جلسه سوم از دوره هفتم کارگاههای آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگرۀ 60؛ نمایندگی زال پارس؛ با استادی راهنمای محترم مسافر رحیم و نگهبانی مسافر علیرضا و دبیری مسافر عباس با دستور جلسه «وادی دوم و تاثیر آن روی من» پنجشنبه 06 اردیبهشت ماه 1403 راس ساعت 16:00 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان رحیم هستم یک مسافر
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که توفیق خدمت در این جایگاه را پیدا کردم. اگر روی این صندلی نشستهام و قدرت صحبت و خدمت دارم مدیون راهنمای خودم و کنگره 60 هستم. دقیقاً همین موضوع دستور جلسه امروز: ما هیچکدام به هیچ نیستیم حتی اگر به هیچ فکر کنیم. مسئله همان امید و ناامیدی است.
وقتی وارد کنگره شدم با دنیایی از تاریکی وارد شدم و هدف من هم درمان اعتیاد بود. وقتی وارد شدم باید به قوانین احترام بگذارم و به خدمتگزاران نیز باید احترام گذاشت. احترام دارای سه وجه است، زبانی و قلباً و عملا. در صورت عمل به این نکته مسیر کاملاً برای من روشن میشود.
منبعد از دو یا سه ماه کمی یادم رفت که برای رسیدن به چه هدفی وارد کنگره شدم. چون قبلاً تجربه تاریکی زیادی داشتم و نتوانسته بودم از میوههای مسیر استفاده نمایم، کمی دچار مشکل شده بودم. هر مسافری که وارد کنگره 60 میشود هدفش رسیدن به حال خوب است ولی ممکن است بعضیاوقات این موضوع را فراموش کنیم. همه ما شکستهای اقتصادی و اجتماعی را ممکن است تجربه کرده باشیم و من کمی از مسیر درست دورافتاده بودم و از هدف اصلی فاصله گرفته بودم. اگر کمکهای راهنما و آموزشهای کنگره نبود، ممکن بود پوچی و احساس ناامیدی بر من مستولی گردد. آموزشهای اساتید و جناب مهندس و استاد امین به من کمک کرد که در مسیر قرار بگیرم و حالم بهتر شود. گاهی ممکن است که یادمان برود برای چه و کجا آمدهایم؟ در این لحظه ناامیدی که بزرگترین ابزار شیطان است ممکن است به سراغ ما بیاید. شعری را به خاطر آوردم:
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید
هر کس نسبت به دیدگاه خودش میتواند به این شعر فکر کند. مهندس در سی دی اشراق میفرماید زندگی مانند یک شبنم صبحگاهی است که با اولین گرمای صبحگاهی تبخیر میشود. زندگی همین است. اگر قبلاً درگیر ضد ارزشها بودیم با آموزشهای کنگره و صحبتهای اساتید میتوانیم از هیچی و ناامیدی فاصله بگیریم. ناامیدی شروع بسیاری از بدیها است.
در کنگره آموختم که توجیه نکنم و در برابر فرمانهای کنگره و خدمتگزاران مطیع محض باشم. در جلسه قبلی جناب مهندس فرمودند که زمان صحبت از 5 دقیقه بیشتر نشود ولی بعضی مسائل فرار هستند و در ذهن نمیمانند. در ادامه در مورد آن چوپانی صحبت کردند که در مورد گوسفندان اربابش خیانت میکرد و ارباب بعد از اطلاع از او به قاضی شاکی شد. چوپان وکیلی گرفت و وعده داد در صورت تبرئه او را در اموال شریک نماید. وکیل به او آموخت که در برابر اتهام شروع به درآوردن صدای گوسفند کند. این حیله مؤثر افتاد قاضی او را تبرئه نمود. وقتی وکیل سراغ اموال وعده دادهشده را گرفت، چوپان شروع به تقلید همان صدا کرد. منظور اینکه اگر راهنما به رهجو آموزش درست داده باشد در این جشنها رهجو عمل درست را خواهد داشت و بقول معروف: از صحبت بکاه و بر مبلغ بیفزا.
از اینکه به عرایض بنده توجه نمودید سپاسگزارم
باتشکر از مرزبان کشیک مسافر اسماعیل و لژیون خدمتگزار لژیون هشتم
راهنمای محترم مسافر حسن
گروه سایت نمایندگی زال پارس
مرزبان خبری: مسافرقاسم
تایپ ویراستاری: مسافرمحسن لژیون یکم
عکس وتنظیم خبر: مسافرجوادلژیون ششم
- تعداد بازدید از این مطلب :
297