English Version
English

حالا نوبت من است که با دست‌ و دل نشان دهم چه دریافت کردم

حالا نوبت من است که با دست‌ و دل نشان دهم چه دریافت کردم

 

سیزدهمین جلسه از دوره پنجم لژیون سردار شعبه چالوس با استادی مسافر حامد، نگهبانی مسافر اسحاق و دبیری مسافر پژمان با دستور جلسه " دنور " در مورخ سی ام فروردین ماه 1403 راس ساعت 15 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد: 

سلام دوستان حامد هستم مسافر سردار
دستور این جلسه لژیون سردار دنور است و من از روزی که نگهبان سردار شدم داشتم  به این موضوع فکر می‌کردم که اگر روزی راهنما شدم چطور می‌توانم به بهترین شکل این آموزش‌ها را انتقال دهم.
من روز اول که وارد کنگره شدم، فکر می‌کردم محال ممکن است روزی مصرف‌کننده‌ای ترک کند یا درمان شود و به مواد مخدر فکر نکند، در تفکرات من در شش ماه اول سفرم به‌هیچ‌ وجه نمی‌گنجید که بتوانم روزی راهنما شوم.
حالا هم همینطور است که من باورم نمی‌شود که روزی من با آن باورها زندگی می‌کردم و برایم باعث تعجب می‌شود.
کنگره آمده درمان مواد مخدر را به عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر تشبیه کرده یعنی اینکه آرام‌آرام به من این آگاهی را می‌دهد که تو با مصرف مواد مخدر باعث ایجاد بحران‌هایی در صور پنهان و آشکارت شده ای که باعث شده آن گوهر درونت را از دست بدهی، خیلی‌ها هستند که با وجود داشتن وضع مالی خوب، وقتی مصرف می‌کنند بازهم از نئشگی و زندگی خود لذت نمی‌برند.یعنی وضع مالی خوب نمی‌تواند آرامش را برای مصرف‌کنندگان تضمین کند، چون روزنه‌های نور بسته می‌شود و دریچه‌های عذاب بر آن‌ها باز می‌شود.


من همیشه بر این باور بودم که اگر پول بزرگی به دست آورم زندگی‌ام دچار تحول می‌شود و می‌توانم آرامش از دست رفته‌ام را بازیابم، همیشه با خود می‌گفتم که چقدر من گنجشک‌ روزی هستم به این دلیل که چقدر من نان بفروشم دانه ای هزاروپانصد تومان که بتوانم ماشین بخرم، خدا را شکر می‌کردم ولی همیشه از وضع موجودم نمی‌توانستم آن استفاده لازم را بکنم.
حتی در سفر و بعد رهاییم هم با این مسئله دست‌ به‌ گریبان بودم و برای عضو لژیون سردار شدنم هم هیچ تفکری نداشتم و فکر می‌کردم اگر پرداختی در لژیون سردار انجام دادم خدا باید عوضش را در زندگی نقداً به من بدهد ولی باز خدمت کردم و رفته‌رفته آگاهیم بالا رفت و به این نتیجه رسیدم که اگر قرار است آن آبراهه روزی من، تبدیل به رود شود باید ببخشم و خدمت کنم،  کنگره نیاز به خدمت کردن و پول من ندارد ولی کسی که نیاز به حال خوش دارد من هستم.
اینطور است که لژیون سردار به من می آموزد که خدا به تو هم این فرصت را داده که آن آبراهه‌ ات را به رود و به دریا تبدیل کنی.
وقتی به باور رسیدم، وقتی درمان شدم، وقتی با کنگره آشنا شدم، وقتی خدا به من فرصت حضور در لژیون سردار را داده است، حالا نوبت من است که با دست‌ و دل نشان دهم چه دریافت کردم، آن زمان است که زندگی‌ام مملوء از برکت میشود، ناممکن‌ها ممکن شد و به پاسخ سؤالم که چرا سردار و دنور و پهلوان شوم را از کنگره گرفتم.

 

تایپ: مسافر سینا
عکس: مسافر حامد
تنظیم و ارسال: مرزبان خبری مسافر رحیم
مسافران نمایندگی چالوس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .