سیزدهمین جلسه از دوره پنجاه و هفتم کارگاه های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ به نمایندگی پرستار؛ با استادی دیده بان محترم آقای علی اشکذری ، نگهبانی مسافرحسن و دبیری همسفر جواد با دستور جلسه "هفته راهنما" در روزشنبه مورخ هشتم اردیبهشت ماه 1403راس ساعت 17آغاز به کار نمود.
به نام قدرت مطلق الله
سلام عرض میکنم خدمت شما، خوشحالم که این سعادت هست که در خدمت شما باشم انشالله که بتوانیم با کمک همدیگر جلسه خوبی داشته باشیم .
دستور جلسه هفتگی ما راهنما میباشد. همانطور که خودتان هم میدانید اساس کار کنگره راهنمایی و راهنما است این جمله یعنی چه؟ یعنی هدف کار ما ،روند کار ما و پیشبرد کار ما بر اساس راهنمایی هست. فلسفه کار ما راهنمایی است که این راهنمایی به وسیله راهنما انجام میشود. ما راهنمایی درمان اعتیاد داریم بعضی وقتها یک جاهایی به خودمان میگوییم مشاور ولی در اصل ما راهنما هستیم، راهنمای درمان اعتیاد ،کار ما اصلاً راهنمایی است چون وقتی که نگاه میکنیم باید کار ما با تعریف ما بخواند اینطور نیست که کار ما یه چیز باشد و تعریف چیز دیگر به طور کلی راهنما به کسی میگوییم که به یک فردی کمک میکند به یک هدفی برسد.
کار دیگر راهنما چه هست؟ این است که از مشکلات آینده پیشگیری میکند یعنی یک جوری رهجو را راهنمایی میکند که مشکلاتی که در آینده قرار است رهجو با آن برخورد کند آنها هم پیشگیری بشود، در این قضیه این میشود کار راهنمایی، ما در کل وقتی نگاه میکنیم در کنگره روال این طور انجام شده است.
خب راهنمایی مرحله اولش چه هست ؟مرحله اولش این است که رهجو به مرحلهای برسد که بخواهد شما کمکش کنید اصلاً باید ببینید که میخواهد کمکش کنید یا نمیخواهد که کمکش کنید. در کنگره قسمت راهنمایی تازه واردین کارشان این است که اگر به شکل کلی بخواهیم بگوییم توافق آگاهانه است، در قسمت راهنمایی تازه واردین، تمام مسیر و رفتار و تمام قوانین و قواعد کار را میآید به آن تازه وارد آگاهی میدهد، تازه وارد بر اساس آن قواعد انتخاب میکند. یک موقع هست که پیش خودش میگوید که اصلاً به درد من نمیخورد اصلاً چیزهایی که شما میگویید و با آن معیارهایی که خودم دارم اینجا به درد من نمیخورد .در قسمت تازه واردین طی سه جلسه تمام قوانین و راهکارهای اینجا و اینکه چطور و چه کاری باید انجام بشود و چه کار باید یک رهجو انجام بدهد را توضیح میدهیم و در کل وظایف و مسئولیتهایش را گردن خودش میاندازیم این کار راهنمای تازه واردین است و اینکه سهم ما چقدر است و سهم او چقدر هست از درمان، ما چقدر وظیفه داریم او چقدر وظیفه دارد، ولی در کل سیستم راهنمایی، وقتی میگوییم این نیستش که ما طرف را بغل کنیم و ببریمش مفهوم این نمیشود، مفهوم این است که خودش باید برود مثل آدرس پرسیدن است از ما طرف فقط آدرس میپرسد بغلش کنیم و ببریمش یا مثل شهرستانهای توریستی وقتی میروید میگوید بگذار با تو بیایم و به تو یاد بدهم که کجاست ۴ تا مسیر آن برتر میچرخاندت که خودش به مسیر خودش برسد میگوید من همین جا پیاده میشوم و میگوید خودت از این طرف برو، نه کار ما اینطوری نیست ما فقط راه را نشان میدهیم، ما انگشت اشاره هستیم راه را نشان میدهیم رهجو خودش باید مطلب را بگیرد و برود. قسمت راهنمایی تازه واردین و راهنمایی کلاً کار نشان دادن راه هست اضافهتر از این وقتی بشود کار را خراب میکند به هر نحوی این قضیه را بخواهیم اضافهتر انجام بدهیم و یا خود شیرینی کند این کار را خراب میکند، یعنی عوض آنکه آن فرد مسئولیت انجام کار خودش را گردن بگیرد مسئولیتها را میاندازد گردن دیگران این است که باید خیلی دقت کنید کار راهنمایی نظمبندی دارد یک تازه وارد وقتی میآید نه رفیق ما هست، نه برادر ما هست که به او بگوییم برادر بفرما بنشین، هیچ کدام اینها نیست، نه شاگرد ما هست هیچ کدام اینها نیست یک تازه وارد وقتی میآید در اصل ما یک رابطه با او داریم آن هم رابطه راهنما و رهجو ،ما حق نداریم با یک تازه وارد دو رابطه برقرار کنیم یا یک راهنما حق ندارد با رهجویش دو رابطه برقرار کند، یعنی چه که دو تا رابطه داشته باشد؟ یعنی اینکه هم راهنمایش باشد هم اینکه بیرون با هم به ویلا بروند ،به قول آقای مهندس بروند جوجه کباب با هم بخورند این میشود دو رابطه، این کار را خراب میکند نه تنها کمکش نمیکنیم بلکه به رهجو آسیب هم میزنیم. دیگر دو تا رابطه چطور است؟ مثلاً یک تازه وارد از در کنگره داخل میشود من راهنمای تازه واردین هستم نگاه میکنم به تازه وارد میبینم که بچه محل من است یعنی اینکه من یه رابطهای قبل از اینجا با این شخص داشتهام الان اگر بخواهم راهنمای تازه واردش بشوم اینجا میشود دو رابطه پس باید ارجاع بدهم به همکارم ،برادر خودم هم از در کنگره داخل شد یک رابطه برادری با او داشتم الان اگر بخواهم رابطه راهنمایی با برادرم برقرار کنم این میشود دو رابطه و کار را خراب میکند این کار محکوم به شکست است یعنی اولین قانون در راهنمایی این است که من ،یک رابطه داشته باشم. رهجویم است پول هم از او قرض میگیرم این شد دو رابطه، رهجویم است شماره تلفن به رهجو میدهم با هم حرف بزنیم جوک برای هم بفرستیم. اینجا رابطه از استاد و شاگردی خارج میشود و این رابطه در انحراف رفت و این کار را خراب میکند پس راهنمایی قوانینی هم دارد، قوانین در راهنمایی دو نوع است اصلاً در هر جایی ما دو نوع قوانین داریم یک نوع قوانین اداری داریم و یک سری هم قوانین اخلاقی داریم که ما باید هر جفت آن را رعایت کنیم قوانین بیرونی ما را از بیرون محافظت میکند که آسیب نخوریم و آسیب نزنیم قوانین اخلاقی ما را از درون محافظت میکند که آسیب نزنیم و آسیب نخوریم بحثی که الان ما داریم هفته راهنماست، بحث هدیه دادن است ما باید هدیه بدهیم به راهنمایمان و هدیه صرفاً به راهنمایمان تعلق میگیرد این هدیه دادن مبلغش تعیین کننده است یعنی چه که مبلغش تعیین کننده است؟ یک وقت میبینی شکل این پول طوری هست که از هدیه خارج شده است این را من میفهمم، او هم میفهمد باید این پول را نگیری زمانش از آن تایمی که تعیین شده در کنگره خارج بشود باید نگیری این دیگر هدیه نیست مفهوم فرق میکند پنهانی انجام بشود داد و ستدی که پنهانی انجام بشود من باز باید حواسم را جمع کنم که چرا این کار پنهانی دارد انجام میشود پس از مفهوم هدیه خارج شده است اصلاً فلسفه این کار چه هست که ما زمانی تعیین میکنیم و اعلام میکنیم که این هفته بشود هفته راهنما؟ این به این دلیل است که من تشکر کردن و قدردانی کردن را یاد بگیرم، کجا باید آن را تمرین کنم؟ در کنگره ما اخلاقیات را در تمرین میکنیم ،یاد میگیریم و کاربردیش میکنیم تا به مهارت میرسیم.
مهارت یعنی چه؟ یعنی آن دانشی که من بدست آوردم وآن را اجرا نمودم و آن دانشی را که بدست آوردم و آن را اجرایش نکردم و کاربردی نکردم میشود بار،یار نمی شود، این داستان هدیه دادن به این صورت است ،چرا میگویند نمی شود که هدیه را لژیونی جمع کرد؟باید انفرادی و تک تک داد، کاملا باید خودت این کار را انجام بدهی و نمی شود کسی دیگر برای تو انجام بدهد، باید خودت هدیه ات را به راهنمایت بدهی،خودت باید همزمان هم تشکر لسانی بکنی و هم تشکر مادی، یعنی هم مادی و هم معنوی وصرفا فقط به راهنمای خودت،بحث کلی که در این قضیه هست این است که من را به یاد حرفی از زرتشت می اندازد ،زرتشت میگوید اگربه کسی فقط همیشه کمک کنید دشمنت میشود مگر اینکه یک فرصت هایی به او بدهید که او هم به شما کمک بکند حالا کمک است، هدیه است یا هر چه که هست،اگر به کسی فقط کمک بکنید او نسبت به شما احساس بردگی میکند،مثلا شما برادر کوچکترتان مرتب از شما ماشین قرض میگیرد و شما هم به او ماشین میدهید و هیچ مشکلی ندارد،شما باید در سال برای یک بارهم که شده موتور گازی او را قرض بگیرید، برادر شما یک موتور گازی دارد و می آید ماشین شما را قرض میگیرد،عیبی ندارد من نمیگویم که قرض ندهید، بدهید و کارش را هم راه بیاندازید اما برای یک بارهم که شده در سال با این وجود که به موتور گازی او نیازی ندارید ازاوموتور گازی اش را قرض بگیرید،چرا؟ چون او احساس بردگی نکند در مقابل شما وگرنه رابطه ی شما بهم می خورد ودوام نمی آورد ودرکنگره این فرصتی است که رهجو بتواند به راهنمای خود که در طول سال مدام به او در حال کمک دادن است کاری کرده باشد و قدردانی کند در صورتی که راهنما به آن پول احتیاجی ندارد،من خیلی وقت ها دیدم که همکارانم همه ی پاکت ها را میگذارند کنگره و می روند ولی این کار باید انجام بشود ،رهجو باید به راهنمایش هدیه بدهد،حالا من چقدر باید در پاکت بگذارم؟من از کجا بدانم که چقدر باید در پاکت بگذارم؟هیچکس بیشتر از خود من نمیداند که چقدر باید در پاکت بگذارم،آیا از کسی باید بپرسم؟خیر،اگر از کسی بپرسیم مثل همان قضیه ایی میشود که من یک مسئله شرعی را میدانم که انجام دادن آن اشتباه است ولی باز زنگ میزنم از مراجع میپرسم و دنبال یک راه فراری هستم که آن را انجام بدهم،من خودم میدانم که چقدر باید به راهنمایم بدهم چرا؟چون یک نفر هزار تومان میدهد ولی یک نفر یک میلیون تومان، برای آن یک نفر آن یک میلیون تومان اندازه ی هزار تومان میباشد ولی برای نفر دیگر آن هزار تومان اندازه ی یک میلیون تومان میباشد،پس خودت باید تشخیص بدهی که چقدر باید بدهی،هدیه همه با هم برابر نیست که! من باید نسبت به جایگاه خودم و وضییعت خودم تصمیم بگیرم که چقدر بدهم و دقیقا مانند همان سبد های قانون یازدهم است که در سالن میچرخد ،هر کسی خودش میداند که چقدر در سبد بیاندازد،حتما زمانی که میخواهیم هدیه بدهیم باید زیباترین پاکت و زیباترین و سالم ترین پول ها را انتخاب کنیم و این نشان دهنده ی این است که راهنمای تو چقدر برای شما ارزش دارد ،همه ی اینها برمیگردد به اخلاق درونی ما که ما چقدر برای خودمان اخلاقی کار میکنیم و سرلوحه ی کار ما اخلاق است ،به طور کلی بزرگترین آفت ما و خطر کار ما رابطه ی دو گانه است که باید خیلی حواسمان باشد که دچار آفت و آسیب رابطه ی دو گانه نشویم چون خیلی مسایل پشت این روابط دو گاته هست و زمانی که اتفاق بایفتد وارد سرازیری ورود به باتلاق میشویم ،از اینکه به صحبت های من توجه کردید از شما ممنونم.
عکاس :مسافر حسن از لژیون دوم
تایپ و ویراست : مسافر فضل الله از لژیون سوم،مسافر رضا از لژیون ششم
بارگزاری :مسافر دانیال از لژیون دوازدهم
وبلاگ نمایندگی پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
336