمت بنیان کنگره۶۰ راهنمای راهنمایان جناب آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان و همه راهنمایان دلسوز و مهربان کنگره۶۰ و شعبه اسلامشهر و راهنمای خوب خودم خانم خدیجه عزیز تبریک می‌گویم. قطعا وقتی دانش انسان در جهت خیر باشد معرفت به وجود می‌آید و معرفت بر پایه دانش است و دانش یعنی به مرحله دانایی رسیدن. وقتی دانش به یک مرحله بسیار بالایی برسد آن‌وقت انسان وارد مرحله عشق بلاعوض می‌شود و مثل خورشید نورش را به همه جا می‌تاباند و هیچ انتظاری ندارد. همه راهنمایان کنگره۶۰ بدون چشم‌داشت آن‌چه را خود دریافته‌اند سعی دارند بانهایت صبر و بردباری به بندگانی که می‌خواهند در این مسیر به نتیجه برسند هدیه دهند. ما باید به عنوان انسان‌های قدرشناس و ارزش‌گذار قدر این زحمات را بدانیم. کار راهنمایان آن‌چنان عظیم است که نمی‌توان این عشق را ذره‌ای جبران نمود. از خدای خود سپاس‌گزارم که خانم خدیجه عزیزم را در این مرحله از زندگی‌ام سر راهم قرار داد که در این مسیر برای من الگوی صبر و آرامش هستند،  آغوش گرم و کلامشان همیشه باعث قوت قلب و دلگرمی من است. راهنمای عزیزم از شما ممنونم که کمک می‌کنید تاریکی‌های وجودم را کم‌کم از بین ببرم تا بتوانم به آرامش برسم، بابت تمام زحمات بی‌چشم‌داشت شما و همه راهنمایان سپاس‌گزارم، انشالله همیشه تندرست باشید و دعای خیر بدرقه راهتان باشد.

همسفر شهناز؛ (لژیون هشتم)
سلامی که با تمام سلول‌های بدنم تقدیم شما راهنمای عزیز و مهربانم می‌کنم. خانم خدیجه عزیزم دوست‌داشتن شما و مهر شما در دل من از آن نوع مهرهایی است که تا به‌حال تجربه نکرده بودم، دوستی که به اعماق قلبم نشسته و وجودم را فرا گرفته است. یادتان، دیدنتان و کنارتان بودن را شیرین‌تر از هرچیزی می‌دانم. چون دل دادن به شما و آموزش‌های شما برایم آرامش روزافزون را به ارمغان آورده است و شما قابل اعتمادترین فردی هستید که تا به‌حال در زندگیم داشته‌ام. شما به من اعتماد، یک‌رنگی، صداقت و مهربانی مطلق هدیه داده‌اید و این موهبت‌ها را کم‌تر در دوستی‌ها و آشنایی‌های امروزی می‌توان یافت و تجربه کرد. مهربان خواهرم می‌دانم رابطه‌ای که من با شما دارم از خواهری هم فراتر است و زحماتی که شما می‌کشید و وقت و زمانی که با جان و دل و صداقت برایمان می‌گذارید و دانسته‌هایی که در اختیارم می‌گذارید خواهرانه و خالصانه انجام می‌دهید.
من خداوند را هزاران هزار بار شاکرم برای آشنایی با کنگره و همه آن‌هایی که در کنگره با آن‌ها آشنا شدم. من به خودم می‌بالم که عضوی کوچک از سازمانی هستم که حرف اول و آخر آن را عشق و نوع‌دوستی می‌زند. اصلا جمله زیبا و پربار "آن‌چه باور است، محبت است و آن‌چه نیست، ظروف تهی است" خودش تمام و کمال معنی عشق و مهربانی به انسان‌ها و جهان هستی است و اگر این عشق نباشد درواقع جهان پوچ است. آموزش‌های دیگر که کنگره به ما ارائه می‌دهد هم همین‌طور است، از برکت وجود بزرگ راهنما و بنیان کنگره جناب آقای مهندس حسین دژاکام می‌باشد که راه درست زندگی کردن و انسان گونه زندگی‌کردن را به ما آموزش می‌دهد. درس‌هایی که کم‌تر در طول زندگی از جاهای دیگر گرفته‌ایم و این‌جا به بهترین نحو آموزش می‌گیریم و همه این‌ها را مدیون بنیان کنگره‌۶۰ و راهنمایان گرانقدر هستیم که با سعی و تلاش آموخته‌اند و حالا با عشق به ما آموزش می‌دهند.
درواقع اکنون می‌فهمم که چرا در چهره همه راهنماها مهربانی و لطافت موج می‌زند، چون مهربانی و از خودگذشتگی را به ما هدیه می‌دهند و به قول آقای مهندس دژاکام هرچیزی را در این دنیا ببخشید چندین برابر برمی‌گردد و پایدار است و راهنماهای کنگره۶۰ از عصاره جانشان می‌بخشند. خدای مهربانی‌ها برای وجود این بندگان مهربانت که ذره‌ای از وجود تو گرفته‌اند و به خوبی حفظ کرده‌اند و برای شادی و هدایت انسان‌های دیگر استفاده می‌کنند هزاران هزار بار شکر.
من یاد گرفتم که با آگاهی و آموزش دیدن و استفاده از این آموزش‌ها لذت زندگی بیش‌تر می‌شود و ارمغان آگاهی، آرامش بیش‌تر است و این به یمن وجود کنگره و راهنماهای کنگره برای ما همسفران است. پس با عشق به کنگره و جلساتش می‌روم و آموزش می‌گیرم و روزهایی که جلسه داریم روزهای قشنگ‌تری برای من است. امیدوارم پرودگار هستی به من هم این توفیق و همت را بدهد که خدمت‌گزار کنگره باشم و به راهنمای عزیز و مهربان و دوست‌داشتنی خود این قول را می‌دهم که امید خدا و تلاش و کوشش در این راه را قطع نکنم. با تقدیم احترام و عشق به راهنمای عزیزم و تبریک به شما برای همه خوبی‌هایتان و هفته راهنما را خدمت شما تبریک می‌گویم و آرزوی جاری بودن خیر و برکت، سلامتی و شادکامی در زندگیتان را دارم.

نویسندگان: همسفران لژیون هفتم و هشتم

ویرایش: راهنمای تازه واردین همسفر مریم

ارسال: راهنمای تازه واردین همسفر خدیجه

همسفران نمایندگی اسلامشهر 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .