English Version
English

اسطوره صبر، عشق و محبت

اسطوره صبر، عشق و محبت

سلام دوستان‌ هما هستم‌ یک‌ همسفر

نمی‌دانم که چه بگویم؛ فقط این را می‌دانم که خیلی سخت است که بدون گرفتن دستمزد؛ حاضر شوی که وقت و انرژی بگذاری و از فرزند و زندگی‌ات بگذری و حداقل در هفته دو بار با یک‌سری انسان که حال‌شان خراب است؛ سر کنید و برایشان صحبت کنید و به آن‌ها بگویید که افکار منفی را کنار بگذارید؛ زیرا یک‌سری از مشکلات شما از همین افکار منفی است. یا بگویید که فلان کار درست است؛ پس سعی کنید که آن کار را جز کارهای روزانه‌ی خود قرار بدهید تا حالتان بهتر شود. یا بگویید که فلان کار اشتباه است؛

پس سعی کنید که آن کار را تکرار نکنید تا حالتان بهتر شود یا بگویید که به دیگران توجه نکنید و فقط حواس‌تان به کارهای خودتان باشد. راهنمای عزیزم شما با تمام وجود سعی می‌کنید که راه درست زندگی کردن را به دیگران بیاموزید؛ اما بعضی وقت‌ها رهجو خودش را به خواب می‌زند تا هر آنچه را که شما می‌گویید، نشنود... در واقع در چنین شرایطی این خود راهنما است که بیشتر از خود فرد دارد تلاش می‌کند که شاید رهجویی که خودش را به خواب زده است را بیدار کند تا تلنگری بخورد و از زندگی‌اش لذت ببرد و از این طریق بتواند دستمزد کارش را با برق نگاه شاد رهجوی خودش بگيرد. 

البته تمام این مسائل را می‌فهمم، اما درکش برایم سخت است. در واقع ما باید در مقام یک راهنما قرار بگیریم تا متوجه بشویم که یک راهنما چه کارهایی را دارد‌ انجام می‌دهد.ولی در کل راهنما شدن یک حس خیلی بزرگی است که تعهد خیلی سنگینی را بر عهده دارد. آن‌قدر سنگین، سخت، لذت بخش و آرامش‌بخش که هر کسی لیاقت رسیدن به این درجه و مقام را ندارد. راهنمای عزیزم خدا قوت. اين جایگاه، گوارای وجودتان باد.

سلام‌ دوستان زهره هستم یک همسفر 

من هم به سهم خودم هفته راهنما را خدمت اولین راهنمای فرهیخته کنگره ۶۰ جناب مهندس دژاکام و خانواده محترم ايشان تبریک عرض می‌نمایم، هم‌چنین خدمت راهنمای مهربانم، خانم مریم عزیز و تمامی راهنماهای کنگره ۶۰ و نمایندگی جواد گلپایگان تبریک و تهنیت عرض می‌نمایم.

چون قلم اندر نوشتن می‌شتافت 

چون به عشق آمد، قلم بر خود شکافت

راهنما واژه‌ی عظیمی است که زبان از توصیف آن عاجز است. بنابراین تنها در حد بضاعت اندک خود، قلم را به توصیف راهنما به چرخش درمی‌آورم. راهنما چون سرو بلند قامتی است که خانه امن کنگره را با حسن سیرتش آراسته است و مانند شمعی است که با نور آن می‌توان به روشنایی و امید رسید و راه‌های نرفته زندگی را با پیمود. نغمه عشق را خوش می‌سراید تا تمام کینه و کژی را از قلب رهجو بزداید و برای رهجوی گم کرده راه، مانند ستاره‌ای باشد در دل شب‌های تاریکش.

راهنما اقیانوسی ژرف؛ سایبانی برافراشته و بک پناهگاهی است برای هر آن‌کس که خواهان یاری و آموزش است. راهنما خود مفهوم واقعی وادی عشق است که با آگاهی و ظرافت به درک این وادی رسیده و از عصاره جان خود، عشق و محبت را به رهجو می‌بخشد و او را با تمام نقص‌ها و کاستی‌هایش به گرمی در آغوش می‌گیرد و مرهمی بر جان خسته و زخم‌های کهنه‌اش می‌شود و او را از پیله تنهایی، ناامیدی، حقارت، ترس و تاریکی‌هایش که به دور خود تنیده است را رها می‌سازد و پر پرواز او می‌شود و پرواز کردن را به او می‌آموزد و او را به اوج آسمان‌ها می‌برد تا او ستاره‌های آگاهی را یکی پس از دیگری بچیند و به نور و روشنایی برسد.

بی‌هیچ چشم داشتی آموزش می‌دهد و آموزش می‌گیرد و از شادی ما خوشنود می‌شود و از غم ما غمگین. آن‌گاه که بال پرواز درمی‌آوريم و خویش را پیدا می‌کنیم با شوق رهائیمان را جشن می‌گیرد. بنابراین در این‌جا ما واژه مقدس راهنما را درک خواهيم کرد و متوجه خواهيم شد که یک راهنما چگونه نقش یک عاشق و دوست دلسوز را ایفا می‌کند. اکنون با تمام وجودم لب به اعتراف می‌گشایم و می‌گویم که چیزی ندارم تا به پایش بریزیم تا جبران خستگی‌هایش را کنم.

اما از خدواند می‌خواهم که به اندازه قلب بزرگش به او عشق و سلامتی و آگاهی عطا فرماید تا سالیان سال، نقطه عطف کنگره باشد و با دست‌های مهربانش و آغوش گرمش به جان‌های بی‌فروغ رهجویانی چون من فروغ و گرما ببخشد. راهنمای عزیزم خانم مریم با تمام وجود دوستت دارم و امیدوارم تا هستی هست در سایه سار امن عشق پاینده باشید.

سلام دوستان‌ اعظم‌ هستم‌‌ یک‌ همسفر‌‌ 

خداوند را بسیار شاکرم که راه کنگره را به من نشان داد و کنگره نیز مرا با تمام تاریکی‌هایی که در درونم بود پذیرفت و مرا با انسان‌هایی که مانند فرشتگان؛ مملو از مهر و محبت بودند آشنا کرد. در واقع این فرشتگان زمینی صادقانه و بدون هیچ توقعی، تنها هدف‌شان رهایی انسان‌های دردمندی است که گرفتار تاریکی‌ها شده‌اند. یکی از این فرشتگان بی‌ادعا راهنمای خوب و دلسوز؛ خانم مریم عزیز می‌باشد که با عشقش وجود مرا مملو از علم و آگاهی کرده است؛ تا من بتوانم‌ مسیر زندگی‌ام را پیدا کنم و خودم را بهتر بشناسم.

راهنمای عزیزم شما خاص‌ترین و بهترین شخصی هستی که خداوند بر سر راه من قرار داده است. با تمام وجودم شما را می‌ستایم و برای شما ارزش بسیاری قائل هستم. بهای محبت جانانه شما با مشارکت کوتاه من جبران نخواهد شد. اما این را می‌دانم که جایگاه شما هم در این جهان و هم در جهان دیگر از والاترین مرتبه انسانيت می‌باشد.بنابراین از خداوند می‌خواهم که پاداش شما عزیزان خدمت‌گزار و در رأس جناب مهندس و خانواده محترم ايشان را عنایت فرماید.

 راهنما یعنی خدا را بندگی، راهنما یعنی دوباره زندگی، راهنما یک شور، یک دنیا سرورو، راهنما یعنی محبت، عشق و نور، راهنما با عشق محبت می‌کند، خدمتی باعزم و همت می‌کند، بهر خدمت مزد او یک خنده شد، خنده هم از روی او شرمنده شد.

سلام دوستان ‌فاطمه هستم یک همسفر 

هفته راهنما را به جناب مهندس عزیز و خانواده محترم ايشان و تمامی راهنمایان گران‌قدر تبریک می‌گویم به خصوص راهنمای عزیزم خانم مریم. نمی‌دانم با چه زبانی قدردان زحمات بی‌دریغ ايشان باشم. از شما به خاطر این همه صبوری و دلسوزی که در حق من روا داشته‌اید، سپاسگزارم.

روزی که شما را دیدم جسم و جانم را غبار غم فرا گرفته بود؛ نه چیزی می‌دیدم و نه چیزی می‌شنیدم و نه امیدی به زندگی داشتم. شما آمدید و دنیای تازه‌ای را به من هدیه کردید و با چراغی که در دست داشتید؛ مرا به سوی سرزمین نور و عشق هدایت کردید. سخنان شما آن‌چنان دلنشین بودند که باعث شد تا تمام ناخوشی‌هایم از یادم بروند. بنابراین من متوجه شدم که با حرکت راه نمایان می‌شود، ولی بدون حرکت، هیچ راهی نمایان نمی‌شود.راهنمای عزیزم وجود بیکران شما را سپاس می‌گویم؛

زیرا شما آمدید و مرا دلگرم زندگی کردید تا من بتوانم جاده پر پیچ و خم زندگی را با امید طی بنمایم. آب حیات را جرعه‌جرعه در پیمانه زندگی من ریختید تا خزان زندگی‌ام را به بهار تبدیل کنید تا من بتوانم قدم به قدم به پیش بروم و به مقصد برسم. مقصدی که پر از نور و پر از عشق شما بود. ای که الفبای زندگی را از چشمه نگاهت آموختم؛ روزت مبارک.

سلام دوستان عاطفه‌ هستم‌ یک‌ همسفر و مسافر نیکوتین

در ابتدا این هفته عزیز را که هفته نکو داشت راهنما است را خدمت خانم آنی بزرگ، خانم کماندار، جناب مهندس و استاد امین عزیز تبریک عرض می‌نمایم، هم‌چنین به راهنمای عزیزم خانم مریم و خانواده محترمش این روز بزرگ را تبریک می‌گویم.

خانم مریم کار بزرگی که برای من انجام داد این بود که آدرس خودم را به خودم داد و به من گفت که در درون تو قدرت و نیرویی نهفته که بایستی آن را پیدا کنی. در واقع این قدرت و نیرو همان گنج درون خودم بود. در ادامه ایشان به من یاد داد که هیچ موجودی در این هستی بیهوده آفریده نشده است؛ چه برسد به‌ من که اشرف مخلوقات هستم. اما موادمخدر در زندگی من نقش مؤثری پیدا کرده بود و باعث شده بود که فرزندم گرفتار بیماری اعتیاد بشود و همسرم در اثر مصرف موادمخدر از بین برود... حتئ خودم نیز مصرف‌کننده نیکوتین شده بودم و این مشکل را هم به بقیه مشکلاتم اضافه کرده بودم.

به همین خاطر در زندگی‌ام هیچ نوع احساس محبتی وجود نداشت و حتی روزهای بیهوده‌ای را در پی هم سپری می‌کردم. بنابراین هیچ انگیزه‌ای برای زندگی نداشتم و فقط در انتظار مرگ بودم... اما راهنمای عزیزم خانم مریم به من عشق و امید از دست رفته را برگرداند و همی امر باعث گردید که من اعتماد به نفس از دست رفته‌ام را دوباره به دست بیاورم. هم‌چنین ایشان به من یاد که منتظر دست غیبی نباشم که بتواند به من کمک کند. مهم‌تر از همه قدرت بخشش را به من یاد داد و گفت که اگر یک دانه بکارم؛ هفتاد دانه درو خواهم کرد.

حتی در این مورد برای من خداوند را مثال زد که بدون هیچ توقعی به همه هستی می‌بخشد و هیچ گونه چشم داشتی ندارد. بنابراین هر چقدر که در مورد راهنمای عزیزم بگویم باز هم کم گفته‌ام؛ زیرا ایشان آموزش‌هایی را به من یاد داد که من توانستم از لحاظ رفتاری و گفتاری تغییر کنم. به همین خاطر سپاسگزار ایشان هستم و آرزوی خوشبختی و سلامتی را برای خودشان و خانواده محترم‌شان از خداوند خواهانم. در واقع ایشان برای من اسطوره صبر و محبت و آرامش هستند و مانند الماسی هستند که بر اثر ضربه‌های سخت مقاوم و درخشان شده‌اند.

ایشان با آن کلام محبت آمیزش به من می‌گوید: تو سعی و تلاش خودت را برای فرزندانت و خودت انجام بده و در ادامه به خداوند توکل کن؛‌ زیرا خداوند هیچی انسانی را از درگاه رحمتش ناامید بازنمی‌گرداند. هم‌چنین ایشان به من یاد داد کسی که وارد کنگره ۶۰ می‌شود، زندگی‌اش مانند پازلی است که به هم ریخته و باید آن تکه‌های پازل را در کنار یکدیگر قرار بدهد. اما دریغ از این‌که نمی‌دانستم تکه اصلی پازل خودم بودم که از جایگاه اصلی خودم خارج شده بودم و بایستی در جای درستی قرار می‌گرفتم. حتئ خانواده‌ام نیز تکه‌های این پازل بودند که من باید آن‌ها را با نظم و ترتیب می‌چیدم.

البته خدا را شکر می‌کنم که مسافرم تکه‌ای از این پازل بود و در کنگره ۶۰ قرار گرفت. امیدوارم که جای خودش را در این پازل بتواند پیدا کند و به رهائی مطلوب برسد تا همگی با هم برای رهایی‌اش جشن بگیریم و یک منظره زیبا را برایش به وجود بیاوریم. در آخر باید بگویم که من تمام این آموزش‌ها را مدیون راهنمای عزیزم هستم که از عصاره جانش بخشیده است تا من به این مرحله برسم. این را نیز می‌دانم که اگر تمام پول‌های دنیا را درون یک پاکت قرار بدهم و به ایشان تقدیم کنم باز هم نمی‌توانم ذره‌ای از محبت های بیدریغش را جبران‌کنم. اما طبق رسم کنگره باید با یک دلنوشته و مقداری پول از ایشان تقدیر و تشکر کنم.

زیرا هیچ زمانی نباید فراموش کنم که با چه حالی وارد‌ کنگره شدم و الآن کجا هستم و چه حالی دارم. تشکر می‌کنم از راهنمایانی که علم زندگی کردن را به من آموختند. تشکر می‌کنم از شما ای راهنمای عزیزم بابت تمام عشقی که به من دادی؛ چون‌که وادی چهارده گفتنی نیست، بلکه حس کردنی است. راهنمای عزیزم امیدوارم که من هم مثل شما بتوانم در این سیستم خدمتگزار خوب و صادقی باشم.

سلام دوستان‌ شهناز هستم‌ یک‌ همسفر 

راهنما مانند بارانی است که همه را سیراب می‌کند و جانی دوباره می‌بخشد.

من هم هفته راهنما را به جناب مهندس و خانواده محترم ايشان تبریک عرض می‌نمایم و از ايشان سپاسگزار هستم که چنین بستری را فراهم‌ نمودند و ما را با کنگره آشنا کردند.

من مدت زیادی نیست که به کنگره می‌آیم؛ به همین خاطر هنوز آن آموزش‌های لازم را ندیده‌ام. ولی همین چند ماهی که وارد این سیستم شده‌ام باعث خوشحالی من شده است؛ چون‌که بهترین راه برای من نمایان شده است. در واقع کنگره جای بسیار خوبی است. اول از همه از خانم بهیه که راهنمای خوبی هستند قدردانی می‌کنم؛ زیرا ایشان مرا با چنین سیستمی آشنا کرد و همین امر سبب گردید که من هم بتوانم وارد کنگره بشوم. در ادامه از راهنمای تازه واردین خانم فاطمه و خانم حمیده سپاسگزارم که با صحبت‌های‌شان به من کمک کردند تا تصمیم درست بگیرم و به کنگره وصل شوم.

هم‌چنین از راهنمای خوبم خانم مریم که دنیایی از عشق و محبت هستند تشکر می‌کنم و این روز عزیز را به ايشان و تمام راهنماهای کنگره ۶۰ تبریک می‌گویم. انشاءالله که بتوانم در این سیستم بمانم و از خانم مریم آموزش‌های لازم را فرا بگیرم.

سلام دوستان‌ معصومه‌ هستم‌ یک‌ همسفر

عشق قامت‌ها را راست؛ اندیشه‌ها را پاک و حیات را جهت گزینش بهتر در انسان تقویت می‌کند. بنابراین انسانی که در مسیر خدمت قرار بگیرد، یک عاشق است. زیرا وقتی که وجودش در مسیر خدمت به خلق خدا قرار می‌گیرد؛ به این معنی است که مورد انتخاب خدواند واقع شده و می‌تواند با بخشیدن عصاره محبت وجودی خودش، سبب احیاء و شادی دیگران بشود. چه عملی زيباتر از این خدمت صادقانه و عاشقانه... هفته راهنما را به اولین راهنمای کنگره، آقای مهندس، استاد جهان‌بینی آقای امین و خانوده محترم ايشان تبریک عرض می‌کنم.

هم‌چنین تبریک ویژه به راهنمای عزیزم خانم مریم که اسطوره عشق، عقل و ایمان هستند عرض می‌نمایم. انشاءالله که بتوانم نه در سخن، بلکه در عمل زحمت‌های شما را جبران کنم. بهترین‌ها را برایتان آرزومندم.

رابط خبری: همسفر رویا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون پنجم)
ویراستار: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر آرزو (لژیون دوم)
عکس: همسفر نجمه رهجوی راهنما همسفر آرزو (لژیون دوم)
ارسال: همسفر مهری، مرزبان خبری
همسفران نمایندگی جواد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .