English Version
English

گروه خانوداه_ بخشندگی یعنی رها کردن

گروه خانوداه_ بخشندگی یعنی رها کردن

چهارمین جلسه از دور چهارم جلسات لژیون سردار ویژه همسفران نمایندگی دلیجان با نگهبانی همسفر سعیده دبیری همسفر مینا و استادی همسفر مرضیه با دستور جلسه «دنور» در روز ۱۴۰۳/۲/۱ رأس ساعت ۱۶:۱۰ آغاز به کارکرد. 

خلاصه سخنان استاد:
در مورد دستور جلسه دنور، باید گفت؛ دنور به معنای بخشندگی و به مفهوم رهاکردن است. در کنگره افراد به دانایی بالایی می‌رسند که این صفت را در بیرون متجلی سازند. استاد امین در یکی از سی‌دی‌هایشان می‌گویند؛ ما گمان می‌کردیم خدمت‌کردن به معنای آموزش‌دادن کافی است و خودش به‌نوعی بخشندگی حساب می‌شود؛ ولی اگر می‌خواهید صفات درونی خودتان را به‌ بیرون انتقال بدهید، باید بخشندگی را یاد بگیرید. وقتی بخشندگی به بیرون منتقل می‌شود، می‌توان انسانی را به حال خوش رساند، یعنی فردا احیا بشود و این احیاشدن، خود به منزله بخشندگی است. وقتی ما وارد لژیون سردار می‌شویم، به این معنا است که بتوانیم ببخشیم؛ ولی در قبال این عمل درخواستی نداشته باشیم، اگر ما انتظاری داشته باشیم، اصلاً جزء بخشندگی محسوب نمی‌گردد. زمانی عملی تحت عنوان بخشندگی قرار می‌گیرد که با جان‌ودل انجام بشود و در قبال آن چیزی را درخواست ننماییم.
در سی‌دی خفته گفته شد که صفات ما در درونمان پنهان شده است و ما باید این صفات را از درونمان به بیرون بکشیم تا بتوانیم بخشندگی را یاد بگیریم؛ یعنی انسان زمانی می‌تواند خودش را بشناسد که بخشنده باشد و این صفت در او ظاهر شده باشد. من قبل از اینکه وارد لژیون سردار بشوم، در سفر اول هنگامی که سبد را می‌چرخاندند، از کنار آن به‌راحتی عبور می‌کردم و حتی شاید نگاه به سبد هم نمی‌کردم و می‌گفتم؛ اصلاً دلیلی ندارد که من داخل سبد پول بیندازم؛ در آن هنگام هنوز بخشندگی را یاد نگرفته بودم و صفات درون من خفته بود. نمی‌دانستم اگر سبد را یاری کنم، خودم به حال خوش می‌رسم.

وقتی وارد لژیون سردار شدم، تازه متوجه شدم که بخشش چقدر حس خوبی را به انسان منتقل می‌کند‌. یک نکته بسیار مهم وجود دارد و آن این است که نیروهای بازدارنده بسیار قوی‌تر از آن چیزی هستند که ما فکر می‌کنیم؛ یعنی فقط برای یک‌لحظه ممکن است که غفلت دامن‌گیر ما شود، من زمانی که می‌خواستم دنور بشوم، لحظه‌ای به خودم گفتم با این پول تکه‌ای طلا به من می‌دهند، پس چرا دنور بشوم، شب قبل از این تصمیم، این فکر تا صبح در ذهنم جولان می‌داد؛ ولی بعد به این نتیجه رسیدم که شاید مقدار طلایی که با این پول خریده می‌شود، ارزش این بعد را داشته باشد، ولی ارزش بُعد دیگر را نخواهد داشت؛ ولی وقتی دنور بشوم، می‌توانم در بُعد دیگر به همراه خود ببرم، درحالی‌که طلا را نمی‌توانم به بعد دیگر ببرم. وقتی با نیروهای بازدارنده مقابله کردم در عرض کمتر از دو هفته، همان مقدار طلایی که در ذهنم بود، به من برگشت؛ چون آن هزینه را از وجودم جدا و رها کردم و وقتی این اتفاق افتاد، به من بازگشت داده شد؛ پس بخشندگی در لژیون سردار باید با جان‌ودل باشد و اگر از روی وسوسه باشد، اصلاً به دل نمی‌چسبد. عضویت در لژیون سردار یا دنوری و یا پهلوانی نباید بر اساس منیت باشد؛ اگر فردی به‌خاطر جلب‌توجه و یا منیت چنین کاری بکند، اصلاً حس خوبی را دریافت نخواهد کرد و از این بخشندگی لذت نمی‌برد و حالش خوش نمی‌شود؛ ولی وقتی با جان‌ودل، بدون اینکه بخواهد اسم پهلوانی روی خودش بگذارد، ببخشد، این بخشندگی صد برابر به زندگی‌اش باز خواهد گشت. صفت بخشندگی در درون همه ما وجود دارد؛ فقط باید با نیروهای بازدارنده مقابله کرد و آن را بیدار کرد تا بتوانیم در بیرون هم بخشنده باشیم‌. وقتی عضو لژیون سردار می‌شویم، یک نفر به حال خوش برمی‌گردد و این حال خوش به زندگی خودمان بازتاب خواهد شد و در زندگی‌مان باید ببخشیم تا بخشیده بشویم، مثلاً با کسی که مشکلی داریم، اگر او را نبخشیم، نمی‌توانیم بخشیده هم بشویم؛ ولی با بخشیدن است که حالمان خوش خواهد شد.

مشارکت اعضا؛
همسفر مینا:

دنور در زبان فرانسوی به معنای بخشندگی است. ما مخلوق هستیم و خالق ما که همان قدرت مطلق است، دارای دو صفت و ویژگی است که ما اول هر کاری که می‌خواهیم انجام بدهیم، از آن صفت‌ها یاد می‌کنیم؛ این صفت در ذکر بسم‌الله الرحمن‌ الرّحیم موجود هست که خداوند بخشنده و مهربان است. خداوند این صفت‌ها را در وجود تک‌تک ما قرار داده است، بعضی از ما می‌توانیم از این صفت‌ها استفاده کنیم و نیروهای بازدارنده به بعضی از ما هم اجازه نمی‌دهند که از این صفت استفاده بکنیم‌. بخشنده بودن به این معنا است که واقعاً با دل‌وجان و از هویدای وجودت بتوانی چیزی را به کسی ببخشی. اولین قدم هرگونه بخششی و به هر میزان و اندازه‌ای سخت است، وقتی هنوز آموزش ندیدیم واقعاً این کار سخت است؛ حال این بخشش می‌تواند مالی، فکری، هنری و یا هر نوع دیگری باشد. وقتی که آموزش گرفتیم و طی این آموزش‌ها بخشش‌هایمان عمیق‌تر شد، آنگاه از بخشیدن لذت می‌بریم و به درجه‌ای می‌رسیم که وقتی چیزی را می‌بخشیم، خوشحال خواهیم شد. انسان ممکن است در درجه اول فقط خود و خانواده‌اش برایش اهمیت داشته باشند و چیزهای خوب را برای خودش بپسندد، ولی وقتی آموزش گرفت، دوست دارد که این منافع برای دیگران هم باشد و آن موقع است که از این بخشش خوشحال می‌شود و خوشحالی دیگران نیز او را شاد خواهد کرد؛ پس وقتی ما توانستیم به نیروهای منفی غلبه بکنیم و قدم در مسیر ارزش‌ها بگذاریم و در صراط مستقیم حرکت کنیم و در مسیر بخشش قرار بگیریم، خداوند هم قطعاً به ما کمک می‌کند و خوشا به سعادت کسانی که این درجات را تجربه می‌کنند؛ ان‌شاءالله روزی تک‌تک ما بشود که این جایگاه‌ها را تجربه بکنیم.

همسفر سعیده:
آقای مهندس در یکی از دستور جلساتشان، یک خاطره بسیار زیبا را بیان کردند که همیشه در ذهنم مانده است؛ چگونه می‌شود که یک انسان می‌تواند به چنین تفکر و گذشتی برسد‌. خاطره این بود که در آکادمی سبد در حال چرخش بود و فردی یادداشتی نوشته بود و گفته بود؛ مهندس من چیزی ندارم که در سبد بیندازم، تنها چیزی که دارم، بلیت مترو است و این را در سبد می‌اندازم و پیاده می‌روم تا به خانه‌ام برسم! آقای مهندس می‌گفتند؛ آن بلیت مترو را هنوز دارم؛ از بین آن همه هدیه‌های زیبا و گران‌قیمتی که برای آقای مهندس برده شده بود، ایشان به آن بلیت اشاره کردند؛ چون آن شخص با تمام وجودش هر آنچه را داشته بخشیده است و این عمل بسیار باارزش است.

تایپ و ویرایش: همسفر پریسا، راهنما همسفر الهام (لژیون دوم)
ارسال: همسفر سعیده، راهنما همسفر الهام (لژیون دوم)
همسران نمایندگی دلیجان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .