جلسه دوازدهم از دوره سوم کارگاههای آموزشی مجازی همسفران نمایندگی زاگرس با استادی راهنمای تازهواردین همسفر مهین با دستور جلسه «هفته راهنما» در روز شنبه ۸ اردیبهشتماه ۱۴۰۳ برگزار شد.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را سپاسگزارم که یک بار دیگر به من توفیق داده شد در این جایگاه آموزش بگیرم و خدمت کنم.
قبل از هرچیز، هفته راهنما را به بنیان و نگهبان کنگره ۶۰، راهنمای راهنمایان و اولین راهنمای کنگره ۶۰، آقای مهندس دژاکام و همچنین راهنمایان بسیار ارزشمند و گرانقدر تبریک میگویم و سپس به خانم آنی بزرگوار، اولین راهنمای گروه خانواده و به راهنمای خودم خانم زهرا عزیز و ایجنت نمایندگی زاگرس خانم نرگس تبریک میگویم و برای همگی سلامتی را خواستارم.
راهنما یعنی چه؟ راهنما؛ یعنی رفتن و رسیدن، آموزش دادن و گرفتن، قدرت و هدایت کننده و راهنما، منبع روشنایی و آرامش است. پروسه درمان راهنما هم سخت و هم سهل است. برای رسیدن به جایگاه راهنما، ابتدا با روش DST و با آموزش جهانبینی و نوشتن چهل سیدی به درمان میرسند و وارد سفردوم میشوند و در آزمون کمک راهنمایی شرکت میکنند و با نمره قبولی و تایید نگهبان کنگره ۶۰، دیدهبان، ایجنت، مرزبان از نظر تعادل فکری و عملی انتخاب میشوند و در مدت چهار سال خدمت میکنند و نشان آنها شال نارنجی است.
در رفتار و گفتار یک راهنما باید عدالت، معرفت وعملسالم نمایان باشد تا یک رهجوی قدرتمندی پرورش دهد. این جایگاه خیلی جایگاه عظیم و پرمسئولیت میباشد که همواره باید راهنما در صراطمستقیم گام بردارد و عملسالم انجام دهد.
راهنمایان کنگره ۶۰، استادانی هستند که کارشان با عشق و بدون هیچ چشم داشتی است و خدمت آنها بلاعوض میباشد و اینکه یک رهجو تا چه حدی میتواند در حفظ قوانین و مقررات و ضوابط یک شعبه نقش داشته باشد،این را فقط راهنما میتواند بهوجود بیاورد. یک راهنما در نقش مالی و پرورش رهجو، بزرگترین نقش را ایفا میکند. رحمتالهی شامل این عزیزان شدهاست که میتوانند به انسانهای دردمند و هم نوع خود که راه خودشان را گم کردند و در ضدارزشها قرار گرفتند، کمک کنند.
حالا وظیفه من رهجو در برابر این همه لطف که از عصاره جان خودشان گذشتند تا حالخوب نصیب من شود چه چیزی هست؟ اولین کار این است، رب خود را فراموش نکنم که وقتی وارد کنگره شدم در چه حالی به سر میبردم و از همهجا و همهکس مانده و رانده شده بودم و کولهباری از گناه، ناامیدی و استرس در وجودم بود، حتی قدرت تصمیم گرفتن هم نداشتم، در دوراهی مانده بودم تا اینکه رب یا خدا را صدا زدم که کمک کن و خدا صدایم را شنید و راه و مسیر کنگره برای من باز شد و راهنمای خوبم خانم زهرا، نور امیدی شد در دل اعماق تاریکیهایم و من را با آغوش باز پذیرفت، آغوش راهنمایم برایم امنترین جای جهان بود، هست و خواهد بود؛ پس اگر رب، مربی و یا استاد خود را فراموش کنم و فکر کنم در این جایگاهی که الان قرار دارم با تلاش و کوشش خودم بوده است، این عدم دانایی است و اگر در هر جایگاهی قرار گرفتم و خدمتی کردم، فکر نکنم یک لطفی دارم انجام میدهم، اگر چنین برداشتی داشته باشم، هنوز کنگره را نشناختم باید بدانم این لطف نیست، نیاز من است و ما بیهوده به این جهان نیامدهایم، همه برای آموزش و سپس خدمت پا به هستی گذاشتیم. دیگران بذر نیکوکاری کاشتند ما برداشت کردیم، حالا هم ما باید بکاریم تا دیگران برداشت کنند.
در پایان تشکر میکنم از راهنمای مهربانم که در مرحله تخریب همراهم بودند و لحظهای من را تنها نگذاشتند و تشکر میکنم از ایجنت، مرزبانان و مسئول سایت که برای پیشبرد نمایندگی زاگرس زحمت میکشند.
عکاس خبری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون چهارم)
ویراستاری و ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی زاگرس
- تعداد بازدید از این مطلب :
119