جلسه سوم از دوره اول سری کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، ویژه مسافران نمایندگی یوسف آباد با استادی راهنمای محترم مسافر مهدی، نگهبانی راهنمای محترم مسافر مسعود و دبیری راهنمای محترم مسافر علی با دستورجلسه « هفته راهنما » در روز دوشنبه مورخ ۱۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳، رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مهدی هستم مسافر، خدا را شکر که بار دیگر در این جایگاه قرار گرفتم تا بتوانم خدمت کنم.
خب این هفته، هفته راهنما نام دارد و من این هفته را به نوبه خودم به آقای مهندس و خانواده محترمشان و همینطور به تمام راهنمایان و اعضای کنگره ۶۰ تبریک میگویم و امیدوارم که جشن خوبی داشته باشیم. من به این بهانه میخواهم یک نگاهی به قبل از ورودم به کنگره داشته باشم؛ من قبل از ورود به کنگره یک زندگی سرشار از ناامیدی، منیت و دشمنی داشتم، نه کسی حرف من را متوجه میشد و نه اینکه من حرف کسی را میفهمیدم.
در واقع من یک انسان طرد شده بودم و هیچ محبتی دریافت نمیکردم؛ ولی زمانی که وارد لژیون شدم و آن محبت واقعی را در کلام و رفتار راهنمایم مشاهده کردم آنجا بود که در وجود من پیوند محبت برقرار شد، و من با خودم عهد بستم که خارج از حیطهی محبت راهنمایم قدم نگذارم و هر مطلبی را که به من گفت، گوش بدهم. اگر به من گفت سی دی بنویس، نوشتم؛ اگر به من گفت به موقع در جلسه حاضر باش، سر موقع حاضر شدم و ...
از آن لحظه که من به عنوان تازه وارد، در کنگره حاضر شدم تا به این لحظه که در خدمت شما هستم، وقتی که یک نگاه اجمالی میکنم، میبینم که به لطف خدا هم در کنگره و هم در زندگی شخصی، یک رشد صعودی داشتهام و اینها همه را مدیون کنگره و آموزشهای آقای مهندس و راهنمایم هستم. همه ما در زندگیهایمان مشکلات زیادی داریم و کسی منکر آن نیست، همانطور که من خودم در سفر اول مشکلات فراوانی داشتم ولی به محض اینکه مشکلات خودم را با راهنمایم در میان گذاشتم، همین مطرح کردن، به من خیلی کمک کرد و اتفاقی که افتاد این بود که راهنمایم به من گفت: صبر کن و نگران نباش و ناامید نباش، قطعاً همه چیز درست خواهد شد و وعدهی درست شدن را به من داد و جالب اینجاست که همهی مسائل درست شد و همهی خوبیها اتفاق افتاد.
نقل قولی بکنم از راهنمایم که در لژیون میگفت: بهترین هدیه برای راهنما این است که رهجو، سفرش را به خوبی انجام بدهد و به رهایی برسد و بعد از آن به خوبی خدمت کند،
و متاسفانه بدترین کادو یا پاکت برای یک راهنما این است که رهجویش روی برنامه نباشد و در هفته راهنما از آن رهجو پاکت دریافت کند. حالا من باید ببینم به عنوان یک رهجو جزو کدام دسته هستم آیا راهنما از پاکت من خوشحال میشود و یا عذاب میکشد.
درست است که اساس و پایه کنگره ۶۰ بر مهر و محبت است ولی وظایف من چیست؟ به نظر من ناسپاسی یعنی اینکه، یک سری امکانات را خداوند در اختیار من قرار داده و من از آن درست استفاده نمیکنم و این میشود ناسپاسی. تمام این امکانات را کنگره در اختیار من قرار داده است برای اینکه به رهایی برسم.
تمام راهنمایانی که در کنگره حضور دارند همه دارای شغل و مسئولیتهایی در جامعه هستند، ولی با این حال در جلسات به موقع حاضر میشوند و اکثراً قبل از حضور رهجوها در شعبهها حضور دارند به این علت که آنها پی بردهاند این مکان، مکان مقدسی میباشد.
به قول آقای زرکش، هرچه ما خدمت بیشتری بکنیم به کنگره بدهکارتر هستیم، چون این توفیق به ما داده شده است که این خدمت را انجام دهیم.
اینکه انسان انتخاب بشود تا کاری را انجام بدهد بسیار مهم است ولی مهمتر، این است که انسان نسبت به آن آموزشی که میگیرد و نسبت به آن مطلبی که دریافت میکند و نسبت به آن کاری که به او محول میشود و مسئول باشد و به نحو احسن آن را انجام بدهد. همهی ما باید تلاش کنیم تا بهترین رهجو برای راهنمای خود باشیم.
در پایان مجدداً هفتهی راهنما را به همه اعضای کنگره ۶۰ تبریک میگویم و امیدوارم سال آینده جشن راهنما را در شعبهای که برای خودمان است و خریداری کردهایم برپا کنیم.
از اینکه به صحبتهای من گوش دادید از همه شما دوستان سپاسگزارم.
تهیه گزارش: مسافر مرتضی لژیون سوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
132