English Version
English

دلنوشته همسفران

دلنوشته همسفران

سلام دوستان زهرا هستم همسفر رهجوی راهنما همسفر سهیلا

در یکی از روزهای گرم مردادماه ۱۴۰۲ فصل جدیدی در زندگی من آغار شد. آغازی که خداوند برایم مقدرکرده، تا راهنمایی مرا در آغوش خود بپذیرد و بامحبت خویش مرا از تاریکی‌ها به‌طرف نور رهنمون کند. راهنمایم باتمام عشق، محبتش و بادانایی که نتیجه سال‌ها آموزش، تفکروتجربه اوست؛ بدون هیچ چشمداشتی و تنها به‌منظور خدمت به  انسان‌ها آن‌ها را در اختیار من قرارداد. او مسیر زندگیم را به‌سمت آرامش‌، عشق و محبت سوق می‌دهد و مرا از پیله‌تنهایی و تاریکی آزاد کرد، بگویم اگر در آن پیله بودم قطعاً نابود می‌شدم. همیشه دعاگوی خانم سهیلا هستم که احوال من را تغییر داد و از خداوند می‌خواهم حال‌واحوالشان همیشه خوب باشد.

به‌نظر من راهنما؛ یعنی عشق‌خالص، امید، انگیزه، دلگرمی و امیدواربه آينده. الان که دارم این دلنوشته را می‌نویسم چشمانم پر از اشک است. واقعاً مهربانی را درحق من تمام کردند و همیشه بذرامید را دردلم می‌کارند و نمی‌گذارند ناامیدی بر من غلبه کند، دستشان را می‌بوسم. در آخرهم از جناب آقای مهندس تشکر می‌کنم این جایگاه امن را تأسیس کردند، تمامی مسافران و همسفران به‌درمان و رهایی برسند. ان‌شاءالله رهایی همه مسافران و مسافر خودم از دام‌اعتیاد را، شاهد باشم.

سلام دوستان الهام هستم همسفر رهجوی راهنما همسفر سهیلا

راهنمای عزیزم خانم سهیلا جان، من تاکنون این‌گونه؛ معنای عشق و محبت واقعی را لمس نکرده بودم. من این‌گونه فداکاری را کمتر دیده بودم مگر می‌شود کسی باتمام عشق و محبتش این‌گونه برای رهایی و حال خوب یک انسان تلاش کند شما مرا با خودم و از همه مهم‌تر با خدای خودم آشنا کردید.  من از خدای بزرگ و مهربانم باتمام وجود خواستم که مرا نجات دهد او مرا از اعماق تاریکی‌ها بیرون کشید و کنگره ۶۰ را سر راهم قرار داد و کسی هم‌چون شما سرراهم قرار داد که به من فهماند چقدر خداوند مهربان است که وقتی بنده‌اش را عاشق خود می‌کند، بنده هم، دیگر بنده‌هایش را عاشق می‌کند.

من؛ معنی عشق‌واقعی را از شما یاد گرفتم اینکه چگونه می‌توان در بدترین شرایط بهترین‌ها را خلق کرد. بدی‌ها را به‌خوبی تبدیل کرد من از شما و آقای مهندس یاد گرفتم که عشق بلاعوض یعنی چه؟ این‌همه خوبی از کجا نشأت می‌گیرد؟ اگر راهنمایان ذره‌ای از اقیانوس محبت خداوند هستند؛ پس خداوند چقدر می‌تواند مهربان باشد پس ما تاکجا از خودمان دور شده بودیم و حالا که کمی با خدای خود آشنا شدیم چقدر، حالمان خوب شده است. این حال خوب را بعداز خدا و آقای مهندس به شما مدیونم بی‌نهایت از شما ممنونم و تنها می‌توانم بگویم تمام این خدمات نوری بشود برتمام لحظه‌های زندگیتان و خانواده‌تان و آنقدر سربلند و پرافتخار زندگی کنید و روزبه‌روز به جایگاه‌های بالاترین برسید تا انسان‌های دیگر هم از وجود شما پر از عشق و خوبی بشوند.

سلام دوستان جمیله هستم همسفر رهجوی راهنما همسفر حمیده

هم‌چون ابری هستی که جان تشنه کویری مرا از باران دانش سیراب می‌کنی. هم‌چون چشمه‌ای هستی که زلال بودن را زیر سایه درخت دانایی به من آموختی مانند، آموزگاری مهربان به من یاد دادی که چگونه پرواز کنم و اوج بگیرم و باگذشتن از وادی محبت خود را به معبود خویش برسانم. خورشید نگاهت گرمابخش وجود من شد ارمغان شادی، عشق و محبت را برایم آورد. کلام روح‌بخش و دل‌نشین‌ شما هم‌چون موسیقی دلنوازی است که برگوش جانم می‌نشیند و آهنگ زندگی را در من به‌شور در می‌آورد.

من درس چگونه زندگی کردن را از شما آموختم و تمام داروندارم کوله‌باری‌ است از آموخته‌هایتان که در اختیارم قرار دادید تا سربلند به مقصد برسم. همیشه دلگرمم کردید تا جاده‌های پر پیچ‌وخم زندگی را باامیدواری طی کنم و دستم را گرفتید تا از پرتگاه جاده زندگی سقوط نکنم. به من آموختید که چگونه از جهل و نادانی به سمت دانایی و آگاهی قدم بردارم رازدار دل غمگینم شدید و سنگ‌صبور غم‌های وجودم، روح‌حقيقت را در من بارور ساختید و گردوغبار ندانستن و نادانی را از من زدودید. دستان پرمهرتان را بوسه می‌زنم و همیشه دعای خیرم بدرقه راه شما و خانواده‌تان خواهد بود. هفته راهنما را خدمت شما و تمامی راهنمایان کنگره ۶۰ تبریک و تهنیت عرض می‌کنم.

سلام دوستان حدیث هستم همسفر رهجوی راهنما همسفر حمیده

مقام راهنما را خدمت بزرگ راهنمای کنگره ۶۰ آقای مهندس حسین دژاکام و تمامی راهنمایان کنگره ۶۰ و راهنمای عزیزم خانم حمیده تبریک عرض می‌نمایم. راهنما همان‌طور که از اسمش پیداست؛ یعنی رهنمون‌ کننده، پدیدارکننده راه، امید دهنده به مسافران و همسفرانی که درطی سفر هستند. راهنما با آغوش پرمهرش هم‌چون مادری که نوزاد خودرا در آغوش می‌کشد تا مرحله‌به‌مرحله رشد فرزند خویش را ببیند و از هر آسیبی از او مراقبت کند، می‌ماند و ما را مورد حمایت خویش قرار می‌دهد تا با در کنار ما ماندن و با حمایت‌هایش باتمام مشکلات ما دلسوزانه مقابله کند. من به همان میزان عشقی که نسبت به راهنمایم دارم به همان میزان از راهنمایم سپاسگزاری می‌کنم و در مقابل زحمات راهنمایم، توانی برای تشکر کردن ندارم؛ چون راهنما جایگاهش خیلی بالاتر از میزان تشکرات من است.

همان‌طور که استاد امین می‌فرمایند: «تکامل در جمع شکل می‌گیرد.» راهنما در جمع لژیون، نقش فرمانده را دارد تا به ما آموزش بدهد تا ما به تکامل واقعی برسیم و به‌قول استاد سردار، انسان فقط به دو جهت خلق می‌شود؛ یکی گرفتن آموزش و دیگری خدمت نمودن و راهنما به این دلیل که آموزش‌ها را گرفته است و عشق به خدمت کردن دارد این جایگاه والا را می‌پذیرد تا در این امرمهم که به رهایی رسیدن مسافران و همسفران می‌باشد، نقشی داشته باشد تا دعای‌خیر این سیل عظیم مسافران و همسفران همیشه به زندگی راهنمایان کنگره ۶۰ بتابد. امید است که باگذشتن روزها، هفته‌ها، ماه‌ها و سال‌ها پیروزی و موفقیت را در کنار هم‌بودن درکنگره ۶۰ شاهد باشیم و نور خدمت‌ها را در زندگی‌های یک‌دیگر ببینیم.

ارسال: خدمتگزار سایت، همسفر فاطمه
همسفران نمایندگی ساوه

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .