English Version
English

همه برای یک هدف

همه برای یک هدف

همسفر سایه:
این دستور جلسه به ما می آموزد که هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی نهد و تاثیری که وادی دوم روی تفکر من داشت این است که متوجه شدم تمامی مخلوقات هستی هدفمند خلق شده اند و هر موجودی نقش مربوط به خود را در جهان هستی ایفا میکند تا به تکامل برسد و به مکانی برسد که از آنجا انشعاب یافته است. آنچه که مهم است این است که خداوند از خود در روح انسان دمیده است و روح انسان خدایی است. هر انسانی به سهم خود رسالتی دارد که مامور است تا آن را به نحو احسنت به انجام برساند. انسانی که به این موضوع آگاه شده است به خوبی می داند که هیچ چیزی بیهوده خلق نشده است اما برخی تا آخر عمر به این آگاهی نرسیده و رسالتشان نیمه کاره مانده و وظیفه و خدمت خود به هستی به انجام نمی‌رسانند. در آخر من بر این باور هستم که انسان هایی که رسالتشان را به درستی انجام داده اند تا چه حد سعادتمند خواهند بود حتی اگر خود به کاری که کرده اند کاملا واقف نباشند.

همسفر پریسا:
برداشت من از وادی دوم این است که روزی که مسافر من دوباره به سمت اعتیاد رفت من فکر می کردم که همه چیز تمام شده و دیگه هیچ وقت رنگ خوشی و آرامش را نمیبینم. از خداوند خواستم که راهی را نشانم بدهد تا دیگر احساس بد و نگرانی نداشته باشم. خداوند در این مسیر آنقدر کمکم کرد و همراهم بود و  دعاهای من را قبول کرد که مسیر کنگره برای من نمایان شد و آنقدر حال دلم و احساسم عالی شده است که لحظه به لحظه شکرگذار خداوند مهربان هستم و خواهم بود و عاشقانه خدای مهربان را می پرستم. من از تاریکی به روشنایی رسیدم و به خودم امیدوار شدم که توانستم از پس سختی های زندگی ام و گرفتاری ها با صبر و توکل به خداوند عبور کنم و به بهترین ها برسم. همیشه به خودم میبالم و افتخار میکنم که کنار مسافرم هستم و می توانم با عشق کمکش کنم و می دانم که باید قوی تر از همیشه باشم تا از این سربالایی زندگی عبور کنم و به سرازیری برسم.

همسفر فرزانه:
برداشت من از وادی دوم که می گوید هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم این است که من برای تبدیل شهر وجودی ویران شده خود به یک جسم و روان آباد و آگاه نیاز به زمان دارم برای رسیدن به روشنایی و نیروهای مافوق بهتر است تفکر کنم چون همۀ مطالب در درون و بیرون من است پس بهتر است من به طرف صراط مستقیم و ارزش‌ها حرکت کنم تا مشکلات روحی و روانی ام از جمله ترس، کینه، حسادت، حقارت و غیره که در اثر ناآگاهی و تفکر غلط در خود به وجود آورده بودم را با تفکر و آگاهی از ناامیدی و یأس به امیدواری رهایی و سلامتی تبدیل کنم و بدانم که نه من و نه هیچ موجودی جهت بیهودگی پا به حیات نگذاشته است و آگاه باشم که یک نیروی عظیم و شگفت انگیز به نام قدرت مطلق برای بیرون آمدنم از تاریکی‌ها و ورود به روشنایی حامی و یاری رسان من است به شرط آن که من در مسیر ارزش‌ها و صراط مستقیم و شناختن خودم و خداوند با تفکر، بینش و رشد حرکت کنم.

همسفر لیلا:
وادی دوم می گوید: هیچ مخلوقی جهت بیهودگی پا به حیات نمی نهد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. برداشت من از این وادی به این صورت است که وادی دوم امید و امیدواری را به ما نوید می‌دهد و اولین مطلبی که از این وادی متوجه شدم این بود که من در اثر تفکر غلط و حرکت در مسیر ضد ارزش‌ها جهت را سال ها گم کرده بودم و بر ساختار جسم خود تخریب های زیادی را ایجاد نموده ام و این تخریب‌ها ممکن است روانی باشد، مادی، جسمی و یا معنوی باشد و این تفکر را در من بوجود آورده بود که من هیچ ارزشی ندارم و همه چیز تمام شده است و دیگر زندگی برای من اهمیتی ندارد و همیشه درگیر افکار منفی بودم ولی با خواندن این وادی و گوش کردن صحبت‌های آقای مهندس متوجه شدم که اگر در تمام هستی نگاه کنیم امکان ندارد چیزی پیدا کنیم که جهت بیهودگی پا به هستی گذاشته باشد. در صورتی که ما انسان هستیم و جایگاه بالایی نسبت به دیگر مخلوقات داریم پس قطعا تصادفی و بیهوده به این حیات پا نگذاشته ایم. زمانی که خداوند انسان را آفرید آن را بر سر دوراهی قرار داد یکی تاریکی ها و دیگری روشنایی ها حالا اگر ما بخواهیم روشنایی را تجربه کنیم باید حتما تاریکی ها را تجربه کرده باشیم به قول وادی دوم که می‌گوید انسان تاریکی ها را تجربه می‌کند برای پی بردن به عظمت روشنایی ها پس در نتیجه من در وادی دوم اول باید تفکر کنم و بعد تلاش و کوشش کنم تا بتوانم از تاریکی ها خارج شوم. نکته مهم دیگر این است که ما در جهان هستی تنها و بدون پشتیبان نیستیم و نیروی عظیم و شگفت انگیزی به نام خداوند وجود دارد که می‌تواند پشتیبان ما باشد.

همسفر سمیرا:
من در یک فصلی از زندگی ام قبل از اینکه وارد کنگره بشوم با مشکلات خیلی زیادی مواجه بودم و کاملا نا امید شده بودم و مدام از خدا شکایت می کردم و ناشکری می کردم چون در تاریکی قرار گرفته بودم و نمی‌دانستم که چه کاری درست و چه کاری نادرست است تا اینکه خداوند مسیر کنگره را به من نشان داد و فهمیدم که معنی ایمان چه هست و من فکر می کردم که ایمان دارم اما آن زمان تازه فهمیدم که اصولا انسان تاریکی ها را تجربه می کند تا به عظمت روشنایی پی ببرد. مشکلات همیشه هست تا اینکه ما با تفکر و توکل به خدا از این مشکلات بگذریم و همیشه پایان شب سیاه سفید است و خدا هم هیچ وقت بنده اش را به حال خودش رها نکرده و نمی کند. ما در هستی پشتیبان داریم و ما بی هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. من شکرگذار خدا هستم با اینکه در تاریکی قرار گرفته بودم راه را به من نشان داد و وارد کنگره شدم و درس درست زندگی کردن و بندگی کردن را یاد گرفتم و تازه احساس می کنم خدا را پیدا کرده ام.

تایپ: همسفر لیلا راهنما همسفر فاطمه (لژیون هشتم)
ویرایش و ارسال: همسفر رها (خدمتگزار سایت)
همسفران نمایندگی مسعود

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .