English Version
English

ای عزیز، کنگره تسکینی بود بر تمام رنج‌ها

ای عزیز، کنگره تسکینی بود بر تمام رنج‌ها

به نام، نامی اولین عشق
روزها در پی هم سپری می‌شدند؛ اما در دل غم‌زده من امیدی به درمان مسافرم نبود. خسته بودم از تکرار بی‌معنای زندگی، خسته از کنایه‌ها، دلشکستن‌ها، تحقیرها و... هر روز بیشتر از دیروز در تنهایی خود فرو می‌رفتم و از درون می‌شکستم. مدت‌ها گذشت تا این که مسافرم به فکر ترک مواد خود افتاد و من خوش‌حال از این‌که روزهای تلخ به پایان خواهد رسید؛ اما در حقیقت این گونه نبود، بلکه تنها تفاوت در مصرف نکردن مواد بود. در حالی که از لحاظ روحی هر روز شکسته‌تر، تنهاتر، افسرده‌تر و ناامیدتر می‌شد.

به همین دلیل این سؤال مدام در ذهن من تکرار می‌شد که مسافرم دیگر مواد مصرف نمی‌کند، پس چرا از لحاظ روحی و جسمی تا این حد در عذاب است و از طرفی دیگر هر روز گوشه‌گیرتر می‌شود؟! اما از زمانی که صورت مسئله اعتیاد برای من روشن گردید و از طرفی دیگر سیستم‌ایکس را شناختم، دلیل تمام این اتفاقات را متوجه شدم. البته چیزی حدود هفت سال طول کشید تا چنین گشایش بزرگی در زندگی ما رخ داد و آن گشایش آشنایی با کنگره ۶۰ بود. در واقع من همسفر امن‌ترین، مقدس‌ترین و آرام‌بخش‌ترین مکانی را روی زمین یافته‌ام‌ که این مکان مانند بهشتی برای من همسفر می‌باشد؛

بنابراین از همان ابتدای ورود مسافرم به کنگره تغییرات ذره‌ذره در وجودش نمایان گردید و همین امر سبب گردید تا امید و جوانه‌زدن در بندبند وجودش شکوفا گردد. من و فرزندانم نیز از این دگرگونی و نوری که در وجود مسافرم شعله‌ور گردیده بود به زندگی دوباره امیدوار شده بودیم. آری ای عزیز، کنگره تسکینی بود بر تمام رنج‌ها، ترس‌ها، اضطراب‌ها، ناامیدی‌ها و تاریکی‌های وجودم و از طرفی دیگر زيباترين نام هستی یعنی همسفر به من هدیه داده شد.

هم‌چنین در این بهشت زمینی دوستانی را یافتم که بی آنکه مرا قضاوت کنند، بی‌دریغ به من همسفر عشق می‌ورزند و راهنمایانی چون مادر از بندبند وجودشان برای پیشرفت من تلاش می‌کنند. در واقع برای این عزیزان خستگی معنایی نداشت و تنها پاداش آن‌ها به من حال‌خوش بود. در ادامه باید بگویم که شاکر خدواند هستم؛ زیرا من به واسطه مسافرم که مصرف‌کننده بود با وادی محبت آشنا گردیدم و این آشنایی چنین جمله‌ای را به من یادآوری می‌کند که «اگر خداوند شری می‌دهد، قطعاً خیری در آن وجود دارد».


کلام آخر این که طروات و شادابی را هر روز در وجود فرزندانم می‌بینم؛ زیرا هیچ لذتی را بالاتر از شادی کودکانی که همیشه اشک از چشم‌هایشان جاری بود را نمی‌دانم. البته درمان اعتیاد و نجات خانواده‌هایی که درگیر مصرف مواد هستند، یکی از کوچک‌ترین کارهایی است که در کنگره صورت می‌پذیرد؛ زیرا من همسفر ذره‌ذره متوجه گردیدم که کنگره برای شادی و سلامتی تمام انسان‌های دنیا تلاش می‌کند، گویا کنگره خانه خداوند است؛ زیرا وقتی که وارد چنین مکانی می‌شویم، گویی هیچ مسئله‌ آزاردهنده‌ای در آن وجود ندارد و از طرفی دیگر چنین احساسی در ما به‌وجود می‌آید که گویی در آغوش خداوند هستیم. بنابراین از خدای مهربان درخواست می‌کنم که آنقدر توانایی به من عطا فرماید تا بتوانم تا آخرین لحظه عمرم در این سیستم باقی بمانم و یکی از خدمت‌گزاران کوچک این سیستم باشم.

نویسنده: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون‌ پنجم)
رابط خبری: همسفر رویا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون‌ پنجم)
ویراستار: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر آرزو (لژیون دوم)
ارسال: راهنمای تازه‌واردین همسفر حمیده
همسفران نمایندگی جواد

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .