English Version
English

دل نوشته

دل نوشته

بنام خداوند جان و خرد
خداوند، نور زمین و آسمانهاست

سلام دوستان مصطفی هستم یک مسافر.  تبریک و سپاس فراوان خدمت اولین و یگانه راهنمای درمان و احیای انسان‌های خود گم کرده و منجد شدگان سرمای 60 درجه زیر صفر، بنیان کنگره 60 جناب مهندس دژاکام و دیگر راهنمایان محترم کنگره60 بویژه راهنمای بزرگوار و صبورم آقا وحید به مناسبت فرارسیدن جشن راهنمایان. معتقدم راهنمایان این جمعیت احیای انسانی، چاغ دارانی هستند که چراغ نور هدایت خداوندی را با خود حمل می‌کنند. چراغی که جز با لطف و اذن محبوب در دستان کسی قرار نمی‌گیرد، چراغی که نورش ابتدا مسیر حرکت خودشان را مشخص کرده و این عزیزان بواسطه‌ی عشق و محبتی که نصیبشان شده مسیر صحیح عبور از این گذرگاه سخت را به نا امیدانه، منجمد و گوهر جانه خود گم کرده ای چون من نشان می‌دهند. تا ذره ذره از بی خودی به خود،از درد به درمان، از سیاهی به سپیدی و از آن سرمای انجماد نفرت و ناامیدی به گرمای نور عشق خداوندی نزدیک و نزدیکتر شوم و به یاد آورم که چه مهربان و زیبا خالقی و برای چه مرا آفریده، تا بیابم رسالتم و گوهر جانم را. با تمام وجودم سپاسگزار تمامیه این چراغداران نور، که وجودی لبریز از عشق و محبت دارند،هستم. و آرزومنده بهترین‌ها برای و جود این بهترین‌ها هستم. سپاس از شما بابت لحظه لحظه‌ای که برای خواندن این دلنوشته به من هدیه کردید.

نگارنده مسافر مصطفی لژیون سوم


بنام خدا

وقتی در تاریکی ها راهم را گم کرده بودم. وقتی در نا امیدی ها حتی خودم را هم گم کرده بودم. وقتی در یأس و سرگردانی حتّی نمی‌دانستم که بدنبال چه هستم.  یکی پیدا شد که راه را بمن نشان داد.  یکی که به من آموخت که من همیشه در سفرم و مسافرم.  با تولّد سفر زندگی من آغاز شده و با مرگ به سرانجام خواهم رسید. کسی که به من آموخت آگاهی و دانایی من مقصدم را تعیین می‌کند.  از تو سپاسگزارم ای راهنمای خوبم که مسیر اگاهی و دانایی را به من نشان دادی.  از تو سپاسگزارم که به من کمک کردی خودم را از دیو سیاه تاریکی‌ها پس بگیرم. تو کمک کردی که من از دیوار ترس عبور کنم و من اسیر شب نباشم.  این تو بودی که به من راه را نشان دادی. از تو سپاسگزارم.

نگارنده مسافر حمید رضا لژیون نهم


بنام اولین عاشق که اوست


من هم ب نوبه ی خودم هفته راهنما را در راس ب جناب اقای مهندس عزیز و خانوادی محترمشان و همینطور به راهنمای عزیزم تبریک و شادباش عرض می‌کنم. امیدوارم بهترین اتفاق ها برای زندگی شان رقم بخورد. سپاسگزار خداوند هستم که من را در مسیر کنگره قرارداد تا بهترین روزها را سپری کنم. دست بوس همه‌ی راهنماها هستم و هر آنچه که آموختم در مکتب عشق شما آموختم. 

راهنمایی یک جایگاه بسیار ارزشمندی است. امیدوارم قدردان زحمات شما باشم و بتوانم درمسیر کنگره خدمت کنم. سپاسگزاری یک قانون است که باید اجرا شود وقتی سپاسگزاری کنم مورد توجه خداوند قرار می‌گیرم. از خداوند بهترین و زیباترین اتفاق ها را برای راهنمایان عزیز که خالصانه و صادقانه خدمت می‌کنند را آرزو می‌کنم.

نگارنده : مسافر میثم لژیون ششم


بنام خدا

سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر. هفته پاسداشت و سپاس از کسانی که بر کرسی تعلیم و آموزش و هدایت با عشق و ایمان الهی و انسانی خود را شناخته اند و برای احیای جمعیت انسانهای دلشکسته ،گرفتار و اسیر در تاریکی ها و خواستار رهایی از جهل داوطلب خدمت شده اند نه فیش حقوقی دارند و نه حق التدریس اند...راهنما ...تو به من آموختی که راهنمای بزرگ خداوند است، علم مطلق عدالت و دستگیر مطلق خداوند است، پس شکرگذاری از قدرت مطلق را اموختم...  من در سخت ترین و بدترین لحظات عمرم با کوله‌ای که از سنگهای خشم، ترس، ناامیدی و منبت آن‌ را  پر کرده بودم آمدم که حمل آن برایم چه سنگین و سخت بود تنها این کلمات و جملات و هدایت ها و راهنمای های تو بود که توانستم تک‌تک این سنگ‌های ویرانگر را از کوله‌ام بیرون اندازم و آهسته آهسته سبک بال شوم و در سفر همراه ...  یادم نمی‌رود که دستهایم را رها نکردی.. یادم نمی‌رود که بد اخلاقی‌هایم را با لبخندهای برادرانه ات ندیدی و گذراندی  یادم نمی‌رود که حرفهایت چراغ راهم شد تا در این مسیر پایم نلغزد، سست نشوم و ذهنم به گمراهی نیندیشید ...یادم نمی‌رود چه خوب نیروهای بازدارنده و شیطانی را برایم شرح داده و آگاهم کردی...راهنمایم ...به من آموختی که سپاس‌گزار خداوند باشم، اوست که قدرت مطلق است. همانگونه که مولایم به من آموخت ...هرکس کلمه ای بمن بیاموزد مرا بنده خویش کرده است. معلمم ... سپاسگزارم، سپاسگزار تمام زحماتت، سپاسگزار تمام لحظه‌های که چون شمع آب شدی و تلاش کردی تا از تاریکی‌ها رهایم کنی و به چشمه معرفت و آرامش برسانی ...راهنمایم ... سپاسگزار خداوند متعال هستم که در این جهان خاکی انسان‌های را از جنس خوبی دوستی بر سر راهم قرار داد. هزاران بار شکر گذار این نعمت هستم و سجده شکر بجای می‌آورم.  هزاران بار درود و سپاس و شکرگذار و قدردان راهنما و نگهبان کنگره ۶۰ جناب مهندس دژاکام و تمام راهنمایان کنگره ۶۰ و راهنمای خوب خودم هستم.

نگارنده: مسافر مهدی لژیون هفتم


بنام خدا

سلام دوستان جواد هستم یک مسافر. اگر دستم را به دستان تو نسپارم، در جاده سنگلاخ جهل، به کدام دستاویز متوسل شوم؟ با تو، هواى سرزمین دانش هرگز ابرى نیست. آفتاب بى دریغ، معلم! از خدای خودم متشکرم که کنگره را در مسیر زندگی من قرار داد. (راهنمای عزیزم، اقا ناصر)خیلی خوشحال هستم که خداوند شما را سر راه من قرار داد تا راه درست زندگی کردن را به من بیاموزید. شما با زحمت فراوان به من کمک کردید که چگونه زندگی‌ام را بسازم. می‌دانم که نمی‌توانم زحمت‌هایی را که برای من کشیده‌اید جبران کنم؛ فقط از شما متشکرم. من با حال خراب و بار ترس فراوان وارد شدمو، به راهنما نیاز داشتم و در هیچ‌ کجا راهنمایی دلسوزتر و مهربان‌تر از شما ندیدم. استادی که همانند کوه در این راه ماندید، با لبخند، عشق و محبت به هر رهجویی که با قلب شکسته به شما مراجعه می‌کند با راهنمایی‌ها دوباره آنها را مثل یک پزشک احیا می‌کنید. شما به من آموختید تا راه و رسم درست زیستن را فرا بگیرم و زمانی که عشق و محبت را در زندگی‌ام جاری ساختم، معجزات خداوند و کنگره برایم اتفاق افتاد؛ اگر شما دست من را نمی‌گرفتید شاید هنوز در مرداب تاریکی‌ها غرق بودم. راهنمای عزیزم، آنقدر جایگاهت والا و ارزشمند است که من توانایی تشکر را ندارم؛ تنها دارایی من، دعای خیری است که همیشه بدرقه راهتان می‌کنم و با تمام وجودم از خداوند می‌خواهم همواره زندگی‌تان سرشار از شادی و سلامتی باشد. سایه‌تان مستدام و برقرار باشید.

