English Version
English

از وادی دوم باید عزت‌نفس را بیاموزیم

از وادی دوم باید عزت‌نفس را بیاموزیم


نهمین جلسه از دوره شصتم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ همسفران نمایندگی شادآباد با دستورجلسه "وادی دوم و تأثیر آن روی من" با استادی همسفر عاطفه، نگهبانی همسفر مونا و دبیری همسفر اکرم در روز سه‌شنبه مورخ ۴ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۶ آغاز به‌کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
خدا را شاکر هستم که این خدمت را روزی من کرد و امیدوارم جلسه خوبی داشته باشیم دستور جلسه، وادی دوم و تاثیر آن روی من است.
وادی دوم: هیچ مخلوقی جهت بیهودگی، قدم به حیات نمی‌نهند؛ هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.
از نظر من وادی دوم وادی عزت نفس است. برداشت من از وادی این است که باید عزت نفس را بیاموزم، عزت نفس کلید واژه‌ای است که تقریباً حدود ۱۰ سال است در روانشناسی خیلی پررنگ شده است، قبلاً به آن اعتماد‌به‌نفس می‌گفتند، ولی اخیراً به این نتیجه رسیدند که چیز دیگری زیربنای اعتماد‌به‌نفس است به این معنا که من خودم را دوست داشته باشم، اصل وجودم را دوست داشته باشم، حتی برای هر چیزی که به من نسبت داده می‌شود، اگر باسواد هستم یا بی‌سواد هستم فرقی ندارد، ملاک‌هایی که امروزه در جامعه ارائه می‌شود مانند این‌که چهره زیبایی ندارم، زیبا هستم، پول دارم یا پول ندارم این‌ها هیچ ربطی به عزت نفس و ارزش وجودی من ندارد.
آقای مهندس در اولین وادی‌ آن چیزهایی را که من برای زیربنای شخصیتم نیاز داشتم را قرار داد که ما جهت بیهودگی قدم به حیات نگذاشته‌ایم هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.
من با مشکلاتی که قبل از کنگره با آن مواجه بودم باعث شده بود عزت نفس خود را از دست بدهم، یعنی دیگر از خودم ناامید شده بودم با توجه به عقایدی که داشتم و آن آموزش‌هایی که دیده  بودم احساس می‌کردم چون گناه کردم حالا خداوند از من انتقام می‌گیرد.
ناامید شده بودم از اين‌که خدا مرا دوست داشته باشد، وقتی‌که به کنگره آمدم کم‌کم با عمل‌کردن به آموزش‌ها خودم را دیدم، شناختم و فهمیدم من هم هستم، من هم می‌توانم کارهایی را انجام دهم و این وادی دوم بود که این پیام را به من رساند و بدون اینکه خودم بدانم آن وادی‌، وادی دوم است‌ آقای مهندس در سی‌دی وادی نهم اشاره کردند، تصاویری که در متن وادی‌ها است که به کمک ما می‌آیند.
آقای مهندس گفتند: من خودم می‌آیم راجع‌به خود فکر منفی می‌کنم و افکار منفی تمام ذهنم را در بر می‌گیرد، تصاویر منفی در ذهن من شکل می‌گیرد و با خود می‌گفتم شانس من هم این بوده این از زندگی من، این از مسافرم و فقط فرافکنی می‌کردم و فکر می‌کردم من یک آدم منفعل هستم و همه بلاها را دیگران سر من می‌آورند و این تفکر در زندگی آدم عملی می‌شود.
آقای مهندس گفتند: به‌جای این تصاویر منفی بیاییم در ذهن‌مان تصاویر زیبا از خودمان جایگزین کنیم تا در زندگی هم این تصاویر اجرایی شود.
استاد امین در سی‌دی ناامیدی اشاره کردند، وقتی‌که من درگیر مشکلات هستم و درگیر مصرف مواد هستم به‌واسطه آن تفکر اشتباهی که دارم تلاشم را می‌کنم ولی چون تفکرم اشتباه است، نتیجه هم اشتباه می‌شود و از اين‌که مدام تلاش کنم و نتیجه غلط بگیرم ناامید می‌شوم.
استاد امین فرمودند: باید شروع کنیم به آموزش دیدن و عملی کردن آموزش‌ها و اگر من هیچ‌چیز نباشم باید بدانم خداوند فرمانروایی میلیاردها سلول را به من سپرده است یعنی شما باید اول از همه فرمانروایی جسم خودتان را بپذیرید و من از این آموزش‌ها و عمل کردن به آن‌ها انرژی می‌گیرم و اگر این انرژی صرف غیبت‌کردن، حسادت کردن، اعمال ضدارزش‌ بشود واقعاً چه‌قدر حیف می‌شود و یا آن‌قدر به خودت ارزش می‌دهی که انرژی خود را مدیریت می‌کنی، زمانی‌که به این مرحله رسیدی، مرحله بعدی آغاز می‌شود شاید لایق باشی که آدم‌هایی را راهنمایی کنی، در مقام بالاتر تو را راهنمایی کنند و گفتند: انسان جهان اصغر است، یعنی هرچه در جهان بیرون است در من هم وجود دارد فقط هنوز آن را کشف نکرده‌ام.
این وادی یک شمشیر دو لبه است از آن طرف ارزش وجودی خودم را نشان می‌دهد همین‌طور ارزش دیگران و بقیه هستی را هم به من نشان می‌دهد.
آقای مهندس مثال معروفی در چند سی‌دی بیان کردند، حضرت موسی به خداوند گفت: چرا کِرم خاکی را آفریدی؟ خدا هم به موسی گفت کرم خاکی همین سوال را از من پرسید چرا موسی را آفریدی؟  این نشان‌دهنده این است که باید برای خودم ارزش قائل شوم، در عین حال باید خودم را جزئی از هستی بیکران بدانم آن کرم خاکی با همان بدن نحیفش کار خودش را به نحو اَحسن انجام می‌دهد، پس من هم باید کار خودم را در هستی انجام دهم و از خودم ناامید نشوم.

زندگی از وادی دوم برای من شروع شد، یعنی پله اول زندگی وادی دوم است، هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهند هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.
در نهایت یک شعر از حافظ را تقدیم حضورتان می‌کنم
هرگز نمیرد آن‌که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
ممنون از اینکه به صحبت‌های من توجه کردید.

مرزبان کشیک: همسفر لیلا و مسافر رسول
عکاس خبری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر الهام لژیون بیست‌و‌پنجم
لژیون خدمتگزار: لژیون بیست‌وهفتم
تهیه و تنظیم: همسفر مبینا رهجوی راهنما همسفر فریده لژیون پانزدهم
ویراستاری و ثبت: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر الهام لژیون بیست‌و‌پنجم
همسفران نمایندگی شاداباد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .