با توجه به گرامیداشت هفته راهنما، فرصت را غنیمت شمردهایم و با جمعی از راهنمایان بزرگوار شعبه ملاصدرا در این رابطه گفتوگویی صمیمانه ترتیب دادهایم که تقدیم نگاه شما مهربانان و همراهان همیشگی میکنیم.
راهنما همسفر مهری بههمراه مسافر خود با آنتیایکس مصرفی تریاک و متادون بهروش DST همراه با دارو OT مدتزمان ۱۰ماه و ۱۵روز با کمک، راهنمایان محترم؛ مسافر حسن و همسفر مریم سفر کردند؛ درحالحاضر به مدت ۸سال و ۱۱ماه است که بهدستور جناب مهندس آزاد و رها هستند. رشته ورزشی ایشان در کنگره بدمینتون و مسافرشان والیبال است.
به نظر شما جایگاه راهنما را چگونه میتوان به بهترین شکل تعریف کرد و از ایشان قدردانی کنیم؟
این سؤال که چگونه جایگاه راهنما را تعریف کنم، بسیار سخت و کلیدی است. راهنما در کنگره، مانند مادری دلسوز و معلمی پر از آموزش میباشد؛ بنابراین موضوعی که من همسفر را پایبند به کنگره کرد، وجود راهنما بود؛ چراکه با ناباوری و ناامیدی وارد کنگره شدم و مهر و محبت این عزیز بنده را امیدوار کرد. آموزشهای خوب راهنما باعث شد تا راه خود را انتخاب کرده و بهگونهای منبع نور را دریافت کنم؛ زیرا سالها مسیر خود را گم کرده و در بیقولهها به دنبال آن میگشتم. خداوند را هزاران بار شکر که اذن ورود به کنگره برای من صادر شد و توانستم آرامشی که در پی آن بودم را پیدا کنم و این حس خوب را مدیون راهنمایان گرامی خود هستم. برای توصیف یک راهنما، هر صفتی مانند: بخشنده و مهربان بودن، از خودگذشتگی و بسیاری از بهترین صفات نیز مخصوص راهنمایان است؛ اما امیدوار هستم بهعنوان یک رهجو توانسته باشم خدمتهایی که برای من انجام دادهاند را تا حدودی امکان جبران کنم.
در پاسخ به این سؤال که چگونه میتوانم قدردانی کنم! باید بیان کنم که بهنظر بنده، رعایت حرمت و قوانین، فرمانبرداری و خدمت کردن بهنوعی قدردانی محسوب میشود. در پایان از راهنمایان محترم خانم شهلا و خانم مریم تشکر میکنم؛ چراکه جایگاه امروز خود را مدیون آموزشهای این عزیزان هستم و دستان پر مهر این عزیزان را میبوسم؛ همچنین امیدوارم در ادامه مسیر موفق و سربلند باشند. هفته راهنما را خدمت آقای مهندس، خانواده محترم ایشان، راهنمایان خودم و تمام راهنمایان تبریک و شادباش عرض میکنم.
لطفاً بفرمایید از جایگاههای خدمتی که در کنگره تجربه کردهاید؛ کدام جایگاه آموزش بیشتری برای شما داشته است؟
بنده به لطف خداوند و در پرتو آموزشهای کنگره تا حدودی در جایگاههای خدمتی کنگره خدمت کردهام که هر کدام به نوعی برای من آموزش داشته و قابل تجزیه شدن نیست؛ اما در ۲سال گذشته که در جایگاه راهنمایی خدمت کردهام؛ درواقع آموزشپذیر بودم، نیاز من به آموزشها بیشتر میشود و گرهها و مشکلاتی که سالها درگیر آنها بودم را توانستم حل کنم؛ چراکه آموزش دو طرفه است.
راهنما همسفر مریم بههمراه مسافر خود با آنتیایکس مصرفی شیره و شیشه بهروش DST همراه با دارو OT مدتزمان ۱۳ماه با کمک، راهنمایان محترم؛ مسافر حسن، همسفر طاهره و همسفر سحر سفر کردند؛ درحالحاضر مدت ۹سال و ۳ماه است که بهدستور جناب مهندس آزاد و رها هستند. رشته ورزشی ایشان و مسافرشان در کنگره والیبال است.
لطفاً نظر خود را در رابطه با هدف اصلی یک راهنما که رسیدن به رهایی رهجویان خود است را بفرمایید؟
هدف، پاداشی غیر قابل وصف است که راهنما در این مسیر دریافت میکند و این پاداش مالی نیست؛ بلکه دریافت آن بهطور کامل معنوی بوده و راهنما با حرکت صحیح، این پاداش را به خود هدیه میدهد. شاید در ابتدا این تفکر بهوجود میآید که راهنما برای ادا دین خود برای رهایی رهجویانش تلاش میکند؛ اما در سیستم کنگره و جهانبینی آن، این داستان به گونهای دیگر رقم میخورد؛ زیرا راهنما بهطور کامل رهجوی خود را حس میکند، گذشته و آینده خود را در رهجو مشاهده میکند و به همین دلیل تمام تلاشش را خواهد کرد تا او را به آرامش برساند. راهنما همانگونه که تلاش خود را برای دریافت آموزش به رهجو میکند، خود او نیز بالاترین سطح آموزشی را دریافت خواهد کرد؛ بنابراین همزمان با رهایی و کسب آرامش رهجو، بیشترین پاداش را دریافت میکند.
شاید طرح این سؤال شخصی باشد؛ اما ممکن است برای هر کسی اتفاق بیافتد. برای ما بفرمایید که آیا در طول درمان یا خدمت خود احساس پوچی کردهاید یا ادامه مسیر برای شما سخت شده است؟
حس پوچی و ناامیدی احساسی بوده که ممکن است اکثر همسفران آن را تجربه کرده باشند و بنده نیز از این موضوع مستثنی نیستم؛ البته این حس در زمان مصرف مسافر من و مواقعی که پس از انجام ترکهای ناموفق، قادر به تحمل شرایط نبودند و دوباره شروع به مصرف مواد سنگینتری میکردند، بیشتر به سراغم میآمد که با وجود شدت ناراحتی، شخصی مثبتنگر و در همه حال به دنبال بهترین راه بودم که مسیر کنگره برای ما روشن شد و از آن پس از هیچ تلاشی برای رسیدن به رهایی مسافرم دریغ نکردم.
همزمان با ورود به سیستم کنگره و با وجود راهنمایانی که از شیره وجودی خویش که عشق و محبت بود ما را سیراب میکردند؛ هرگز به یاد نمیآورم که چنین حسی را تجربه کرده باشم؛ چراکه آموزشها سرشار از حس بودند و مؤثر بودن را در ما تقویت میکردند؛ اما با اینکه مسافر من چندین سال سفر اولی بودند، همیشه شال راهنمایی را بر روی دوش ایشان تصویرسازی میکردم. زمانی به رهایی رسیدیم با دریافت خدمت، بهترین و زیباترین حسها را تجربه میکردم؛ زیرا باور داشتم که چگونه ممکن است انسانی در خدمت خود و خلق خدا باشد؛ اما حس پوچی به او دست بدهد. مگر امکانپذیر است که عاشق کار یا هدفی باشی؛ اما در مسیر عشق خسته شوی یا احساس پوچی کنی؛ زیرا هدف از خلقت انسان، خدمت و دریافت آموزش است. در مسیر کنگره، آموزش ناب و فرصت خدمت خالصانه وجود دارد. امیدوار هستم که قادر باشیم خدمتمان را خالصانه انجام دهیم که قطع بهیقین تأثیرات ناب آن را در لحظهلحظه زندگی خود لمس میکنیم.
راهنما همسفر ندا بههمراه مسافر خود با آنتیایکس مصرفی تریاک بهروش DST همراه با دارو OT مدتزمان ۱۱ماه با کمک، راهنمایان محترم؛ مسافر مهدی و همسفر الهه سفر کردند؛ درحالحاضر به مدت ۳سال و ۳ماه است که بهدستور جناب مهندس آزاد و رها هستند. رشته ورزشی ایشان در کنگره شطرنج و مسافرشان والیبال و کشتی است.
به نظر شما در جایگاه خدمتی راهنمایی، سختی و دشواری نیز وجود دارد؟
از نظر من بله، در این جایگاه نیز سختی و دشواری وجود دارد؛ اما بنده معتقد هستم که سختیها توأم با لذت است و ما این را میدانیم که برای رسیدن به هر خواستهای، باید بها و سختیهای آن را پرداخت کنیم و درواقع عشقی که در انتها کار قرار دارد، سختیها را برای ما لذتبخش خواهد کرد. در اصل رفتن، آمدن، بودن و نبودنها جزو سختیها نیست. بنده در همه حال میگویم: ما برای اینکه در جایگاه راهنمایی قرار بگیریم و به عزیزانی که به هر امیدی وارد سیستم کنگره میشوند آموزش دهیم، بایستی سلسله مراتبی را پشت سر بگذاریم.
به قول معروف من باید زمانی که وارد چاه میشوم، بالا آمدن از چاه را یاد بگیرم تا بتوانم آموزش این عمل را به دیگران نیز انتقال دهم. گاهیاوقات با وجود بسیاری از مشکلات که بر سر راه من قرار میگیرد، با خود میگویم: قرار است شما رهجویی که وارد کنگره میشود و به آموزش نیاز دارد را راهنمایی کنید؛ بنابراین من باید این سختیها را متحمل شوم و راهحل آن را پیدا کنم تا قادر باشم دیگران را به نتیجه برسانم و با دانش بهتر و ایمان بیشتر، دانستههای خود را در اختیار او قرار دهم؛ درنتیجه این سختیها زمانی که با آن هدف پیش روی ما قرار میگیرند، وجودشان برای من لذتبخش خواهد بود. بعضی از آموزشها برای این است که من را قوی و پر تجربهتر کند؛ بنابراین هیچ خواستهای به راحتی در زندگی بهدست نمیآید و هیچچیز بدون پرداخت بها در اختیار ما قرار نمیگیرد؛ اما اینکه من با چه نیت یا هدفی این سختیها را پشت سر میگذارم، آن را برای من بسیار لذتبخش میکند.
آیا در بدو ورود خود به کنگره، تصور میکردید که به مقام راهنمایی دسترسی پیدا کنید؟
شاید در بدو ورود به کنگره، بیشتر افراد به درمان مسافرشان یا در ابتدا تنها به فکر درمان خود هستند و افرادی که بهعنوان راهنما در این جایگاه میبینید، نقطه تفکر ایشان روی درمان خودشان است؛ اما در ادامه که درمان صورت میگیرد و این حال خوش نصیب انسانها میشود، آنها را به این فکر فرو میبرد که ای کاش من نیز در این جایگاه قرار بگیرم و بتوانم به دیگران کمک کنم. بنده در همه حال تصور میکردم که بایستی از تمامی مشکلات و ضدارزشها عبور کنم تا بتوانم در جایگاه راهنمایی قرار بگیرم؛ اما راهنمای من همیشه میگفتند که نه، ما قرار است در جایگاه راهنمایی قرار بگیریم تا بتوانیم از ضدارزشها تا جایی که توان داریم، دوری کنیم و در این جایگاه به تکامل برسیم؛ بنابراین همین موضوع باعث شد تا به فکر تلاش و شرکت در این آزمون باشم تا در ابتدا خودم به حال خوش برسم، در ادامه بتوانم در خوب شدن حال دیگران سهیم باشم و از آن لذت ببرم.
از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان بسیار ممنون و سپاسگزار هستم؛ همچنین از راهنما خانم الهه که به من اجازه دریافت آموزش و قرار گرفتن در این جایگاه را دادهاند و از شما عزیزان که برای انجام مصاحبه زحمت کشیدهاید، تشکر میکنم.
تهیه گزارش: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوم)
تصویرگر: همسفران گروه متننگار
تنظیم و ارسال: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)
همسفران نمایندگی ملاصدرا (نیکآباد)
- تعداد بازدید از این مطلب :
165