بنام رب ازلی و ابدی که هرچه داریم و دانیم از اوست.
صاحبدلی به مدرسه آمد زخانقاه
بشکست، عهد صحبت اهل طریق را
گفتم میان عابد و عالم چه فرق بود؟
تا اختیار کردی از آن، این طریق را
گفت آن گلیم خویش به در میبرد زموج
این جهد میکند که بگیرد غریق را
شاید این ابیات زیباترین و شایستهترین توصیف از جایگاه معلم یا راهنما در کنگره۶۰ باشد که از زبان سعدی بزرگ بیان شده است. شاید بتوان با این ابیات زیبا دریافت که چرا معلمی شغل انبیاست و همینطور چرا هیچ عبادتی بالاتر از آموزش علم و دانش به دیگران نیست. معلمی شغل انبیاست چون معلم و مانندش راهنمای کنگره۶۰ همانند انبیا برای خروج انسان و بشریت از تاریکی جهل و ناآگاهی جهد میکنند و در این راه از هیچ کوششی دریغ ندارند و تنها پاداششان که از قضا بزرگترین پاداششان نیز هست، شادی لحظه خروج انسان از تاریکیست.
جایگاه عالم و راهنما از عابد ارزشمندتر است، چراکه عابد درحال نجات خویشتن از تاریکی است و عالم، غرق شده در تاریکی را زندگی و حیات دوباره میبخشد؛ اما کدامین معلم و عالم است که به این درجه رفیع انسانی دست مییابد؟ آیا الزاما هر آنکه ادعا کند یا صورآشکارش به راهنما و معلم مانند باشد همانیست که شغل انبیا دارد و غریق در تاریکی را نجات میبخشد؟
هزار نکته باریکتر زمو اینجاست
نه هرکه سر بتراشد قلندری داند
غلام همت آن رند عافیت سوزم
که در گداصفتی، کیمیاگری داند
آری همانگونه که حضرت حافظ در این غزل زیبا تکلیف را روشن فرمود باید ببینیم کدام شاخصهها یک راهنما یا معلم را قابل ستایش مینماید و او را قابل اطمینان برای پیمودن مسیر عبور از تاریکیها.
۱_ عالم به علم مورد نظر: اولین شاخصه، علم و دانش و آگاهی کافی شخص در علم موردنیاز طالب علم یا شاگرد است. اگر معلم یا راهنما اطلاعات و آگاهی کافی و درست از نیاز شاگرد خود نداشته باشد، حتی اگر تمام توان خود را برای نجات و خروج شاگردش از تاریکی جهل نماید موفق نخواهد شد. علم حقیقی و راستین است که وجه تمایز یک معلم از شاگرد است.
۲_ انتقال صادقانه و آسان اطلاعات به شاگرد: دومین شاخص یک راهنمای خوب انتقال دادن آنچه میداند و بدست آورده با سادهترین و شیواترین زبان به شاگرد است. اگر یک معلم و یا راهنما نتواند آنچه از علم و نیاز علمی شاگردش میداند را انتقال دهد، حتی اگر در مرتبه بالایی از آگاهی علمی باشد برای شاگردش معلم خوبی نخواهد بود.
۳_داشتن جاذبه و جذبه باهم: یک راهنما بایستی دارای صفت جاذبه و توام با آن جذبه باشد، زیرا جاذبه باعث ایجاد پیوند محبت عمیق بین او و شاگرد خواهد بود و جذبه و قاطعیت در آموزش، باعث ایجاد احترام و مسئولیتپذیری شاگرد خواهد شد. اگر بخواهیم این سه شاخص را خلاصهخلاصه کنیم، تمام مفهومش میشود ((عشق)) اگر راهنما عاشق نباشد نمیتواند هیچ یک از سه شاخص را دارا شود. فقط یک راهنمای عاشق است که برای رشد آگاهی خود و بالطبع رشد آگاهی شاگرد خود، در همه حال به دنبال کسب علم است و این کسب علم باعث جاذبه او برای شاگرد خواهد بود. فقط یک راهنمای مست از شراب عشق است که آنچه میداند و دارد، خالصانه و صادقانه در اختیار شاگرد قرار میدهد تا آگاهی، آن نیروی کمکی عظیم باشد که شاگرد را از تاریکی بیرون میکشد.
حضرت مولانا فرمود:
چو رازها طلبی در میان مستان رو
که راز را سر سرمست بی حیا گوید
تنها یک راهنمای عاشق است که بیخویشتن شده از شراب عشق در گوش شاگرد خود مدام آوای رهایی سر میدهد و هرآنچه برای رهایی او لازم است به کار میگیرد. گاهی تنبیه و بیشتر تشویق میکند. آنچه یک راهنما را جذاب و پر جذبه میکند همانا شاه کلید عشق است و فقط کلید عشق حقیقی است که راهنما را تبدیل به رند عافیتسوزی میکند که در عالم رنج و نیاز، کیمیاگری عظیمی، چون تربیت بشریت میکند. شراب عشقی که در کنگره۶۰ پیمانه میشود و مستی مدام برای راهنما به همراه دارد.
راهنمای عاشق در کنگره۶۰ هیچگاه خسته نمیشود، هیچگاه از خدمت پشیمان نمیشود، هیچگاه هیچ آهی بر دلش نمینشیند، هیچگاه برای خود چیزی از دینار و درم نمیخواهد، هیچ نیازی ندارد الا نیاز خدمت به انسانیت. زیرا او از شراب عشق پر است، همواره شاد است چون عاشق است، چون مست و بیخویش است، از شراب عشق. راهنمای عاشق در کنگره میداند و میخواند که تنها راه تکامل عقل نوشاندن شراب دانایی و زیبایی و نیکویی به سایر مخلوقین الهی است. راهنمای کنگره۶۰ همان مستی است که مولانای بزرگ در حکایت مست و محتسب میگوید:
محتسب، در نیمه شب جایی رسید
در بن دیوار، مستی خفته دید
گفت: هی مستی، چه خوردستی؟ بگو
گفت: از آن خوردم که هست اندر سبو
گفت: آخر در سبو واگو که چیست؟
گفت: از آنچه خوردهام، گفت: این خفی ست
گفت: آنچه خوردهای آن چیست آن؟
گفت: آنکه در سبو مخفی ست آن
دور میشد این سوال و این جواب
ماند چون خر، محتسب، اندر خلاب
گفت: او را محتسب، هین آه کن
مست، هوهو کرد هنگام سخن
گفت: گفتم آه کن هو میکنی؟
گفت: من شادم تو از غم میزنی
آه، از درد و غم و بیدادی است
هوی هوی میخوران از شادی است
اینگونه است، محتسبانی که همواره اهل حساب و کتاب مادی هستند مدام از راهنمای کنگره میپرسند چقدر حقوق میگیرید؟ یا اینکه چگونه است که همواره شاد و سرخوشید؟ چه میخورید که اینقدر مستید؟ و جواب راهنما یک جمله است: از آنچه در کنگره است مینوشم و مینوشانم و برای دیگران خارج از حلقه کنگره، دانستن و فهمیدن این موهبت عظیم بس دشوار است زیرا:
حلوای تن تنانی تا نخوری ندانی.
هفته شکرگزاری و تقدیر از عشق و محبت خالص الهی بر تمامی راهنمایان صدیق و خدوم کنگره۶۰ مبارک و میمون و این موهبت عظیم، روزی تمامی طالبان تکامل عقل در مسیر عشق و خدمت باد.
نویسنده: راهنما همسفر نسرین
ویرایش: راهنمای تازهواردین همسفر مریم
عکاس خبری: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر زهرا لژیون (سوم)
ارسال: راهنمای تازهواردین همسفر خدیجه
همسفران نمایندگی اسلامشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
1068