همسفر سمیه:
راهنما یعنی نشان دهنده راه از تاریکی به نور، از غم به شادی، از نفرت به عشق. راهنما یعنی نمایانگر راه رسیدن به آرامش، نمایانگر راه بهشت و نجات از جهنم درون. راهنما یعنی کسی که بهترین حس خوبیها را به رهجو انتقال میدهد، کسی که حال خوب شاگردانش برایش بهترین حس دنیا است و رهجو با دیدنش حالش عوض میشود و تمام غم و غصههایش از یادش میرود. راهنما همچون مادر مرا با آغوش باز پذیرفت و مرا جان داد، زندگی داد، او با قلبش به من آموزش داد، به روح و قلبم نور داد تا بدانم آنچه نمیدانم. راهنمای عزیزم از خداوند برایتان همیشه نور و عشق و طول عمر با عزت کنار عزیزانتان آرزومندم و این هفته قشنگ و پر از انرژی را تبریک عرض می نمایم و به ایجنت محترم شعبه و به همۀ راهنمایان عزیز تبریک و شادباش عرض میکنم.
همسفر اکرم:
راهنما نور امیدی است برای روشن کردن مسیری تاریک و نامعلوم. راهنما فقط یک کلمه است با دنیایی پر از امید و روشنی و امید به فردایی روشن. من مفهوم راهنمای واقعی را در کنگره آموختم. آن ها فرشتگانی هستند که بدون چشم داشتی فقط خیر دارند و صادق و انرژی بخش هستند. این لطف خداوند هم شامل حال من هم شد که بتوانم از وجود پر مهر خانم شیمای عزیزم بهره ببرم. برای سلامتی و خوشبختی ایشان دعا میکنم و امیدوارم خداوند به ایشان طول عمر عنایت بفرمایند.
همسفر عاطفه:
تبریک به همۀ راهنمایان کنگره ۶۰، مخصوصاً راهنمای خوب خودم خانم شیمای عزیزم، راهنمای زندگی ام. من فداکارتر با ایمانتر و صبورتر از شما در زندگی ام ندیده ام که مرا به آرامش، صراط مستقیم و هر چه از خوبی است دعوت کند، هر روز که از خواب بیدار میشوم با حال خوش بیدار می شوم و هزاران بار خدا را شکر می کنم که شما را در مسیر زندگیم قرار داده است. هیچکس مثل شما خوبیهای دنیا را به من نشان نداده بود و هر چقدر خوبیهای شما را بگویم باز هم کم است و نمیتوانم این همه محبت را جبران کنم، فقط میتوانم از خدای خوبم سلامتی و حال خوش دائمی را برای شما و خانواده محترمتان طلب کنم.
همسفر معصومه:
دستهایی که کمک میکنند مقدستر از لبهایی هستند که دعا میکنند. درود بر تمام خدمتگزاران کنگره ۶۰ که همه آن ها مانند معلم میباشند و چه نام زیبایی برایشان نهادند. راهنما به معنای کامل، معلم را در بر دارد. سپاسگزارم از بزرگ مرد کنگره ۶۰ که برای جان انسانهای دربند اعتیاد همانهایی که روزی همه دربها را زدند، اما بینتیجه برگشتند. ایشان راهنمایانی را آموزش دادند. درخت تناور کنگره ۶۰ روز به روز قویتر گردید و به بار نشست و انسانهای درمانده را نجات بخشید. راهنمایان از علم و دانش و آگاهی و تجربۀ خودشان جرعه جرعه در جان رهجو میریزند و در واقع عشق خودشان را بدون چشم داشت نثار رهجویانشان میکنند. در این مسیر سخت رهجویان مشکلات زیادی را تحمل میکنند که در نتیجه با صبر، امید و فرمانبرداری و عشق به راهنما یاد میگیرند که چگونه با مشکلات مبارزه کنند. آنها به ما آموزش دادند چگونه زندگی کنیم و در مسیر ارزشها و صراط مستقیم قدم بگذاریم. روزتان مبارک و سایه تان مستدام اساتید گرامی باشد.
همسفر زهره:
هفتۀ راهنما را در ابتدا خدمت بزرگ راهنمای کنگره آقای مهندس دژاکام و اساتید بزرگوارشان و خانواده محترمشان تبریک میگویم. هفتۀ راهنما در واقع آموزش شکرگزاری است. آغوش راهنمایم همیشه برایم امنترین نقطه جهان بوده و هست و خواهد بود، چنان آرامشی گرفتم که دلم میخواست زمان متوقف شود. مطمئن بودم او کسی است که خداوند برای نجات من از ظلمت و تاریکی فرستاده بود. راهنمای عزیزم شما غرور و منیت من را درهم شکستی تا من بتوانم در خود فرو بروم، تا خود واقعیم را پیدا کنم و خالی شوم تا بتوانم آموزش بگیرم. باورم این است که راهنمای من کوه صبر است و استقامت و در اوج مهربانی موفق است و پرتلاش راهنما اگر حکمی به رهجو میدهد خودش هم به آن حکم عمل کرده است. باید بود و زندگی کرد. آموختم رسم زندگی زمینی وجود مشکلات و لذت آن در حل آنها است، آموختم اگر الان خستهام و نا امید و ناتوان، قدری بایستم و انرژی بگیرم تا فردا با امید و انگیزهای فراوان تر در راهی که میدانم صراط مستقیم است استوارتر قدم بگذارم. آری میخواهم روزی چون شما شوم که راه را بر زندگی تاریک و سرد چون منی روشن کنم. خداوند را شاکرم که شاگرد راهنمای فرهیخته ای چون شما هستم و عشق شما که در دلم همیشه روشن استصداقت و مهربانیت را می ستایم، صداقت را از کلامتان و مهربانیت را از نگاهتان آموختم. در برابر راهنمایان عزیز سر تعظیم فرود میآورم زیرا خدمت شما بیانگر ارزش انسانی و الهی است. در برابر عظمت عشق و تلاش و خدمت شما، سپاس ذرهای بیش نیست. امیدوارم که خداوند در مکان و زمان مناسب جبران کند، بهترین درودها و دعاهای خیر را بدرقه راهتان می کنم. به تو استاد گرانقدر که تاجی به سرم، فخر گویم که به شاگردی تو مفتخرم. مکتب عشق بنا کردی و باور کردم، که توانم پس از این بی پر و بی بال پرم. صورت و سیرت دَرست، به درستی آموخت، جای زَر من به غلط ظرف سُفالی نخرم. بازهم چشم تَرم خون شد و مرهم طلبید، کِلکِ شیرین تو شد مرهم چشمان تَرم. هیچ دانی که تو را بهر چه می دارم دوست؟ چون رفیق سفرم بودی و یار حضرم. این غزل صوت قناری شد و فریاد کشید، من به شاگردی تو مفتخرم، مفتخرم.
همسفر دلکش:
در ابتدا این هفتۀ خجسته را به اولین راهنمای کنگره ۶۰ آقای مهندس و خانواده ایشان و همچنین به همه راهنمایان والامقام و در نهایت خدمت راهنمای عزیز خودم تبریک عرض می کنم. راهنما مانند نور است، نور هدایتگر برای شاگرد مانده در تاریکی، راهنما علم است، علم زندگی، راهنما آرامش است، برای من که در طوفان زندگی مانده ام، راهنما نوید عشق است، برای منی که سالهاست که با این واژه بیگانه ام. خداوند به ما برکات فراوانی ارزانی داشته است اما کنگره و راهنما ها نعمت خیلی با ارزشی هستند. از دست و زبان که برآید کز عهده شکرش به درآید. در زندگی من قبل از ورودم به کنگره چندین در بسته وجود داشت که پوسیده و زنگار گرفته بود و بعید به نظر می رسید که روزی باز شوند ولی بعد از اینکه به کنگره آمدم و از راهنمای عزیزم آموزش گرفتم، کلید های طلایی از ایشان گرفتم که درهایی را که هرگز فکر نمی کردم باز شوند با آن کلید های طلایی باز شد و دری از آرامش به روی من گشوده شد. آرامش و آسودگی خیال و سبکبال بودنم را مدیون کنگره و راهنمای عزیزم هستم. وقتی در قعر تاریکی نیکوتین بودم خداوند به من لطف دیگری کرد که راهنمای درمان را سر راهم قرار داد و به واسطه ایشان نیکوتین را درمان کردم و از ایشان هم بسیار بسیار آموختم. خداوند را بسیار شاکرم که امروز حال بهتری دارم و خداوند را هر روز برای وجود راهنماهای کنگره ۶۰ شکر می کنم.
تایپ: همسفر لیدا راهنما همسفر شیما (لژیون سوم)
ویرایش و ارسال: همسفر رها (خدمتگزار سایت)
همسفران نمایندگی مسعود
- تعداد بازدید از این مطلب :
73