نگارنده: مسافر جواد عضو لژیون یکم


 

بنام قدرت مطلق الله

سلام دوستان نعمت هستم یک مسافر. خداوند را شاکر و سپاس‌گزارم، که  این توفیق فراهم  شد تا با چند خط دل نوشته هر چند اندک بتونم از بزرگانی بنویسم که همانند ستاره‌های آسمانی می‌درخشند. ابتدا از استاد بزرگ و راهنمای راهنمایان جناب مهندس دژاکام و خانواده زحمت کش ایشان تشکر کنم همچنین از استاد جهان بینی کنگره استاد امین عزیز صمیمانه ترین تشکر و سپاسگزاری را دارم. همچنین از تمامی راهنمایان نمایندگی گرگان، چه شال سبز، چه شال نارنجی قدردانی و تشکر می‌کنم، چراکه بی‌وقفه، با همه مشکلات زندگی خودشان خدمت می‌کنند. از این فرصت استفده می‌نمایم و در اینجا از راهنمای تازه واردین خودم، آقا یاسر عزیز و راهنمای خوبم آقاصفرعلی عزیز تشکر و سپاسگزاری ویژه بجای بیاورم چراکه هرچیزی که به دست آوردم، مدیون این عزیزان هستم و امیدوارم همیشه در زندگی شان شاد و تندرست باشند. مجدداً از تمامی راهنمایان نمایندگی گرگان تشکر می‌کنم و اگر در طول سفر از نعمت رفتار بدی مشاهده کردند به من ببخشند.  امیدوارم بتوانم تمام زحمتشان را جبران کنم. جبران کردن این است که بتوانم خدمت کنم و الگوی خوبی برای نمایندگی گرگان باشم. در آخر عرض می‌کنم راهنما همان استادانی هستند که از هفت خان رستم عبور کرده‌اند تا به این درجه رسیدند، وظیفه ما حفظ این جایگاه با احترام گذاشتن به این عزیزان است. از این که وقت گذاشتید و دل نوشته من را خواندید از شما بسیار سپاسگزارم. به امید موفقیت روز افزون تمام نمایندگی های کنگره ۶۰ سراسرکشور.

نگارنده : مسافر نعمت لژیون نهم


بنام قدرت مطلق الله

سلام دوستان مجید هستم یک مسافر. هفته راهنما رو در رأس به مهندس و خانواده محترمشون و تمام راهنمایان کنگره 60 تبریک میگم. راهنمای عزیزم، آرامشت مرا به ساحل امن امید هدایت میکند و کلام را سخت، مانند نور دل، سنگ‌های تاریک وجودم را می شکافد و به عمق قلبم نفوذ میکند، جانم را روشنایی میبخشی و راهم را هموار میسازی، با محبت دستم را گرفتی و از ظلمت درون نجاتم دادی، ظلمتی که چنان مرا فرا گرفته بود، گویی طوفانی سهمگین در اقیانوس؛ چگونه سپاس گویم و قدردان زحمات بی دریغ و عشق بی بدیل شما باشم؟! که کلمات قاصر از وصف توست دستان پرمهرت را میبوسم.

نگارنده : مسافر مجید لژیون پنجم



تندرست و شادکام باشید

ارسال مرزبان خبری مسافر میثم

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .