سیزدهمین جلسه از دور دهم کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره60، ویژه مسافران نمایندگی گرگان با استادی مسافر میثم و نگهبانی مرزبان محترم مسافر میثم و دبیری مسافر علیرضا با دستور جلسه" وادی دوم و تاثیر آن روی من " یکشنبه 2 اردیبهشت 1403 راس ساعت 17 آغاز به کار کرد
سخنان استاد:
سلام دوستان میثم هستم مسافر. تشکر میکنم از راهنمای محترم لژیون پنجم آقا مجید که این فرصت را در اختیار بنده قرار دادند تا بیایم خدمت کنم و آموزش بگیرم. در اینجا از راهنمای تازه واردین خودم آقا یاسر سپاسگزاری می کنم و از راهنمای بزرگوار خودم آقا وحید ممنونم که با آموزش هایی که به من دادند ووصحبت هایی که تا امروز با من کردند ،توانستم توی این مسیر موفق باشم ،به کنگره بیایم و تا حدودی خدمت کنم .
دستور جلسه ی امروز وادی دوم است "هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی نهد، هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم" بنده قبل از این که به کنگره بیام، برای ترک مواد به خیلی جاهای دیگری رفته بودم ولی موفق نشدم .هم کمپ بستری شدم و هم تمام مراکز مربوط به درمان مواد در دور ترین نقاط کشور از تهران و یزد و چابهار... سر زده و بستری شده بودم ولی متاسفانه نتوانستم اعتیاد خودم را مهار و درمان کنم و روز به روز حالم بدتر می شد به طوری که از خودم متنفر بودم و با اینکه تحصیلات دانشگاهی داشتم حتی قصد خود کشی داشتم، تا روزی که پیام کنگره را دریافت کردم و وارد کنگره شدم .
روزهایی بود که خانواده من را به کنگره میآوردند، تا از کارتن خوابی خانۀ خودم نجات پیدا کنم. مشاور تازه واردین فرمودند: تصمیمت را بگیر. میخواهی چه کنی؟ میخواهی دوباره مواد بزنی؟ دوباره بری و بیای و تکرار بیهوده داشته باشی؟ چون خودم از آمدن و رفتن های ناقص خسته شده بودم و این کار اتفاقاتی را برای خانوادهام رقم زده بود، خسته شده بودم، تصمیم گرفتم که بیایم و روی صندلی کنگره بنشینم و این مسیر را ادامه دهم .
با حس خودم راهنما انتخاب کردم و حقیقت را درباره مصرف موادم به ایشان گفتم. آقا وحید فرمودند: قصدت چیست؟ گفتم مواد نزدن و جور دیگری زندگی کردن.
اولین سی دی من "وظایف راهنما و رهجو "بود، با وجود اینکه دوباره مینوشتم اصلاً متوجه مفهوم سیدیها نبودم و زمانی که نئشه بودم شاید حتی یک سیدی را در طول یک ساعت تمام میکردم و اصلا متوجه متن و پیام سیدی نمیشدم. ولی این بار سخنان راهنما را جدی گرفتم و قصدم دقت در سی دی نوشتن و پیاده کردن پیام ها در زندگیام بود.
همۀ ما احترام گذاشتن به دیگران را بلدیم و در خانواده تربیت شدهایم و کنگره یک یادآوری ست برای زندگی ما، یک چیزهایی را قبلا می دانستیم و یک چیزهایی بوددکه فراموش کرده بودیم و آن قدر گذشته که استمرار فراموشی گرفته بودیم و به کنگره می آییم تا کمک بگیریم و تمرین کنیم .
من متوجه شدم، در کنگره یک چیزهایی و یک حسهایی وجود دارد که خیلی انرژی میدهند و انرژی آنها بسیار بیشتر از مواد است و باید آن صحبتها به من منتقل شود، وقتی یک نفر صادقانه و ساده با تو حرف می زند بسیار تاثیر گذار است و باعث میشود که تمرین کنی تا عوض شوی و به مردم خدمت کنی و دریابی که تو ناچیز نیستی و تواناییهایی داری که می توانی آن ها را به فعل درآوری .
در این روزهای قشنگ من نیز بعنوان کسی که افتخار حضور در کنگره را دارد و روی این صندلی خدمت میکند باید سعی کنم هر روز یک چیز تازه یاد بگیرم و با کسانی معاشرت کنم که حس خوبی انتقال میدهند. حتی گاهی اتفاق افتاده که من در خانه نشسته بودم و حالم خراب بوده، با یک تلفن و یک تماس از راهنما و یا یکی از دوستان کنگره، حال من خوب شده و یک شروع دوباره اتفاق افتاده. کنگره به من آموخت که روی خودم کار کنم. یک انسان خیلی توانایی دارد و میتواند جهان را تغییر بدهد فقط لازمه اش، نشستن روی صندلی آموزش و گوش دادن به حرف های راهنما و دیگر خدمتگزاران کنگره است. در پایان مجدداً از جناب مهندس دژاکام و خانوادۀ محترمشان و از تمام کسانی که از زندگی خود می گذرند و خدمت میکنند تا من آموزش بگیرم از صمیم قلب سپاسگزاری میکنم. از این که با سکوت خود به حرف های من گوش دادید از همگی تشکر میکنم .
پیروز وسربلند باشید
تایپ: مسافر عبداله
ارسال : مسافر محمد
- تعداد بازدید از این مطلب :
171