English Version
English

هفته راهنما یعنی بزرگداشت عشق محبت

 هفته راهنما یعنی بزرگداشت عشق محبت


هفته راهنما

همسفر صغری:
اول از همه هفته راهنما را به بنیان‌گذار کنگره ۶۰ آقای مهندس و استاد جهان‌بینی آقا امین و خانم آنی بزرگ و خانم آنی کماندار و خانم شانی تبریک می‌گویم و به راهنمای عزیزم و استادان بزرگوارم تبریک می‌گویم و به احترامشان می‌ایستم و سر تعظیم فرود می‌آورم و با تمام وجود دستان مبارکشان را بوسه می‌زنم هفته راهنما یعنی بزرگداشت عشق محبت و تجلیل از کسانی که علمی را آموختند و جرعه‌جرعه در جان‌هایمان جاری می‌کنند با فراگیری دانش خود به دیگران جامعه را می‌سازند و فردایی باشکوه را نوید می‌دهند. راهنمایان آن عشقی را که به یک رهجو دارند باجان و دل از خودشان می‌گذرند از زندگی‌شان از فرزندانشان از وقتشان از کارشان می‌گذرند تا یک فرد به رهایی برسد. عزیزانی که با خدمت عاشقانه در خدمت کسانی هستند که با کوله باری از غم و غصه و ناامیدی وارد کنگره می‌شوند. زمانی در ظلمت و تاریکی غوطه‌ور بودم، ناامیدی و ترس تمام زندگی‌ام را پرکرده بود، خداوند کنگره را سر راهم قرارداد. در کنگره راهنما؛ چون نور شمع راه رانشانم داد و از ظلمت به سمت روشنایی هدایتم کرد. به آرامش و دانایی و آگاهی رسیدم. این را مدیون راهنماهای خودم در کنگره هستم که بدون هیچ چشم‌داشتی عاشقانه در کنارم بودند و تنهایم نگذاشتند و ایمان‌دارم که خواسته آن‌ها به آرامش رسیدن من است و بس می‌دانم که در توانم نیست که جبران عشق‌ورزی‌ها و محبتشان باشم، تنها کاری که می‌توانم بکنم این است که برایشان دعا کنم و از خداوند عزت و سربلندی‌شان را خواستار باشم.

همسفر زهرا:
درود بر انسان‌های خوب، آنان که در اندیشه دیگران تصویر زیبا می‌نگارند تا آنجا که یادشان زیبا و خاطرشان همواره در دل خواهد ماند. راهنمای عزیزم؛ تو در سپیدی برگ‌های دفتر دلمان جریان داری، تو بودی و کوله باری از مهر، ما بودیم و تشنگی در وادی محبت تو، تو بودی که دست من را گرفتی تا از پرتگاه زندگی نیفتم. دلت باران نور بود و دل ما کویر تاریکی بود. ما دست در دست‌تو نهادیم تا راه پرپیچ‌وخم زندگی را با تو گام برداریم و بهترین راه را برای ساختن امروزمان نشان دادی. خورشید نگاهت گرمابخش وجود ما شد تا درس چگونه زیستن را بیاموزی، صدای گام‌هایت زمزمه محبتی است که پیام‌آور دنیایی از مهربانی‌اند. این تویی که با دستان پر از عطوفتت گل‌های دانایی را در وجود من می‌پرورانی. تو شکوه سبز بهاری در پاییز ندانستن‌ها، تو رویش معرفتی در کویر ندانم تا به‌پاس محبت‌های بی‌دریغت شمع وجودت همیشه گرم و روشن باد. سر بر آستان آن بزرگ انسانی فرود می‌آورم که زیبا زیستن را به من آموخته است. راهنما عزیزم خانم مرضیه جان، امروز بهانه‌ای است تا بوسه نثار دستانت شود و تبریکم را تقدیمت کنم.

ویراستاری: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون سوم) و همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون هشتم )
ثبت و ارسال: همسفر سهیلا راهنمای لژیون دهم

همسفران نمایندگی تخت جمشید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .