هفتمين جلسه از دوره بیست و چهارم کارگاههای آموزشی همسفران حسنانی با دستور جلسه «وادی دوم و تاثیر آن روی من» با استادی همسفر اسرا با نگهبانی همسفر زهرا و دبیری همسفر زینب ساعت 16 در روز سهشنبه 4 اردیبهشت 1403 آغاز به کار کرد.
اول از خدای خودم ممنون هستم که کنگره را در مسیر زندگی من قرار داد تا بیایم و آموزش بگیرم، از آقای مهندس سپاسگزارم که این بستر را برای من فراهم کرد. برداشت من از این وادی این است که هیچ موجودی جهت بیهودگی پا به جهان نمیگذارد. انسان با وجود اختیاری که دارد میتواند انتخاب کند، به طرف ارزشها برود یا ضدارزشها، به طرف راه مستقیم برود یا خودش را غرق در تاریکی کند. هر انسانی در زندگی خود یک هدفی دارد؛ اگر من هدف خودم را دنبال کنم به خصوص اگر به طرف ارزشها باشد، صد در صد حال من خوب میشود و میتوانم این حال خوب را به دیگران منتقل کنم و یا اگر نتوانم آن را دنبال کنم، مطمئنا غرق تاریکیها میشوم. به طور مثال من هدف خود را تعیین کردهام تا به کنگره بیایم و مسافرم به رهایی برسد، حالا اگر مرتب در جلسات حاضر نشوم یا سیدی گوش نکرده و ننویسم و فرمانبردار نباشم چه اتفاقی میافتد؟ شاید مسافرم رها شود ولی حال من خوب نیست؛ ولی با خوب سفر کردن، هم حال خودم و هم مسافرم خوب میشود. حالا نیروهای منفی سراغ من میآیند به عنوان مثال کسی از اعتیاد مسافر من خبر نداشت و ایشان یکبار هم نتوانسته بود سفر را تمام کند حالا که میخواهم به شعبه بیایم تمام این نیروهای منفی به صورت افکار مزاحم به سراغم میآیند تا ناامیدم کنند. در وادی دوم گفته شده هیچ یک از مخلوقین جهت بیهودگی به این جهان نیامدهاند بنابراین من اول هدف و مقصد خود را مشخص میکنم و از سختی مسیر اطلاع دارم و با قدرت و حس خوب گام برمیدارم و با حرکت کردن انرژی لازم برای مقابله را پیدا میکنم. یکی از نکاتی که خود من درگیر بودم این بود که همیشه چند هدف را با هم میخواستم دنبال کنم و به نتیجه نمیرسیدم و حال من را خراب میکرد، ناامید میشدم و احساس ناتوانی میکردم. با آموزشها آموختم فقط روی یک هدف تمرکز کنم و تمام تلاشم را برای آن انجام دهم. موضوع دیگر این است که جهان هستی طبق روال به کار خود ادامه میدهد؛ یعنی هر کسی که پا به دنیا میگذارد کار خودش را انجام میدهد، حیوان یا هر موجودی که خداوند خلق کرده میداند چه وظیفه ای دارد؛ ولی انسان باید انتخاب کند و وقتیکه وظیفهاش را انجام میدهد حالش خوب است تا به نقطه پایان برسد. خداوند به من اختیار داده است که چطور وظیفهام را انجام دهم، آیا به طرف ارزشها بروم یا به طرف تاریکیها، مثل این میماند که وقتی مشکلی برایم به وجود بیاید با اختیاری که دارم، به مشاور مراجعه کنم و آموزش بگیرم تا بتوانم مشکلم را حل کنم و به حال خوب برسم یا میتوانم غرق تاریکی شوم و بگویم که من بیمار هستم و دیگر کاری از دستم بر نمیآید، ورشکسته شدهام، به اعماق تاریکی بروم و بگویم دیگر در این دنیا هیچ ارزشی ندارم تا وقتیکه از دنیا بروم. در وادی اول میگوید نیروهایی هستند که به ما کمک میکنند تا به طرف ارزشها برویم و به هدفی که میخواهیم برسیم. مثل این است که من در سفر اول به محض ورود به کنگره با خود گفتم معلوم است که میخواهم به کجا بروم، مسافر من میخواهد رها شود، آقای مهندس هم نقش منِ همسفر را مشخص کردهاند و من راه خود را ادامه میدهم، حالا که میخواهم سفر خود را شروع کنم نیروهای منفی به سراغم میآیند. وقتی به آخر هدفم رسیدم یکسری مشکلاتم حل شد، یک هدف دیگری هم داشتم که به آن رسیدم و چقدر حالم خوب است. من وقتی سیدی اشراق را گوش میکردم، سخنانی از مهندس شنیدم که به نظرم مناسب وادی دوم بود، فرمودند: غم بزرگ میتواند انسانها را به تاریکی یا روشنایی، به جهنم یا به بهشت برساند. میگویند ما با غمی که به سراغمان میآید میتوانیم آموزشهای زیادی بگیریم، مثلاً اگر در رشته ورزشی نتوانم به آن مقامی که میخواهم برسم یا حالم بد میشود و رشته ورزشیام را کنار میگذارم و یا به ورزش خود ادامه میدهم تا بتوانم به جایگاه بالاتری برسم، همچنین یک زندانی میتواند در زندان پیشرفت کند و نویسنده شود؛ اما فرد دیگری در زندان به دلیل غم و غصه از دنیا برود. این اتفاق میتواند برای کسی که مسافرش گریز میزند و برگشت میخورد هم بیفتد و همسفر بگوید حالا که مسافرم نمیآید و گریز زده، اینجا دیگر به درد او نمیخورد و دیگر نباید برای درمان به کنگره بیاید و یا با انرژی به راه خود ادامه دهد تا به درمان قطعی برسید.
لژیون ویلیام به راهنمایی مسافر الهه در شعبه حسنانی
تایپ: اعضاء خدمتگزار سایت
عکس: مرزبان خبری همسفر مریم
ویرایش نهایی: همسفر الناز لژیون ششم
ارسال: همسفر احسانه لژیون هفتم
همسفران نمایندگی حسنانی
- تعداد بازدید از این مطلب :
293