سلام دوستان مریم هستم راهنما یک همسفر
نیروهایی که در خودآگاه و ناخودآگاه ما است مانند قلههای آتشفشان هستند اگر به آنها توان حرکت بدهیم میتوانند تغییر ایجاد کنند، مخصوصاً اگر در جهت ارزشها و راه مستقیم باشد در هر موضوعی هر تصویری که در ذهن خود به وجود میآوریم تأثیر زیادی روی ما میگذارد و میتوانند به واقعیت برسند چه خوب و چه بد میتواند تصویر موفقیت و آرامش باشد و همچنین میتواند تصویر شکست و بدبختی باشد. به امید انتخاب بهترین تصاویر. بعضی از ما در اثر ایجاد مشکلات گوناگون و یا پیشرفت بیماری، تصور میکنیم که همهچیزتمام شده و هیچ ارزشی ندارد و اینیک توجیه است برای رها کردن خود در قعر ناامیدی و تاریکی که علت آن عدم اعتماد به خودمان و تسلیم شدن در برابر نابودی محض و بهانهای است برای عدم تلاش برای رهایی و سلامتی.
ما وقتی به هستی نگاه میکنیم میفهمیم که هیچ مخلوقی جهت بیهودگی به این دنیا نیامده و هر کس یک سری مسئولیتهایی بر عهده دارد که انجام دهد ما در جهان هستی تنها نیستیم و نیروی عظیم و شگفتانگیزی به نام قدرت مطلق وجود دارد که پشتیبان ما است و میتواند ما را حمایت کند ولی با توجه به این نکته که ما هنوز تکامل ساختار کامل یک سلول از میلیاردها سلولی که جسم ما را تشکیل دادهاند را نمیشناسیم وقتی نظارت و کنترل بر اداره امور جسم خودمان را نداریم بهتر است کمی تفکر کنیم و به فلسفه وجودی خود و دیگران ارزش و احترام بگذاریم و بدانیم که ما همه جهت بیهودگی پا به حیات نگذاشتهایم و برای اینکه فرمانروای لایق و باشهامتی باشیم که بر کشور وجودی خود یعنی جسم خود حکمرانی کنیم بایستی بهآرامی سازندگی را در قسمت جسم و روان و جهانبینی خود شروع کنیم و از طبیعت الگو بگیریم که هر چیزی برای کاری روی این هستی آمده است.
سلام دوستان زهره هستم یک همسفر
این وادی میگوید هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد هیچیک از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. هرکسی به این دنیا میآید هدفی دارد و بیهوده آفریده نشده است حتی اگر خود ما فکر کنیم که ارزشی نداریم اینیک اشتباه است. همه مخلوقات خداوند باارزش و هدفمند هستند. وقتی انسان در مسیر ضد ارزشها قدم بگذارد و از صراط مستقیم خارج شود حس پوچی و ناامیدی میکند مثل زمانی که یک مصرفکننده تصور میکند به آخر خط رسیده و دیگر نمیتواند به زندگی برگردد ولی اینیک توجیه است. انسان میتواند با اعتمادبهنفس و تلاش برای رهایی خودش از مشکلات و یا اعتیاد، دستبهکار شود و مقابل نیروهای بازدارنده قرار بگیرد و از درون، آنها را خنثی کند.
هیچچیزی بیهوده به وجود نیامده این پندار و تصور نادرست ما است که نتوانستیم به راز و رمز حقیقت و جهان هستی پی ببریم انسان اگر بخواهد میتواند همهچیز را عوض کند و از پایینترین نقطه به بالاترین نقطه صعود کند مانند یک مصرفکننده که خواستار رهایی است و برای رسیدن به درمان و جبران خسارتها، باوجود مشکلات فراوان سفر خود را آغاز میکند و سرانجام به رهایی میرسد چون احساس پوچی و ناامیدی در آن از بین رفته و احساس مفید بودن میکند و با حرکت، آموزش و خدمت کردن حسهای او تقویت میشود تا جایی که اثری از ناامیدی و پوچی در آن دیده نمیشود بهخوبی درک میکند که برای نقشی که دارد ارزش و اهمیت قائل شود.
سلام دوستان صدیقه هستم یک همسفر
وادی دوم: «هیچ مخلوقی جهت بیهودگی، قدم به حیات نمینهد؛ هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم». در وادی اول به ما میگوید برای هر کاری که میخواهیم انجام بدهیم اول باید تفکر کنیم. تفاوت فکر و تفکر را خیلی از ما انسانها نمیدانیم، فکر چیزی است که از ذهن ما عبور میکند اما تفکر نیاز به زمان دارد و باید هدفمند باشد. تفکر نقش بسیار مهمی در زندگی ما دارد و سرنوشت ما را تعیین میکند. در وادی دوم میگوید، هیچ موجودی جهت بیهودگی پا به هستی نگذاشته است پس ما برای انجام رسالتی آمدهایم. در جهان هستی رسالت ما همسفران که مصرفکننده، کنارمان است و وارد کنگره شدهایم این نیست که به کنگره آمدهایم که آموزش بگیریم تا مسافران را از بند اعتیاد نجات دهیم، رسالت ما این است که به دیگران کمک کنیم و مشکلاتمان را حل کنیم.
چیزی که مهم است این است که ما در اثر تفکر غلط یا حرکت در مسیر ضد ارزشها برای خود مشکلاتی را به وجود آوردهایم و نکته دیگر این است که بر روی ساختار جسم تخریبهای فراوانی را ایجاد مینماید و خود را بهصورت انواع و اقسام بیماریهای جسمی و روانی نشان میدهد. فلسفه وجودی ما و خلقت آنقدر عظیم و ادامهدار است که ما حتی به ذرهای از شناخت آن پی نبردهایم ولی این امیدواری را بایستی داشته باشیم که پایان شب سیاه سفید است. حال برای اینکه تا زمانی که حیات داریم همچون فرمانروای لایق و باشهامتی باشیم که بر کشور وجودی خود، یعنی جسم خود حکمرانی میکند. بایستی بهآرامی سازندگی را در قسمت جسم، روان و جهانبینی خود به وجود آوریم.
سلام دوستان زهرا هستم یک همسفر
وادی دوم: «هیچ مخلوقی جهت بیهودگی، قدم به حیات نمینهد، هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم». شاید بتوانم بگویم موضوع اصلی این وادی امید و ناامیدی است، ازآنجاکه همه اعمال و رفتار ما با تفکر آغاز میشود، وقتیکه به ضد ارزشها فکر میکنم کمکم مسیرم را گم میکنم تا جایی که گاهی ارزشها تبدیل به ضد ارزشها میشود. نیروهای درون ما همه مانند یک کوه آتشفشان، نهفته است که در صورت ظهور میتوانند انسان را تغییر دهند، تفکر انتخابشده تبدیل به یک تصویر ذهنی میشود که این تصاویر میتوانند صحنههایی زیبا از زندگی سالم و عشق بدون توقع باشد و یا صحنههایی از حال خراب، افسردگی، ورشکستگی، طلاق، جدایی و... بههرحال فرقی نمیکند، چه باسواد باشیم و چه بیسواد، ثروتمند باشیم یا فقیر، جوان باشیم یا پیر، مرد باشیم یا زن، انسان را به سمت ارزشها و خواستههای معقول سوق میدهد و دومی بهطرف ضد ارزشها میبرد.
در حالت اول نور و امید و روشنایی در مقابلمان است و در حالت دوم ناامیدی و تاریکی در مقابلمان است. بازهم نکتهای که فوقالعاده مهم است این است که تفکرات غلط یا حرکت در ضد ارزشها قطعاً میتواند بر روی ساختار جسم، تخریبهای فراوانی را ایجاد نماید و خود را بهصورت انواع و اقسام بیماریهای جسمی و روانی نشان بدهد. برای درک بهتر این مطلب باید آگاهی و دانایی خود را افزایش دهیم. نکته حائزِ اهمیت اینجا است که ما در جهان هستی، تنها و بدون پشتیبان نیستیم و نیروی عظیم و شگفتانگیزی به نام قدرت مطلق وجود دارد که میتواند یاریرسان ما باشد. ولی جلب حمایت این نیرو، سازوکار خودش را دارد و شرط اول آن، دوری از ضد ارزشها و پرداختن به ارزشها و راه رفتن در صراط مستقیم است و لازم است که انسان ابتدا خود را بشناسد تا بتواند نیروی مافوق را درک کند. فلسفه وجودی ما و خلقت، آنقدر عظیم است که ما حتی به ذرههایی از شناخت آن پی نبردهایم ولی این امیدواری را بایستی داشته باشیم که: «پایان شب سیاه، سفید و بعد از سیاهی شب، خورشید عالمتاب، طلوع خواهد کرد».
سلام دوستان افسانه هستم یک همسفر
«وادی دوم و تأثیر آن روی من»
از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود؟! بهراستی از کجا آمدهام؟ نمیدانم، اما خوب میدانم آمدنم آغازِ نویی بوده برای حیاتی دیگر، برای تجربهای دیگر از زندگی. وادی دوم به من یاد داد حتی برای لحظهای به بیهوده بودن فکر نکنم. صبح از خواب بیدار میشوم و چشمانم را به روی هستی میگُشایم، به روی اینهمه زیبایی و عظمت، اینهمه رنگهای چشمنواز و عطرهای شامه نوازِ فصل بهار؛ و میپندارم من اینجا هستم برای سرمست شدن از دیدن و بوییدنِ گل یاس و درخت اقاقیا. اینجا هستم برای عبور از گذرگاههای سخت و رسیدن به صلح و آرامش، رسیدن به فرمانروایی بر کشور وجودی خود، اینجایی که ایستادهام در این نقطه به فلسفه وجودی خویش میاندیشم و بخشی از آن را در ارتباط با انسانها و پیوندم با آنها درک میکنم. وجودم در کنار مسافرم، دخترم، خانوادهام، دوستانم و... معنا مییابد و قابل ارزش و احترام است.
داد حق عُمری که هرروزی از آن
کس نداند قیمتِ آن در جهان
تایپ ورابط خبری: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون بیستم)
ویراستاری و ارسال: خدمتگزار سایت، همسفر پریسا
همسفران نمایندگی میرداماد اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
192