نهمین جلسه از دوره هفتم سری کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰؛ نمایندگی جهانبین شهرکرد؛ به استادی راهنمای محترم مسافر وحید، نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر مصطفی، با دستور جلسه «وادی دوم و تأثیر آن روی من» در تاریخ ۴ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۷:٠٠ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد :
سلام دوستان وحید هستم یک مسافر؛ خدا را شاکر و سپاسگزارم که یک بار دیگر فرصت در اختیار بنده قرار گرفت تا در این جایگاه خدمتی قرار بگیرم.
موضوعی که انسان همیشه با آن درگیر است و بخاطر اینکه ما در کنگره عمل کردن را یاد میگیریم، اول آموزش میگیریم، بعد تفکر میکنیم و بعد تجربه میکنیم و با تجربه کردن است که علم به دست میآید.
چهـارده وادی که داریم همیشه در دستور جلسات کنگره استفاده می شوند و به نوعی در واقع ستونهای آموزشی کنگره هستند. استاد امین هم می گویند وادی ها مانند پلهایی میمانند که شما را از گذرگاه سختی که در سفر اول اعتیاد و همچنین سفر دوم دارید، می توانید از این پل ها برای عبور از این مسیر پر پیچ و خم استفاده کنید، یا مثل این میماند که شخصی میخواهد به یک سفر دور و دراز برود و در طول سفر باید برای دریافت انرژی به یک سری آبادیهایی برود تا بتواند به سفر خود ادامه بدهد.
وادی اول در مورد تفکر بود (در کنگره چهار وادی اول در مورد تفکر است و آقای مهندس آفتهای تفکر را در وادی های یک، دو، سه و چهار مطرح می کنند) در وادی اول موضوعی که خیلی مهم است، این است که من باید قبل از انجام کار، به چگونگی انجام آن کار فکر کنم و اگر تفکر درست را انجام ندهم قطعاً و قطعاً با پیامدهایی روبرو خواهم شد که باید بهای آن را پرداخت کنم و این را باید بدانم که هر اتفاقی در زندگی من میافتد بذر آن در تفکر من بوده.
در وادی دوم؛ هیچ موجودی جهت بیهودگی قدم به حیات نگذاشته است، هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. از لفظ موجود استفاده میشود، همانطور که می دانید موجود یعنی چیزی که وجود دارد چه در صور پنهان و چه در صور آشکار و در کل هر چیزی که هست، و به قول آقای مهندس ما نیسـتی نداریم و هیچ موجودی جهت بیهودگی نیست و کرم را مثال میزنند و امروزه به این نکته رسیدهاند که هرچه کشت میشود این کرمها هستند که با ایجاد حفرههایی باعث میشوند هوا در زیر زمین نفوذ پیدا کند. و در نهایت میرسیم به انسان، داستان انسان کمی متفاوت است، موقعی که انسان پا به هستی و حیات میگذارد و با توجه به مقوله اختیاری که دارد پا به مسیری میگذارد و طی میکند که معمولاً یا شاید همیشه، اول تاریکی را انتخاب میکند، چرا تاریکی را انتخاب می کند؟ چون تاریکی لذت بخش است، اگر از تک تک ما سوال کنند که چرا مواد مصرف کردیم؟ میگوییم چون مواد لذت بخش بود، و مسئلهای که بود این لذت بخش بودن ادامهدار نبود و لذتی بود که در نهایت باعث تخریب در ما شد و من وقتی به کنگره میآیم در مورد آن تخریب تفکر میکنم و میخواهم سفر کنم دچار یأس و ناامیدی میشویم و اولین حسی که سراغ من میآید ناامیدی است.
همه مسائل بارها در کنگره تکرار شدهاند ولی این مهم است که من چگونه تفکر میکنم و با چه تفکری سفر میکنم؟ آیا باور دارم که رها خواهم شد؟ همانگونه که در کنگره میگویند و در علم هم ثابت شده، اگر تفکر من اشتباه باشد بیماری های سایکوسوماتیک اتفاق می افتد و تفکر کاملاً روی جسم و ماده اثر میگذارد.
نکتهای که در این وادی مهم است و به آن اشاره شد و میگوید همهی مطالب درون و برون ما است، مانند قلههای آتش فشان، و این نیروهای انسان است که در واقع نیروهای شیطان یا مواد مخدر یا هرچیزی، میآید و نیروی انسان را از کار میاندازد و این اتفاق آرام آرام رخ میدهد، و اگر بخواهیم درمورد مواد مخدر بگوییم و مثال بزنیم، انسان برای اولین مصرف مواد مخدر اختیار کامل دارد که مصرف کند یا مصرف نکند! ولی با هر بار مصرف مواد و یا هر قدمی که در مسیر ضدارزشها بر میدارد نیروی تاریکی قدرتمندتر می شود و کار به جایی می رسد که اختیار جای خود را به اجبار می دهد، و نکته ای که در این قسمت وجود دارد این است که انسان باید مسئولیت سفر خود را به عهده بگیرد، یعنی من اگر میخواهم درمان بشوم، درمان من بستگی به خود من دارد.
درمورد ناامیدی باید این نکته را بگویم که انسان قطعاً ناامید میشود، مگر میشود انسان در مقطعی ناامید نشود، ولی نکته مهم و قابل توجه این است که در ناامیدی نمانیم، یک ناامیدی نسبی داریم و یک نا امیدی مطلق داریم، که آقای مهندس ناامیدی مطلق که در مورد درمان اعتیاد بود را حل کردند که اگر کنگرهای نبود یا درمان اعتیاد نبود همه ما اگر زنده بودیم، حداقل درگیر مصرف مواد مخدر بودیم و این همان تاریکی مطلق بود که این مسیر به واسطهی کنگره پیدا شد ولی ناامیدی نسبی در مسیر زندگی من دائما اتفاق میافتد و شاید هر روز و هر هفته با این مسئله درگیر باشم ولی مهم این است که در این ناامیدی گیر نکنم و بتوانم تفکر کنم و از نیروهایی که دارم استفاده کنم و در مسیر ارزش ها قدم بردارم و تا آخر کار تلاش کنم و هیچ موقع ناامید نشوم، و سفر اعتیاد هم همینطور است ده ماه که هیچ، ده ماه سفر دوم با هر عنوانی که میخواهیم نامگذاری کنیم باید در کنگره حضور داشته باشیم. البته که در این مسیر انسان بارها ناامید میشود و مهم این است که در ناامیدی نمانیم و همانطور که استاد امین میگوید ناامیدی مثل زندانی میماند که میلههای آن نامرئی هستند و تنها راهی که میتوان از این زندان گذشت این است که حرکت کنیم و از آن تجربه استفاده کنیم.
از اینکه به صحبتهای من توجّه کردید سپاسگزارم.
نگارنده: مسافر مجتبی لژیون ۵
ویراستار: مسافر عباس لژیون ۸
عکاس: مسافر سعید لژیون ۱۱
تنظیم: مسافر وحید لژیون ۱۸
ارسال: مرزبان خبری مسافر ایمان
نمایندگی جهانبین شهرکرد /مسافران
- تعداد بازدید از این مطلب :
218