هر ساله در جریان برگزاری جشن هفته راهنما، در پی آن هستیم که بیش از روزهای دیگر، از دانش و آگاهی این خدمتگزاران بهرهمند شویم، قدردان ایشان هستیم که با وجود مشغلههای بسیار باز هم با رویی گشاده و حسی خوب از علم و دانش کنگره و از تجربیات خود با ما سخن می گویند.
راهنما همسفر سلیمه؛
یک راهنما برای آموزش یک رهجو حتی از عصاره جانش نیز میبخشد، آیا این «از خود گذشتن»، رابطهای با عملکرد رهجویان دارد؟
راهنما در کنگره ۶۰ نماد عشق و محبت است و در وادی چهاردهم که وادی عشق است، آقای مهندس میگویند کسانی که بیشترین عشق و محبت را دارند از عصاره جانشان میبخشند، پس عصاره جان بخشیدن، یعنی اینکه شخص یکسری خواستهها دارد، حتی خواستههای معقولش که از آنها میگذرد و از زمان و انرژیاش میگذرد، برای اینکه بتواند به یک فردی کمک کند و هیچ فرقی نمیکند برای راهنما چون عمل، انرژی و زمانش را برای همه رهجوها بهصورت یکسان میگذارد و از عصاره جانش برای همه میگذارد، ولی اینکه یک رهجو خواسته داشته باشد و یک خواسته خیلی قوی برای درمان و حال خوبش داشته باشد قطعاً راهنما انرژی بیشتری برای این شخص میگذارد، چون آقای مهندس خودشان میگویند که راهنما باید انرژیاش را برای رهجویی بگذرد که واقعاً خواسته داشته باشد.
این در مورد قسمت اولش که چه رابطهای با عملکرد همسفر دارد، زمانی که حرکت فرد پررنگتر باشد و خواستهاش قویتر باشد، راهنما هم انرژی بیشتری برای فرد میگذارد و بیشتر کمک میکند و اینکه به چه صورت هست؟ تا رهجو نداند که چه تواناییهایی دارد و در چه جایگاههایی میتواند خدمت کند، راهنما وقتی که میبیند خواسته فرد بنا به آن خواستهای که دارد حالا یکی میبینید خواستهاش ضعیفتر است و راهنما یک خدمت کوچکتری را به او پیشنهاد میکند ولی فردی را میبیند که خواستهاش خیلی قوی است و حرکتش خیلی پررنگ است، راهنما به او پیشنهاد میدهد که بتواند در خدمتهای بزرگتر هم حضور داشته باشد.
بهعنوان یک راهنما چگونه میشود به یک همسفر در تغییر دیدگاه و نگرشش کمک کرد که بداند برای خودش دارد در کنگره سفر میکند؟
زمانی که یک همسفر وارد کنگره میشود قطعاً به خاطر مسافرش میآید، یعنی اینکه کمک کند به مسافرش تا مسافرش بتواند به درمان برسد ولی چیزی که هست بعد از دو یا سه ماه، زمانی که در لژیون قرار میگیرد و یک مقداری آموزشها را دریافت میکند خودش متوجه میشود که یکسری گرهها در وجود خودش هست و یکسری ایراداتی در وجود خودش دارد که باید تمرکزش و دوربینش روی خودش باشد و کاری به کار مسافر نداشته باشد، اولش طبیعی است که آن شخص به خاطر مسافر پا به کنگره گذاشته، ممکن است حالا کنترلی روی او نیز داشته باشد، روی حضور مسافرش و روی سیدی نوشتن مسافرش داشته باشد، اما از دو یا سه ماه به بعد دیگر عادی نیست و این باید با آموزشها درست شود، حالا راهنما چه نقشی این وسط دارد؟ راهنما به نظرم باید یکسری سیدیهایی که مربوط به جهانبینی است مثلاً سیدیهای استاد امین مثل سیدی منیت، کفر یا کبر اینها یکسری سیدیهایی هستند که زمانی که راهنما اینها را در لژیون کار میکند شخص ممکن است یک دفعه، دو دفعه گوش کند و بنویسد اما انگشت اشارهاش به سمت دیگران باشد که مثلاً فلانی منیت دارد، دچار کفر میشود و به خودش نگیرد، ولی زمانی که راهنما در لژیون در مورد این مسئله صحبت میکند و این مطلب را باز میکند ذرهذره متوجه میشود که من یکسری ایرادها و گرهها دارم که باید تمرکز خودم روی خودم باشد و در لژیونها به نظرم خیلی به فرد کمک میشود و اینکه یک همسفر بداند که من مالک مسافرم نیستم، من اگر میخواهم به آن عشق و محبتی که در وادی چهاردهم هست دست پیدا کنم، باید رها کردن را یاد بگیرم یعنی تا زمانی که من مسافرم را رها نکنم متوجه معنی عشق نمیشوم و اینکه او هم یک انسانی هست که با اختیار کامل آفریده شده و خودش مختار است که سرنوشتش را تعیین کند، پس هرچه که من فکر میکنم قطعاً به این معنی نیست که من درست فکر میکنم و به نظرم اینکه من بدانم مالک مسافرم نیستم و مسافرم دست من امانت هست و من برگزیده شدم بهعنوان یک همسفر که بتوانم در کنار این فرد قرار بگیرم و بتوانم به او کمک کنم این به نظرم خیلی میتواند کمک کند که من دیدگاهم را تغییر دهم و بتوانم روی خودم تمرکز داشته باشم.
راهنما همسفر نرگس؛
مهمترین دریافت شما از خدمت راهنمایی تا به اکنون چه بوده و آیا در قبال آن انتظاری از رهجویان دارید؟
من در کنگره دریافتهای خیلی زیادی داشتهام از جمله خدمتکردن در جایگاههای متفاوت و همه این خدمتها برای من بهترین و مهمترین بودند، ولی برایم متفاوتتر از همه خدمت در جایگاه راهنمایی بوده، چون از زمانی که بهعنوان یک راهنما در لژیون هفتم شروع به خدمت کردم توانستم بهتر و بیشتر از همیشه آموزش بگیرم و به اعتقاد من یک راهنما تا آموزش نگیرد و روی خودش کار نکند نمیتواند به خوبی آموزش بدهد و در کنگره ۶۰ لژیون هفتم واقعاً برای من مهمترین دریافتی بود که من داشتم و دارم چون تا رهجو نباشد راهنما معنی ندارد، بنابراین اینجا راهنما شدن برایم یک دریافت است، لژیون هفتم با ۲۰ نفر رهجو برایم دریافت بوده و همچنین آموزش گرفتن و آموزش دادن دریافت بوده، آن حس و حال خوبی که در کنار رهجوها دارم میشود گفت بهترین و مهمترین دریافت است، حتی نوشتن سیدی و اینکه وقتم به بطالت نمیگذرد همه اینها برایم دریافت است و اینجا انتظاری که از رهجوهانم دارم و همیشه هم به آنها میگویم که کنگره و آموزشها را جدی بگیرند، حضور مداوم و همیشگی در جلسات لژیون داشته باشند، نوشتن سیدی از مهمترینهاست، فرمانبرداری از قوانین و حرمتهای کنگره و راهنمایشان داشته و همیشه قدردان باشند و بخشش را یاد بگیرند.
خدا را شکر هر چه که میگویم رهجویان انجام میدهند و من واقعاً از همه این عزیزان راضی هستم، إنشاءالله که خداوند هم از آنها راضی باشد و میشود گفت همه این موهبتها، بهترین و مهمترین دریافتهایی بوده که در طول این مدت از خدمتم در جایگاه راهنمایی داشتم و از خداوند میخواهم که بتوانم همیشه در مسیر کنگره به خوبی خدمت کنم.
با توجه به نزدیک بودن آزمون راهنمایی آیا توصیهای برای همسفران دارید؟
خدا را شکر از آن جایی که آزمون ماهیانه هر ماه در شعبه برگزار میشود این خودش باعث میشود که هم همسفران مرتب مطالعه داشته باشند و هم آمادگی بهتر و بیشتری برای آزمون سراسری پیدا کنند و خدا را شکر تا دو ماه دیگر هنوز وقت برای ثبت نام هست و سه ماه دیگر تقریباً آزمون برگزار میشود، اگر کسی هم ثبت نام نکرده میتواند تصمیم خودش را بگیرد و ثبت نام را انجام دهد، من واقعاً خیلی خوشحالم که تقریباً ۸ تا ۱۰ نفر از رهجوهانم میتوانند در این آزمون شرکت کنند و همیشه توصیهام به این عزیزان این است که آموزشگرفتن، در آزمون شرکتکردن و خدمتکردن را خیلیخیلی جدی بگیرند و اگر به این نکات توجه کنند قطعاً موفق خواهند شد، اگر همسفران عزیز این سه ماه باقیمانده را بتوانند وقت بگذارند و بخوانند حتی اگر قبول هم نشوند هیچ ضرری نکردهاند چون تلاش خودشان را کرده، مطالب را خواندند و یاد گرفتند و مهمتر از همه در آزمون سراسری هم شرکت کردند و تجربه خوبی را کسب کردند، إنشاءالله اگر قبول شوند خب چه بهتر، اگر هم نشوند هیچ اشکالی ندارد همانطور که گفتم برایشان تجربه شده و با سؤالات بیشتری هم آشنا شدهاند. از خداوند بزرگ برای همه عزیزانی که خواهان پیشرفت و خدمت کردن هستند بهترینها را آرزومندم.
راهنما همسفر شکوفه؛
یک راهنما برای آموزش یک رهجو حتی از عصاره جانش نیز میبخشد، آیا این «از خود گذشتن»، رابطهای با عملکرد رهجویان دارد؟
برای کسب یک محبت باید چیزی را در ازای آن پرداخت کنیم و این یک قانون است و به معنای درک اهمیت چیزهایی است که به انسان داده شده یعنی هر چیزی را شما بدهید همان را در عوض دریافت میکنید، اگر خوبی بدهید خوبی را دریافت میکنید و نتیجهاش را میبینید و اگر بدی کنید نتیجه آن را میبینید. یک رهجو زمانی که وارد لژیون میشود در واقع در یک دنیای تاریک و در یک شورهزار یا بیابان قرار دارد و پر از خشم، نفرت، حقارت، کینه، زودرنجی و خیلی از ضد ارزشهای دیگر است و میخواهد از شر آنها رها شود و یکی بیاید و اینها را از او بگیرد و به آرامش برسد، راهنما اینجا سعی میکند با عشق و محبت، این رهجو را پذیرا باشد و در واقع راهنما وسیلهای است برای رسیدن رهجو به هدفش و در واقع راهنما سعی میکند بر اساس آن دانش و تجربهای که از کنگره بهدست آورده به آن آرامشی که خودش رسیده اینها را در اختیار رهجو قرار دهد و سعی میکند که ابتدا ریشه رهجو را قوی کند و عمق ریشه رهجو زیاد شود تا هیچ باد و طوفانی نتواند آن را از پا در بیاورد. راهنما با تکتک سلولهایش، با عشق و محبت و با حس عمیقتر و پاکتر میخواهد رهجو را به آن نقطه لازم برساند و این در واقع بستگی به آن خواسته و عملکرد رهجو دارد و رهجو زمانی که وارد لژیون میشود، اولین مشخصهاش این است که هدف و خواسته داشته باشد، یعنی باید بداند که اگر آمده به کنگره و وارد لژیون شده باید تغییر کند، باید از آن دنیای تاریکیها و پیلهای که در دور خودش تنیده بیرون بیاید و بداند که باید تلاش و کوشش کند تا تغییر کند و اگر تلاش نداشته باشد هیچ تغییری در او به وجود نمیآید و در همان تاریکی باقی میماند، باید بداند که هر فرکانسی که به سمت کائنات میفرستد به همان نسبت هم بازتاب دارد و اگر در لژیون عملکرد خوبی داشته باشد و در حاشیه نباشد میتواند به آن حال خوب برسد، چون کنگره مثل یک گردباد میماند که اگر در مرکز آن قرار بگیرید صعود میکنید و به بالا میروید و اگر در حاشیه قرار گرفته باشید به بیرون پرتاب میشوید، پس عملکرد یک رهجو در لژیون خیلی مهم است که خواسته و هدف داشته باشد و با تلاش و کوشش با آن علم کنگره و دانشی که در اختیارش قرار داده میشود میتواند به آن آرامشی که میخواهد دست پیدا کند و اگر نداشته باشد در حاشیه قرار میگیرد و از کنگره بیرون میرود.
بهعنوان یک راهنما چگونه میشود به یک همسفر در تغییر دیدگاه و نگرشش کمک کرد که بداند برای خودش دارد در کنگره سفر میکند؟
دانش گنج است چو عمل به آن کلید. در واقع راهنما الگوی رهجو است و راهنما باید به آن دانشی که از کنگره فرا گرفته عمل کند، راهنما باید خودش، هم در صور آشکار و هم در صور پنهان تغییر کرده باشد و اصول و قوانین کنگره را رعایت کند تا بتواند حس و انگیزه تغییر را در رهجو به وجود بیاورد، راهنما بذری را که میکارد باید بداند که آن بذر را به خوبی آبیاری کند و آفتهایش را مهار کند تا بتواند محصول خوبی را برداشت کند. در سیدی «ویروس» استاد امین میگویند، یک راهنما باید به اندازه به رهجوهایش غذا بدهد باید بهگونهای به آنها آموزش دهد که روح درونشان تغذیه شود و بتوانند جن درونشان را مهار کنند، زمانیکه یک رهجو در کنگره هست به مرور در لژیون یاد میگیرد که جن درون یا روح درون چه هست و صور آشکار، صور پنهان و خواستههای نفسش را میشناسد و با آموزشهایی که در کنگره میگیرد میتواند دانایی و آگاهیاش را بالا ببرد و آنوقت به مرور آن تغییرات در او به وجود میآید و متوجه میشود که دارد برای خودش به کنگره میآید و دوست دارد بیشتر به کنگره بیاید و خدمت کند بهخاطر اینکه آن لذت و حال خوب را بیشتر بتواند دریافت کند.
راهنمای تازهواردین همسفر حمیده؛
با توجه به اینکه راهنمای تازهوارد نقطه اتصال تازهوارد با کنگره است شما سهم و نقش خودتان را در ماندگاری رهجو در چه موضوعاتی میبینید؟
راهنمای تازهوارد اولین فردی است که تازهوارد با او برخورد و نیز صحبت میکند و نقش خیلی مهمی دارد، منِ راهنما باید در زمینه جذب تازهوارد صد خودم را بگذارم، از آن جایی که من میدانم تنها راه درمان اعتیاد در کنگره ۶۰ است پس باید نهایت تلاش خودم را بکنم که طبق صحبتهای آقای مهندس و طبق آن سرفصلهایی که در اختیارمان است صحبت کنم و طبق آنها با ذکر مثال، تعریف اعتیاد یا مثلث درمان که جسم، روان و جهانبینی است یا زمان که خیلی اهمیت زیادی دارد را بازگو کنم، یکسری از تازهواردین همیشه روی همین زمان صحبت میکنند که کاش زودتر میشد، این مدتزمان زیاد است، چیزی که نباید حذف شود و خیلی اهمیت دارد همین زمان است، اشارهای به الگوها داشته باشند و از آن جایی هم که تازهوارد با ناامیدی کامل به کنگره میآید و سرشار از ناامیدی است، من وظیفه دارم روزنهای از امید را در دلش زنده کنم که بتواند به کنگره وصل شود و بیاید و به درمان برسد، چرا که من میدانم تنها راه درمان اعتیاد در کنگره ۶۰ است که اتفاق میافتد پس من باید بهعنوان راهنما صد خودم را بگذارم و تمام مطالب را با عشق و محبت بازگو کنم چرا که اساس کار کنگره بر مبنای عشق و محبت است، پس من هم باید با عشق و محبت با تازهوارد صحبت کنم و همینطور از بالا به پایین به او نگاه نکنم، خودم را جای تازهوارد بگذارم و مطالب را طبق گفته آقای مهندس با ذکر مثال و اشارهای به الگوها در اختیار آن فرد بگذارم که به کنگره وصل شود، بیاید و درمان شود.
هر خدمتی در کنگره سرشار از تجربه است آیا در مورد تجربیات خودتان برای ما صحبتی دارید؟
ابتدا از آقای مهندس و خانواده محترمشان و از راهنمای سفر اولم خانم سحر عزیز و راهنمای سفر دومم خانم شکوفه و راهنمای تغذیه سالمم خانم منیره عزیز تشکر میکنم که حال خوش امروزم را مدیون این بزرگواران هستم، من بیشتر خدمتها را انجام دادم از جمله مرزبانی، دبیر لژیون سردار دبیر جلسات، نگهبانی جلسات، ورزشبان و نگهبان ورزش دارت، مسئول نشریات و خدمت مالی هم داشتم که از همه خدمتهایی که انجام دادم خدمت مالی برایم لذتبخشتر بوده و در خدمت خزانهداری بخشش را یاد گرفتم چون من خزانهدار لژیون سردار هم بودم و الان در حال حاضر راهنمای تازهواردین و راهنمای لژیون تغذیه سالم هستم، مهم آن بهروز بودن راهنماست و خانم سحر همیشه میگفتند رهجو همیشه باید بهروز باشد، بهروز بودن هم یعنی صحبتهای آقای مهندس را در روزهای چهاچهارشنبه با دقت گوش کنم و فرمانبردار باشم که خیلی مهم است، فرمانبردار گفتههای آقای مهندس باشم و آن صحبتها را عملی کنم، فرمانبردار بودن در خدمتها خیلی کمک میکند، حالا هر خدمتی آموزش خاص خودش را دارد و همه آنها به نوعی برای من آموزش داشتند و چهقدر خوب است که خدمت در کنگره دورهای است و همه میتوانند فرصت خدمت کردن را تجربه کنند.
چیزی که برای من مهم است این است که باید وقتی که خدمتم را تحویل میدهم خودم از خودم راضی باشم، در اینصورت قطعاً دیگران هم از من راضی هستند، از تکتک عزیزانی که در کنگره خدمت میکنند کمال تشکر را دارم، چرا که همیشه افرادی هستند که خدمت میکنند و کنگره به من نیاز ندارد، من به کنگره نیاز دارم، آقای منصوری دیدهبان محترم که میگفتند عزیزانی که میآیند و خدمت میکنند دریافت داشتند که خدمت میکنند، یعنی میآیند که بیشتر دریافت کنند پس من هر بار که به کنگره میروم به کنگره بدهکارتر میشوم، امیدوارم که همیشه به کنگره وصل باشم و بتوانم بهعنوان یک عضو کوچکی در کنگره خدمتگزار باشم.
تهیه و تنظیم و تایپ: همسفر فاطمه، راهنما همسفر شکوفه (لژیون یکم)
ارسال: همسفر فهیمه، راهنما همسفر سلیمه (لژیون چهارم)
همسفران نمایندگی گنجعلیخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
303