دوازدهمین جلسه از دور هشتاد و پنجم از سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران نمایندگی شادآباد با استادی مسافرمصطفی و نگهبانی مسافر امیر و دبیری مسافر عیسی با دستور جلسه «وادی دوم و تاثیر آن روی من » در روز دوشنبه مورخه 3 اردیبهشن ماه سال ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۷ شروع به کار نمود.
سلام دوستان مصطفی هستم مسافر.
اولازهمه خدا را شکر میکنم که این جایگاه دوباره روزی من شد. از راهنمای عزیزم آقای جلال منصور فلاح، ایجنت محترم و همچنین گروه مرزبانی کمال تشکر رادارم .
دستور جلسه امروز به دو بخش تقسیم میشود.بخش اول، وادی دوم و تأثیر آن روی من و بخش دوم تقدیر و تشکر از راهنمای محترم آقای جلال منصور فلاح.
راهنمای بنده همیشه وادیها را اسمگذاری میکردند و میگفتند: این وادی به وادی امید شناخته میشود و این دستور جلسه دقیقاً مصداق خود من است. من وقتی وارد کنگره شدم با هزار ناامیدی و افسردگی آمدم و همیشه فکر میکردم که من هیچ ام و ارزشی ندارم و این همیشه ترس و اضطراب من را زیاد میکرد و از خدا میخواستم که هنگام مرگ بااینحال از دنیا نروم، اما وقتی وارد کنگره شدم و به این وادی رسیدم با تزکیه و پالایشی که در خودم انجام دادم ،به آرامش خاصی رسیدم و آن آرامش را با هیچچیز عوض نمیکنم . خداوند یک پروتکل بیشتر برای حال خوش ندارد، آنهم صراط مستقیم است و من این موضوع را در کنگره آموختم و همیشه خود را مدیون کنگره میدانم.
بخش دوم دستور جلسه تودیع راهنمای محترم آقا جلال است. ما هیچوقت در کنگره تودیع نداریم تودیع یعنی وداع کردن ،ما قرار نیست که آقا جلال را هیچوقت نبینیم. من سال ۹۹ وارد لژیون چهارم یعنی لژیون آقا جلال شدم و از ایشان آموزشهای زیادی گرفتم ،درس محبت و ازخودگذشتگی آموختم ، نزدیک ۲۰ سال بود که از ورزش خداحافظی کرده بودم اما با وارد شدن در لژیون ایشان ،دوباره با ورزش آشتی کردم. آقا جلال مواد، سیگار و ضد ارزشها را از من گرفت و بهجای آن ورزش و سلامتی را به من هدیه داد. من همیشه خود را مدیون آقا جلال میدانم و از زحمات ایشان سپاسگزارم.
از اینکه به صحبتهای من گوش کردید از همه شما سپاسگزارم.
در ادامه مراسم تجلیل و قدردانی راهنمای گرانقدر آقای جلال منصورفلاح :
سلام دوستان جلال هستم یک مسافر.
اواخر سال ۹۳ وارد کنگره شدم. در ابتدا فقط نیت، قطع مصرف مواد بود و به راهنما شدن فکر نمیکردم ، میخواستم راحت مثل بقیه انسانهای عادی زندگی کنم. حدود ۵ سال و چند ماه است که در کسوت راهنمایی خدمت میکنم و میتوانم بگویم که با همهی سختیها و شیرینیهایش خیلی زود گذشت. در این پنج سال و نیم فقط چند مسافرت کوتاه رفتم ولی طوری برنامهریزی میکردم که به لژیون برسم.
سؤالی برایم مطرح بود که در کنگره به جوابش رسیدم اینکه چرا دعاهای ما به نتیجه نمیرسد؟
خود من برای رسیدن به یک هدف دو سال خواسته و طلب داشتم و اولین مرحله همان خواست با تمام وجود است و در مرحله بعد اینگونه نیست که هر آنچه بخواهی به تو داده شود بلکه راه نمایان میشود و آنکسی که راه را میپیماید خود ما هستیم. هیچوقت نگذاشتم شربتم دیر شود و هر آنچه راهنمای عزیزم آقای حیدری گفتند موبهمو عمل کردم. روزی آقای صادقی ایجنت آن دوره از من پرسید که جلال چهکار میخواهی بکنی و من در جواب گفتم که دوست دارم ماشین خوب و خانه خوب داشته باشم ولی احساس میکنم که یکچیزی در زندگی کم دارم و ایشان گفتند برای راهنمایی بخوان و انشالله که قبول میشوی.
فهرستی تهیهکرده بودم که در آن از مواردی که به من موهبت دادهشده بود شکرگزاری کنم و بعد دیدم که بهواسطه کنگره دوباره همه آنها به من دادهشده است. از آقای مهندس بسیار سپاسگزارم که این فرصت و سیستم را برای همه ما به وجود آورد تا از آن استفاده کنیم.
از راهنمای خوبم آقای حیدری و از آقای حسینی ایجنت دورههای قبل و آقای ایرانپور و آقای خان و آقای نادری راهنمای راهنمایم و آقای صادقی و آقای سبزهای و آقای رضوانی ایجنت محترم بسیار سپاسگزارم، سعادت بزرگی است که در کنار این عزیزان باشیم و از تجربه آنها استفاده کنیم.
از تمام بچههایی که وارد لژیون من شدند و رفتند سپاسگزارم و حقیقتاً من از آنها کلی مطلب یاد گرفتم. رهایی دیگران برای من بسیار لذتبخش بود. ما باید خوب دیگران را بخواهیم و در تمامی موارد و در تمامی حالتها شکر گذار باشیم. وادی دوم وادی امیدواری است و راهکاری که من برای شما دارم این است که تصویرسازی کنیم در ذهنمان و آن چیزهایی را که میخواهیم قبلاً در ذهنمان تصویرش را بسازیم. هفته آینده هفته راهنما را پیشاپیش تبریک میگویم. باید سپاسگزار باشیم و قدردان راهنماهای عزیزی که زندگی خود را وقف لژیونهایشان کردند.
خدا را شکر میکنم که خدمت دیگری در جای دیگری نصیبم شده و از کنگره دور نیستم و این را هم بگویم که حضور در لژیون سردار در زندگی بسیار به من کمک کرد و امیدوارم که بازهم در این لژیون باشم و پایههای مالیم را قویتر کنم. امیدوارم که در آینده نزدیک شعبهای برای خودمان داشته باشیم تا آیندگان بتوانند از آن بهرهمند شوند.
نکتهای که در آخر باید بگویم این است که از ورزش غافل نشوید زیرا بسیار در درمان و ایجاد حال خوب و به تعادل رسیدن به ما کمک میکند. در پایان از همه شما که در این مراسم شرکت نمودید بسیار سپاسگزارم.
تایپ، ارسال عکس: واحد سایت نمایندگی شادآباد
لژیون خدمتگزار: لژیون چهارم
مرزبان کشیک: مسافر خدامراد
- تعداد بازدید از این مطلب :
192