جلسه چهارم از دوره پانزدهم کارگاههای آموزشی ویژه همسفران نمایندگی شیروان با استادی مرزبان همسفر محبوبه و نگهبانی همسفر گلثومه و دبیری همسفر سمیرا با دستور جلسه « وادی دوم و تاثیر آن روی من» در تاریخ 3 اردیبهشت ماه ساعت ۱۶ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد
سلام دوستان محبوبه هستم یک همسفر در ابتدا خدا را شاکر و سپاسگزارم که امروز قسمت من شدکه در این جایگاه باشم و خدمت کنم. از نگهبان هم سپاسگزارم که به من اجازه خدمت دادند. قبل از دستور جلسه پیشاپیش هفته راهنما را به بزرگ راهنمای کنگره ۶۰ آقای مهندس و خانواده ایشان تبریک عرض مینمایم و همچنین به تمامی راهنماهای کنگره ۶۰ و راهنمای خودم تبریک میگویم و اما دستور جلسه هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمیگذارد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم .با یک مثال شروع میکنم، مثلاً یک فیلم را که نگاه میکنیم در یک فیلم هرکس یک نقشی را بازی میکند حتی آن کسی که در صحنه دیده نمیشود و در پشت صحنه هست آن هم یک نقشی را را ایفا میکند. در زندگی هم همینطور هست با این تفاوت که در فیلم کارگردان و تهیه کننده نقش را به هر کس میدهد. ولی در زندگی خودمان انتخاب میکنیم که در چه نقشی باشیم.
این وادی به من میگوید که من اگر پا به حیات گذاشتم قطعاً یک نقشی را دارم اگر چه مثل آن فیلم در صحنه شاید دیده نشوم، ولی من هم برای خودم یک رسالتی دارم و باید بر عهده بگیرم و به انجام برسانم حتی موجودات را هم که میبینیم هر کدام نقشی دارند. مثل همان کرمی که در لجن بود حضرت موسی گفت: ای خدا چرا این کرم را آفریدهای که خداوند جواب داد ای موسی دقیقاً این سوال را آن کرم پرسید که چرا موسی را خلق کردهای. پس ما میفهمیم که هیچکس بیخودی در این جهان پای به هستی نگذاشته است.
در لایو چهارشنبه آقای مهندس گفتند آن بوته که در بیابان هست که شاید از نظر من بیارزش و بیهوده باشد. ولی جلوی خیلی از ریزگردها را میگیرد در این جا شاید من به ناامیدی فکر کنم که چرا من اصلاً آفریده شدم. زمانی من ناامید میشوم که در زندگی با چالشهای مختلف روبرو میشوم و خودم را گم میکنم و زمانی که از پس مشکلات بر نمیآیم دچار ناامیدی میشوم همانطور که آقای مهندس میفرماید. ناامیدی مانند یک زندان نامرئی است و یکی از قویترین و بازدارندهترین نیروهای منفی است و بیرون آمدن از آن کار سختی است. استاد امین میگویند کسی که ناامید است انگار درون یک درهای گیر کرده است، که آنجا نه آنتنی دارد و نه وسیله ارتباطی که با دیگران ارتباط برقرار کند تا راه را به او نشان دهد.
در این وادی آموختند که انسان تا تاریکی و سیاهی را تجربه نکند و از آنها درس نگیرد، نمیتواند به سمت روشنایی برود. یک ستاره را نگاه کنید برای اینکه بدرخشد به دل تاریکیها میرود. ما به تاریکی نیاز داریم تا قدر روشنایی را بدانیم. حالا هدفی که باعث میشود من احساس بیهودگی نکنم و بدانم که من جهت یک رسالتی خلق شدهام. باارزشترین و بالاترین و گرانبهاترین هدف برای وجود من که احساس بیهودگی نکنم همین کمک به دیگران و خدمت به خلق است. من نیاز خودم را در نیاز به دیگران جستجو میکنم و اینکه من بتوانم با خدمت خود خنده بر لبان ناامید یک تازهوارد به وجود آورم برای من بهترین خدمت است و اما در مورد هفته آینده که ما جشن راهنما را در پیش رو داریم انشاالله همه ما به بهترین و زیباترین شکل ممکن در این هفته قدردانی را به وجود آوریم و بتوانیم ذرهای از خدمت این عزیزان را سپاسگزار باشیم. ممنون از اینکه به صحبتهای من گوش دادید.
و در ادامه نفرات برتر آزمون داخلی همسفران اعلام شد
عکاس: مرزبان خبری همسفر محبوبه
تایپ: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر زهرا لژیون(سوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر عصمت رهجوی راهنما همسفر فاطمه لژیون (یکم)
همسفران نمایندگی شیروان
- تعداد بازدید از این مطلب :
126