دوازدهمین جلسه از دور اول لژیون هماهنگی خدمتگزاران کنگره ۶۰؛ ویژه آقایان همسفر در نمایندگی آکادمی، با استادی راهنمای محترم همسفر عطا، نگهبانی راهنمای محترم همسفرعلیاصغر و دبیری راهنمای محترم همسفر ماجد، با دستور جلسه «سیدی کفر (استاد امین)»، پنجشنبه 6 اردیبهشت 1403 ساعت 10 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
خب دستور جلسه امروز سی دی کفر است. من وقتی این سی دی را در گوش میکردم یاد سال 97، 96 افتادم که این سی دی را یکبار نوشته بودم. واقعاً این سی دی بسیار جامع است که درواقع شناخت دیگری از کفر به من ارائه میداد. من کفر را چیز دیگری میدانستم، ناسپاسی میدانستم، بیاعتنایی به نعمتهای خدا میدانستم و خیلی چیزهای دیگری که همه اینها بود و همه اینها هست؛ یعنی فرهنگ لغت را بازکنید همه اینها را در آن میبینید؛ اما چیزی که آقای امین در این سی دی مطرح میکنند واقعاً یک باب تازه است. این نوع نگاه یک صحبت تازه است و یک ارزش دیگری به این موضوع میدهد و از زاویه دیگری به آن نگاه میکند.
کفر یک موضوعی است که درواقع در کلامالله بسیار مورد تأکید قرارگرفته و شاید همردیف شرک باشد. همانطور که آقا امین اشاره میکند در این سی دی، آیه هفت سوره بقره به کفر اشاره میکند. دومین سوره قرآن و ازآنجا شروع میشود و مطلب همینطور تکرار میشود تا اینکه درواقع انتهای قرآن هر جا ورق بزنی از کفر، پرهیز از کفر و مواظب باشید کفر نگویید به خداوند و نعمتهایش مطرح میشود.
خب این نشاندهنده این است که کفر بسیار حائز اهمیت است. وقتی یک موضوعی خیلی تکرار بشود نشان میدهد که موضوع خیلی اهمیت دارد. میگویند: نفس تعیین موجودیت میکند هم در ظاهر و هم در باطن و نشانه آن این است که خواسته دارد. این خواسته نفس جایگاه نفس را در هر موجودی مشخص میکند. درواقع شاسی و قوام یک موجود به نفس آن است.
حالا اگر این نفس در مسیر ارزشها حرکت کند، طبیعی است آنچه برداشت میکند رشد و تعالی و پیشرفت است؛ اما اگر در مسیر ضد ارزشها حرکت کرد و از مسیر خارج شد اینها جایگاه نفس را نشان میدهد و حساسیت نفس را نشان میدهد. حالا اگر انسانی پیدا بشود که برای مثلاً رسیدن به یک خواستهای نامعقول بیاید یک کسی غیر از خدا را بهعنوان درواقع نقطه اتکا انتخاب بکند برای رسیدن به آن خواسته نفس برای خدا شریک قائل شده و شرک ورزیده است.
این معنی شرک است. حالا تفاوتش با کفر چیست؟ کفر این است که خواسته معقول را من میشناسم اما اجرایش نمیکنم، خواسته معقول را تعطیل میکنم.
پس بین آن دو فرق ظریفی هست. در آنجا من به دنبال خواسته نامعقول هستم. برای رسیدن به خواسته نامعقول تلاش میکنم و برای خدا شریک قائل میشوم؛ ولی در کفر اتفاقی که میافتد این است که من خواسته معقول را درواقع تعطیل میکنم و روی حقیقت خواسته معقول یک پرده میکشم. این فرق بین شرک و کفر است.
خب وقتی من برای خداوند شریک قائل بشوم، قانون هستی این است که خداوند و مدبر هستی هم راحت برای من و نفس من شریک قائل میشود؛ یعنی چه؟ یعنی اینکه من تصمیماتی را که میخواهم بگیرم و مسیری را که میخواهم طی بکنم از اختیار من سلب میشود و به کسی واگذار میشود یا حداقل بهتدریج و پلهپله این اتفاق میافتد و من درواقع به سمت عدم استفاده از اختیارم در انتخابهایم خواهم رفت. از اینکه به صحبتهای من توجه کردید از همه شما سپاسگزارم.
تایپ و ویراستاری: همسفر بهنام (لژیون اول)
تصویربردار: همسفر بهنام (لژیون اول)
تهیه و تنظیم: سایت همسفران آقا، نمایندگی آکادمی
- تعداد بازدید از این مطلب :
78