English Version
English

راهنما بودن، شغل نیست، عشق است

 راهنما بودن، شغل نیست، عشق است

سلام دوستان جمیله هستم یک همسفر

آنچه دلم خواست نه آن می‌شود، هرچه خدا خواست همان می‌شود.

عشق که سرلوحه شود، راه سفر سلامت  است.

 به گذشته از جنس دردم که بر می‌گردم و سراغی می‌گیرم، از زندگی قدیمی‌ام، قدر این روزها را بهتر می‌فهمم. تفکر عمیق الزامی است، تا درک کنم، چه می‌شد، اگر من و همسرم به سمت فرشته‌ای بنام راهنما راهی نمی‌شدیم. فکر کردم کجای قصه تلخ زندگیم بود که دیگر شب هنگام‌ها چشمانی را به خواب می‌سپردم که تر نبودند. دیگر آرزو‌ی نبودن نمی‌کردم. کم‌کم سمت دوست داشتن رفتم و بعدها عاشق شدم. 

به دل ماجرا که می‌روم، می‌بینم، هر چه کرد راهنما کرد، هر که شدم، از درس او شدم، هر چه دارم از او دارم و آخر دست مطمئن می‌شوم که او همان فرشته‌ای است که میان گریه‌های روزهای ناخوشم از خدا طلب کردم. الهی که تا هستم، سرمست از هست او باشم، در جوارش درس‌ها بگیرم و قد بکشم.

آری تو یک موجود سر تا پا گوشی، سر تا پا درکی. 

مگر می‌شود، درس عشق بدهی و عاشق نباشی؟!.

 مگر می‌شود، درس صبر بدهی و صبور نباشی؟!.

 و مگر می‌شود، درس آرامش دهی و آرام نگیری؟!.

 مگر می‌شود، درس توکل و تسلیم دهی و خود تسلیم محض نشوی؟!.

 چقدر دشوار است، گنجاندن قداست و عظمت راه یک راهنما در کلمات و واژه‌ها

 باید بخندی، حتی اگر غم مهمان قلبت باشد، باید محکم بایستی حتی اگر کوه مصائب و مشکلات پاهایت را لرزانده باشد، باید درمان برای درد دیگران باشی، حتی اگر پر از دردی، لبخند برای لب دردمندان و اشک برای چشمان و نگاه‌های منتظر و نگران آن‌ها باشی و آموزش بدهی که باید بود و رسم زندگی زمینی وجود مشکلات و حل آن‌هاست. تنهایی بد نیست، تاریکی بد نیست، درد و رنج بد نیست، بد دل ندادن به تاریکی است.

 باید دوست داشت، گذشت و گذاشت و بخشید تا به مقصود رسید.

در واقع اگر بخواهم، راهنما را توصیف کنم، باید بگویم که تو مثل باران هستی، بارانی ناب که همه‌ی کويرها را سیراب می‌کند. همه‌ی درخت‌ها را سبز و همه‌ی شکوفه‌ها را گل.

راهنما بودن؛ شغل نیست، عشق است.

راهنما بودن، یعنی مرحمی روی زخمهای روان باشی.

 باید با پوست، گوشت، استخوانت راهنما باشی، باید خود را تغییر داده باشی، باید خود را ساخته باشی، تا رهجو به تو تکیه کند. باید محکم باشی، باید خلق کنی، مثل؛ یک هنرمند آن‌چه رهجو انجام می‌دهد، تابلوی نقاشی توست. 

سپاس بر دستان هنرمندانی چیره‌دست که رسم‌شان عاشقی و کارشان ساختن انسان‌هایی شایسته در مدرسه زندگی با الفبای محبت است.

در آخر هفته راهنما را به همه راهنمایان گران‌قدر و به ویژه خانم سمانه عزیزم، خانم سحر عزیزم راهنمای ویلیام و جناب آقای مهندس دژاکام که اولین راهنمای این عرصه هستند، تبریک عرض می‌کنم.

سلام دوستان بهاره هستم همسفر 

به نام عشق می‌نویسم 

درود بر تو ای راهنمای مهربانم

به راستی که راهنما کلمه زیبایی‌ست

راهنما یعنی؛ نمایان کننده راه

راهی که سرتاسرش نور است، امید است، عشق است، صداقت است و راهی که تو را به دنیای زندگانی رهسپار می‌کند.

با شور و عشق به من درس زندگانی دادی و کاری کردی که خودم را بهتر بشناسم.

با تک‌تک کلماتت زندگی می‌کنم و بیشتر به هستی و آنچه که در درونم هست پی‌می‌برم.

نازنینم!..

کاش بدانی که چقدر برایم عزیز هستی و چه عشقی در قلب من نسبت به تو جاریست. با آموزش‌هایت باغبان زندگی‌ام شدم و توانستم، زمین جهل‌ خود را شخم بزنم و در آن نهال دانایی را بکارم. اکنون کم‌کم این نهال‌ها در حال بزرگ شدن هستند. من خودم را مدیون تو می‌دانم، شاید اگر تو نبودی، باغ زندگیم را علف‌های هرز نادانی فرا می‌گرفت و من و زندگی‌ام به این واسطه رو به زوال می‌رفتیم.

مهربانوی من!...

تو برای من حکم ناجی را داشتی که وقتی در حال غرق شدن در مرداب جهل و نادانی و تاریکی‌ها بودم آمدی و دستم را گرفتی و از مرداب نجاتم دادی، اگر تو نبودی، اگر دستم را نمی‌گرفتی، شاید برای همیشه در این مرداب غرق می‌شدم.

مهربانم!...

تو دعای خیر پدر و مادرم هستی. این حال خوشم را مدیون تو هستم و هیچ‌وقت فراموشت نمی‌کنم و قدردان زحماتت هستم.

هفته راهنما بر تمامی راهنمایان با عشق کنگره ۶۰، به ویژه آقای مهندس دژاکام و راهنمای عزیزم پرشگون باد.

سلام دوستان فاطمه هستم همسفر

سلام به راهنمای عزیزم که با تمام وجود زحمت می‌کشند، تا حال من همسفر خوب بشود. شما مانند شمع آب می‌شوید، تا من آموزش بگیرم و راه درست زندگی کردن را بیابم. امیدوارم همیشه موفق و سربلند باشید و به درجات بالاتر برسید

مرا بردی به باغ آرزوها 

مرا بردی به باغ سبز ایمان

به سوی آیه های نور و قرآن

تو گفتی هر چه هست و نیست از اوست 

دو دستم را گرفتی، مثل مادر 

مرا پرواز دادی، مثل کبوتر

من از دست تو نوشیدم وفا را

من از چشمان تو دیدم، خدا را

ای راهنما از تو هستم، سبز و پربار

مرا در سایه خود نگه‌دار 

سپاس از تمام زحماتی که برایم کشیدید و تمام وقت‌هایی که برایم گذاشتید.

نویسنده متن: همسفران لژیون دوازدهم، رهجوهای راهنما همسفر سمانه (لژیون دوازدهم)

ویرایش و ارسال مطلب: همسفر الهام، رهجوی راهنما همسفر رویا (لژیون هشتم)

همسفران نمایندگی فردوسی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .