English Version
English

کار خدا بی‌حکمت نیست

کار خدا بی‌حکمت نیست

همیشه با این شعر زندگی می‌کردم؛ ناامید و اندوهگین نباش شاید خداست که در فشار زندگی تو را در آغوشش می‌فشارد، برای هر رنجی صبر و تحمل کن چراکه صبر اوج احترام به حکمت خداست، شاید خیر و شری وجود دارد، قبل از ورود به کنگره اصلاً زن ناامید و افسرده‌ای نبودم، همیشه فرزندان، همسر و زندگی‌ام اولویت من بودند و مُداوم با خود تکرار می‌کردم؛ هر زندگی مشکلاتی دارد با صبر همه مسائل حل می‌شود و خودم را با این الفاظ دلداری می‌دادم، من حدود ۲۵ سال کنار یک مصرف‌کننده زندگی کردم از زمانی‌که مطمئن شدم واقعاً همسرم یک مصرف‌کننده است زندگی سخت و سخت‌تر شد و با امتحان‌های الهی روبرو شدم، با خودم می‌گفتم؛ سوسن سازگار باش شاید مصلحتی وجود دارد، کار خداوند بی‌حکمت نیست بی‌پولی و بی‌خانمانی همه را پشت سر گذاشتم، اما از خدا می‌خواستم فرزندانم، همسرم ،سالم و سلامت باشند و معتقد بودم تمام این‌ اتفاقات گذرا است، امیدوار بودم روزی همه درهای بسته را با یک کلید معجزه‌آسا باز می‌کنم و خوشبخت‌ می‌شوم از زمانی‌که همه اطرافیان، دوست و فامیل متوجه شدند که همسرم مصرف‌کننده است ما را طَرد کردند و واکنش‌های عجیبی نشان دادند، اما من به همسرم سخت نگرفتم و به روی او نیاوردم که همه به خاطر تو این‌‌طور رفتار می‌کنند یا اگر این کارها را نمی‌کردی حالا همه به یک چشم دیگر من را نگاه نمی‌کردند، اگر تو در این مسیر نبودی فرزندان ما امکانات بهتری برای زندگی داشتند، خدا را شکر فرزندانم صالح، صبور و سخت‌کوش رشد کردند به قدری عاقل و پخته هستند که با همه مسائل پدر و مادرشان کنار آمدند گویی در این سال‌ها هیچ اتفاقی رخ نداده و چیزی را به چشم نمی‌بینند، آن‌ها را با امید و متکی به خدا بزرگ کردم، من اصلاً نمی‌دانستم برای اعتیاد و مصرف‌کننده درمان وجود دارد، بعضی از آشنایان مراکز بسیاری را معرفی کردند که همسرم ترک کند، اما نشد، خواسته قوی‌ نداشت چراکه به مواد بسیار علاقه‌مند بود، هر مسیری را امتحان کردیم، اما جوابگو نبود تا این‌که یکی از آشنایان همسرم کنگره ۶۰ را معرفی کرد و گفت؛ اگر پا به این جایگاه مقدس بگذارید به هیچ عنوان ناامید رانده نمی‌شوید در ابتدا شک و تردید داشتم و گمان می‌کردم این‌جا نیز مانند مکان‌های دیگر جوابگو نیست، اما خوشبختانه همسرم مشتاق کنگره ۶۰ شد، با خواسته قلبی به کنگره آمد و به دل او نشست، شاهد بودم که با یک جلسه حضور در جلسات امیدوار به خانه برگشت با خود زمزمه می‌کردم؛ همان کلیدی است که مُدام در ذهنم به آن می‌اندیشیدم که درهای بسته با آن باز می‌شود، در ماه‌های اول تغییری در جسم و روان مسافرم ندیدم چون هر کاری به زمان نیاز دارد. پیش از ورودم به کنگره روی تمام کارهای همسرم حساس بودم، اما اینک او را به حال خود گذاشتم که خودش مسیرش را پیدا کند، نسبت به هر چیزی که قبلاً برایم اهمیت داشت بی‌خیال شدم، در مسیر کنگره با امتحان‌های الهی بسیاری روبرو شدم نه تنها من، بلکه برای همه خانواده اتفاق‌هایی رخ داد که با سختی پشت سر گذاشتیم و با تفکر، درایت و پشتکاری که داشتیم با آموزش‌های ناب کنگره ناامیدی را در ذهنمان راه ندادیم و امیدوار بودیم که اگر چیزی را از دست می‌دهیم قطعاً در زمان دیگری بهترین‌ها نصیب ما می‌شود تا اين‌که به رهایی رسیدیم، آن تاریکی که درون من لانه کرده بود دیگر وجود نداشت و روشنایی جای آن را گرفته بود، برکت به زندگی‌ام برگشت و افکار، رفتار و خلق‌وخوی مسافرم تغییر کرد‌ و بیشتر از همه من تغییر کردم. از جناب آقای مهندس دژاکام و راهنمای خوبم سپاسگزارم و خرسندم که با وجود این همه تخریبی که در وجود من و همسرم وجود داشت وارد کنگره شدیم با کنگره اُنس گرفتیم آنقدر که برای جلسه بعدی لحظه‌شماری می‌کنیم، امیدوارم دربهای کنگره به روی تمام مصرف‌کنندگان باز شود و اذن ورود آن‌ها صادر شود تا از چنگال اعتیاد آزاد و رها شوند به امید آن روز و رهایی همه مصرف‌کنندگان از دام اعتیاد.
به‌قلم؛ همسفر سوسن رهجوی راهنما همسفر فاطمه اسدی (لژیون پانزدهم)

عکس؛ همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر وجیهه (لژیون نوزدهم)
ویرایش؛ راهنمای تازه‌واردین همسفر پریسا
ارسال؛ همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر سپیده (لژیون چهاردهم)
نمایندگی همسفران سلمان فارسی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .