English Version
English

دانائی بالاتر، ظرفیت بیشتر

دانائی بالاتر، ظرفیت بیشتر

پنجمین جلسه از دوره هفتم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره60 ویژه همسفران نائین با استادی اسیستانت همسفر اعظم و نگهبانی همسفر زینب و دبیری همسفر طیبه با دستور جلسه «ظرفیت و مسئولیت (قبله گم‌کردن، نق‌زدن، حاشیه)» روز دوشنبه ۲۷ فروردین‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:

هزاران بار خدا را شاکر و سپاسگزارم به‌خاطر این‌که به من اجازه داد تا خدمتگزار شما باشم و دو سال به‌عنوان اسیسانت در کنار شما باشم و یاد بگیرم.

دستور جلسه امروز ظرفیت، مسئولیت، قبله گم‌کردن است. هر کدام از ما اولین روزی که وارد کنگره۶۰ شدیم، یک هدف و یک خواسته داشتیم و آن هم درمان مسافرمان بود. مصرف‌کننده‌ای داشتیم و شاید هنوز هم داریم که مصرف‌کننده مواد مخدر، از هر نوع مواد است و هیچ فرقی نمی‌کند؛ چون در کنگره۶۰ به ما گفتند که درمان اعتیاد به طور قطعی با روش DST و داروی OT اتفاق می‌افتد. آمدیم و روی این صندلی‌ها نشستیم و من خودم مصرف‌کننده نبودم مثل شما که نیستید؛ بلکه مصرف‌کننده‌ای در کنار ما زندگی می‌کرد و ازقرارمعلوم همه ما مصرف‌کننده‌هایمان را دوست داریم که همسر، پدر، برادر یا پسر ما است به همین دلیل اینجا آمدیم و دلمان می‌خواست تا رها شوند و این اولین هدفی هست که برای آن وارد کنگره شدیم؛ ولی چه شد که من اعظم الان دوازده سال است که در کنگره هستم و به هیچ قیمتی حاضر نیستم اینجا را ترک کنم؟ و هیچ جایی را به اینجا ترجیح نمی‌دهم و مهم‌ترین اولویت زندگی من، بودن در کنگره است.

چه اتفاقی افتاده با اینکه مسافر من به درمان رسیده، من از اینجا نمی‌روم؟ همسرم کاملاً درمان شده و هیچ اثری از اعتیاد نیست و هیچ کششی به مواد مخدر ندارد و بعد از آن دو برادرم وارد کنگره شدند و به رهایی رسیدند. چرا من اعظم اینجا نشستم؟ به‌خاطر این‌که از همان روز اول وقتی وارد شدم به من گفتند مصرف‌کننده شما به درمان می‌رسد؛ ولی با درمان مصرف‌کننده، تو به آرامش نمی‌رسی! تو باید یاد بگیری که برای خودت قدم برداری، آن وقت به حال خوب می‌رسی. یازده ماه طول می‌کشد که مسافرت درمان شود و در طول این یازده ماه، تو هم باید از وادی اول تا وادی چهاردهم را طی کنی و ما کتاب عشق، کتاب ۶۰ درجه را هم داریم که باید این کتاب‌ها را مطالعه کنیم و یاد بگیریم تا حال ما خوب شود.

چرا من باید یاد بگیرم که حالم خوب شود؟ همیشه در سی‌دی‌ها که گوش می‌کنیم جناب آقای مهندس برای ما می‌گویند: «انسان‌ها دارای نیروهای بسیار زیادی هستند که هر چه انسان بهتر و بیشتر از این نیروها استفاده کند حال بهتری دارد» به‌عنوان‌مثال همه ما که اینجا نشستیم زبان آلمانی، انگلیسی و هر زبانی که در دنیا وجود دارد را ما در خودمان داریم و می‌توانیم این را از بالقوه به فعل تبدیل کنیم. من وقتی که بروم کلاس زبان ثبت‌نام کنم و یاد بگیرم می‌توانم انگلیسی صحبت کنم پس این نیرو در درون من است. نیروهایی ازاین‌قبیل مثل اعتمادبه‌نفس که من بتوانم خوب صحبت کنم، مثل این نیرویی که من نترسم و شجاعت داشته باشم یا مثل نیروی محبت، این‌ها همه در انسان قرار داده شده و هیچ تفاوتی نمی‌کند و در وجود همه انسان‌ها است؛ ولی مخفی بودنش کمکی به من نمی‌کند.

اگر نیروی محبت را در درونم داشته باشم؛ ولی نتوانم به فرزند، همسر یا اطرافیان خود محبت کنم این نیرو را دارم و از آن استفاده نکنم این نیرو به درد من نمی‌خورد. به من می‌گویند که باید آگاهی پیدا کنی و آموزش بگیری که نگاهت به دنیای اطرافت تغییر کند که ما به این جهان‌بینی می‌گوییم. ما باید جهان‌بینی حقیقی پیدا کنیم تا بتوانیم از نیروها استفاده کنیم و وقتی که من توانستم به این نیروها دسترسی پیدا کنم، آدمی شدم که به‌عنوان‌مثال می‌توانم انگلیسی حرف بزنم یا می‌توانم مادر باشم و کنارش شاعر هم باشم و خانه‌داری را به طور کامل انجام بدهم، می‌توانم در کنارش کنگره هم بیایم و همه وظایف و مسئولیتم را می‌توانم خوب انجام بدهم، آن وقت است که حال من خوب می‌شود.

دستور جلسه ظرفیت و مسئولیت، می‌خواهد به من بگوید برای اینکه مسئولیت‌هایی که به تو واگذار شده را به‌خوبی انجام دهی باید ظرفیت لازم را به دست بیاوری و برای این‌که ظرفیت لازم را به دست بیاوری باید یاد بگیری که ظرفیت را در خودت افزایش بدهی. جناب استاد امین می‌گویند: «ظرفیت مساوی با دانایی است» یعنی هر چه میزان دانایی‌فرد بالاتر باشد ظرفیت بیشتری دارد. انسان‌ها باید در تمام زمینه‌ها ظرفیت لازم را به دست بیاورند. مثلاً من به‌عنوان یک مادر، نباید زود عصبانی شوم باید ظرفیت این‌که بچه‌ام روی فرش خانه چیزی بریزد را داشته باشم. مادری که ظرفیت این را ندارد که یک قطره آب‌روی فرش خانه‌اش بریزد، یعنی نمی‌تواند مسئولیتش را خوب انجام دهد به دلیل این‌که ظرفیت آن را ندارد. چرا من ظرفیت این را ندارم؟ زیرا آگاهی لازم را ندارم.

آگاهی چه چیزی را ندارم؟ بچه برای این‌که رشد کند باید تجربه کند و برای این‌که بتواند تجربه کند او همه چیز را از اول بلد نیست و خیلی خرابکاری می‌کند، مثلاً می‌خواهد نقاشی کند رنگ را روی فرش می‌ریزد یا می‌خواهد چای بخورد آن را روی فرش می‌ریزد. هر کاری که می‌خواهد انجام دهد خرابکاری می‌شود؛ چون من آگاهی و خیلی اطلاعات را ندارم و شاید هم می‌دانم؛ ولی چون به‌صورت دانایی مؤثر درنیامده است آن ظرفیت را ندارم و سریع سر او داد می‌کشم.

ما در زندگی دوست داریم مسئولیت‌هایی که به ما واگذار می‌شود را خوب انجام دهیم به‌عنوان یک راهنما دلم می‌خواهد رهجوهای خوبی را پرورش دهم، لازم است اگر بخواهم مسئولیت‌هایم را خوب انجام دهم، ظرفیت و دانایی آن کار را به دست آورده باشم، من راهنما باید دو، سه برابر رهجو سی دی گوش دهم، باید دو سه برابر رهجو مطالعه داشته باشم و بعد به کنگره بیایم و اگر آن ظرفیت را در خودم به وجود آوردم می‌توانم خیلی خوب از پس مسئولیت خود بر بیایم.

حالا چگونه می‌توانیم ظرفیت و دانایی خود را بالا ببریم؟ هر چه بیشتر بتوانیم دانایی خود را بالا ببریم برابر با این هست که گنجایش ظرفیت ما بالا برود. یکی از چیزهای دیگری که باعث می‌شود ظرفیت و گنجایش من بیشتر شود، همان دردها و رنج‌هایی است که ما در زندگی آن را لعنت خداوند می‌دانیم. خیلی از مشکلات، دردها و رنج‌هایی که ما داریم به‌خاطر این‌که ما آن ظرفیت لازم را باید به دست بیاوریم و ما باید یاد بگیریم. ما همه می‌دانیم که در مسیر زندگی مشکلات ما به صفر نمی‌رسد و همیشه به‌نوعی وجود دارند، وقتی که بچه هستند یک مدل مشکل دارند و وقتی نوجوان می‌شوند یک مدل دیگر و ازدواج که می‌کنند یک‌جور مشکل و بچه‌دار که می‌شوند یک‌جور دیگر مشکل دارند و الی‌آخر.

من چه‌کار کنم که بتوانم با این مشکلات از زندگی‌ام لذت ببرم؟ همان ظرفیت و نگاه من به مشکلات است که برای من ایجاد ظرفیت می‌کند. وقتی که من مشکلات را لعنت خداوند می‌دانم و نگاهم این‌گونه است که من اگر پسرم یا همسرم مصرف‌کننده است خیلی آدم بیچاره و بدبختی هستم؛ ولی می‌توانیم جور دیگری نگاه کنیم که اگر یک مصرف‌کننده کنار من قرار گرفته خداوند این فرصت را به من داده تا بتوانم به یکی از بندگانش کمک کنم؛ یعنی همان مسئولیت و نقشی که شما همسفرها دارید. به همه ما نقش همسفر و یک مسئولیت به ما داده‌اند که به‌عنوان همسفر باید بتوانیم مسئولیتمان را خوب انجام دهیم. اگر نگاهم این‌جوری باشد که من آدم بدبختی هستم که مصرف‌کننده کنارم زندگی می‌کند، نمی‌توانم مسئولیتم را درست انجام دهم و اصلاً ظرفیت در من ایجاد نمی‌شود؛ ولی اگر بیایم و نگاهم را تغییر دهم و این‌جوری ببینم که این باعث رشد من است، به شرطی این‌ها احساس خوشبختی می‌کنند که بتوانند آن طوفان را پشت سر بگذارند. آن طوفان فقر، اعتیاد و هر مشکلی را پشت سر بگذارند که آن ظرفیت و دانایی را در خودشان به وجود بیاورند.

هیچ جایی به‌غیراز کنگره۶۰ نتوانست آن دانایی و ظرفیت لازم را به من یاد بدهد، دانشگاه رفتم و چهار سال رشته روان‌شناسی درس خواندم ولی نتوانست چیزی را به من یاد بدهد؛ ولی وقتی وارد کنگره شدم توانستم جواب خیلی از مسائل و سؤال‌هایی را که داشتم بگیرم. یک بستر غنی به نام کنگره۶۰ سر راه شما قرار گرفته و شما می‌توانید اینجا به‌شدت آموزش ببینید و روش زندگی‌کردن را یاد بگیرید، روش برخوردکردن با بچه‌هایتان را یاد بگیرید یا اینکه آدم مهربان و بخشنده‌ای باشید را یاد می‌گیرید. آدم زودرنج و حساسی نباشید را به شما یاد بدهد. در کنگره ۶۰ من یاد گرفتم که چه‌کار کنم افسرده نشوم و چه‌کار کنم که بچه‌ام استرس و اضطراب نداشته باشد.

حالا در ادامه دستور جلسه می‌گوید قبله گم‌کردن؛ اگر به کسی مسئولیتی دادید و آن دانایی و ظرفیت را نداشته باشد هدفش را گم خواهد کرد و قبله گم‌کردن به معنی هدف گم‌کردن است. من مرزبان می‌شوم و شال مرزبانی روی گردنم می‌آید؛ ولی ظرفیتش را ندارم و وقتی که آن مسئولیت را به من می‌دهند به‌جای این‌که به هدفم نزدیک‌تر شوم، اصلاً هدفم را گم می‌کنم. نمی‌دانم برای چه مرزبان هستم؟ فکر می‌کنم مرزبان هستم که به بقیه دستور دهم و فکر می‌کنم اسیستانت شدم که بیایم اینجا و ایجنت را سین جین کنم و هدف اصلی گم می‌شود.

هدف من از آمدن به کنگره چه بوده است؟ روز اول به من چه گفتند؟ گفتن اگر بخواهی حالت خوب باشد و خوب زندگی کنی اینجا بمان و یاد بگیر. هدف ما کنگره نیست، هدف ما آقای مهندس نیست؛ بلکه هدف ما در ابتدای امر این است که مصرف‌کننده ما به درمان برسد و در ادامه حال خودمان خوب شود. اگر افسرده‌ام دیگر افسرده نباشم، اگر ناامید هستم دیگر نباشم؛ پس من امروز این شال مرزبانی را گرفتم تا یاد بگیرم که چه‌کار کنم و با بنده‌های خدا چگونه رفتار کنم. ما اینجا نشسته‌ایم که خدمت کنیم. کسی که شال مرزبانی دارد به این معنی نیست که بگوییم که ما آقا و سرور شما هستیم؛ بلکه آمده‌ایم که خدمتگزار شما باشیم همان‌طور که در پیمان گفته شده است. هدف از به این دنیا آمدن و زندگی‌کردن همین است.

در کتاب شصت درجه گفته شده که هدف از آمدن روی کره زمین دو چیز است: اول آموزش ببیند و سپس خدمت درست انجام دهید؛ یعنی خداوند ما را خلق کرده که به یکدیگر مهربانی کنیم و به یکدیگر کمک کنیم و برای این خلق نشده‌ایم که ماشین خوب بخریم و به دیگران فخر بفروشیم. من همیشه ناراحت بودم که چرا نمی‌توانم مادر خوبی برای بچه‌هایم باشم؟ کم‌کم یاد گرفتم ظرفیت خود را بالا ببرم تا بتوانم مادر خوبی باشم. ما اگر وظیفه خود را درست انجام دهیم حالمان خوب می‌شود.

جناب استاد امین می‌فرماید: ما در لژیون سردار بخشش را تمرین می‌کنیم؛ زیرا بخشش یکی از فاکتورهایی است که خیلی به ما کمک می‌کند تا در خودمان ظرفیت به وجود بیاوریم و اگر بخواهیم برای بالابردن ظرفیت و دانایی، راه میان‌بر پیدا کنیم من تجربه کرده‌ام و آن لژیون سردار و بخشش است. روزی که به کنگره آمدیم به ما گفتند کنگره۶۰ رایگان است و هنوز هم رایگان است و برای همیشه هم رایگان خواهد بود. در سیستم هستی همه چیز برعکس است، آنجایی که احساس کنید این راه طولانی است اتفاقاً کوتاه‌ترین راه است و وقتی فکر می‌کنی این پول را که پرداخت می‌کنی در واقع دریافت است.

مرزبانان کشیک: همسفر بهار و مسافر محمد
تایپ: راهنمای تازه‌واردین، همسفر فرزانه
عکاس: مرزبان خبری، همسفر طیبه
ویراستاری و ارسال: راهنمای تازه‌واردین، همسفر سمانه
همسفران نمایندگی نائین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .