تمام استعدادهای موجود در هستی دائماً در حال نازل شدن هستند، تنها بایستی ظرف آنها ساخته شود و در صورت عدم وجود ظرف باز هم آنها نازل میشوند؛ اما دریافتکننده به علت نداشتن ساختار و کشش آن چیز، دچار انفجار درونی میشود و نمیتواند علم را هضم و جذب کند. در واقع انسان به هر توانایی که بخواهد میتواند دست پیدا کند؛ زیرا در خواستن و توانستن بین انسانها هیچ فرقی وجود ندارد. استعدادها در انسانها گذاشته نمیشود، بلکه در انسانها خلق و بهوجود میآیند که این مراحل خلق شدن یا به وجود آمدن را تغییر ساختار مینامیم.
آقای مهندس در مورد "ظرفیت و مسئولیت و قبله گم کردن" میفرماید: «اگر خوب نگاه کنیم، خلقت همان ظرفیت است و ظرفیتها تعیین میکنند که هر موجودی چه مسئولیتی داشته باشد و هر موجودی بسته به نوع خودش بایستی در قبال مسئولیتهایش پاسخگو باشد». مسئله قبله گمکردن یعنی انسان هدفش را گم کرده است و از صراط مستقیم خارج شده است. این مسئله در مورد انسانهایی گفته میشود که وقتی به جایگاه و مرتبهای میرسند، دیگر هدف و معبود خودشان را گم میکنند و برایشان هیچ ارزشی قائل نیستند؛ مثل انسانهایی هستند که دیگران به آنها کمک میکنند، ولی وقتی به یک جایگاهی میرسند، دیگر آنها را قبول ندارند و در جهت تخریب آنها اقداماتی را انجام میدهند.
همانطور که در قرآن کریم گفته شده است: (ان الانسان لرب لکنود) انسان موجودی است که نسبت به رب خودش ناسپاس است. وقتی به مقام و مرتبهای میرسد، منکر همهچیز میشود و قبله خودش را گم می کند. این مسئله قبله گم کردن در انسان میتواند مسائل اجتماعی و الهی را هم شامل شود. آقای مهندس میفرماید: «برای انجام هر کاری انسان باید ظرفیت آن را داشته باشد». همینطور در سیدی «ظرفیت و مسئولیت» داستان زیبایی را بیان میکند: «خار کنی بود که از حضرت موسی خواست تا از خداوند بخواهد به او تیشهای بدهد تا او دیگر مجبور نباشد با دست خارها را بکند. بعد از چند بار اصرار، خواسته او اجابت شد و به خارکن تیشهای داده شد، فردای آن روز حضرت موسی میبیند که خارکن را دستگیر کردهاند، بعد از پرسوجو متوجه میشود که خارکن زمانی که صاحب تیشه شده با آن یک نفر را به قتل رسانده است». در اینجا میفرماید: تو را تیشه دادم هیزم کنی ندادم که بنیاد مردم کنی!
از این داستان نتیجه میگیرم که اگر خداوند در بعضی اوقات به من نعمتی را نمیدهد بهخاطر آن است که هنوز ظرفیت لازم در من ایجاد نشده و خداوند صلاح ندانسته که آن نعمت را در این زمان به من بدهد. اگر من در جایگاهی قرار میگیرم باید دانایی و قدرت انجام آن کار را داشته باشم در غیر این صورت نباید در آن جایگاه قرار بگیرم که عاقبت دچار قبله گمکردن میشوم. همانطوری که استاد سردار در کتاب ۶۰ درجه فرمودند: «ما به این هستی آمدهایم تا اول آموزش ببینیم و بعد خدمت کنیم و این شرط اصلی است».
اگر کسی در کنگره ۶۰ درحال یادگیری نباشد، قطعاً از مسیر خارج میشود و دچار مسائل حاشیهای و منفی، غیبت کردن، نقد و بررسی دیگران و تجسس در مسائل شخصی دیگران میشود در نهایت معرکه میگیرد و به جایی میرسد که طبق گفته حسینبنمنصور حلاج که میگوید: اگر نفس را به کار نگیری، او تو را به کار خواهد گرفت، یعنی اگر نیروی خودمان را در جهت مثبت به کار نگیریم، نفسمان نیرو را در جهت منفی به کار میگیرد. یادگیری، آموزش و خدمت یعنی در مرکز گردباد قرار گرفتن، یعنی صعود و درمان قطعی اعتیاد معرکهگیری و نق زدن و حاشیه رفتن یعنی خودگرداب، یعنی سقوط، یعنی ممکن است سالها زمان صرف کنی، اما خبری از درمان اعتیاد نباشد.
از آنجا که به هرچه فکر کنیم همان برایمان اتفاق میافتد. در معرکهگیری، نق زدن و حاشیه رفتن هم ابتدا در ذهن و تفکر ما ایجاد میشوند و بعد در عمل پدیدار میشوند؛ اما کسانی که در مسیر یادگیری، آموزش و خدمت هستند، دارای جایگاه محکمی هستند. به قول استاد سردار که میفرماید: «باید ساخته بشویم و برای ساخته شدن باید علم بیاموزیم تا به درجه لازم برسیم».
نویسنده: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر مریم
رابط خبری: همسفر رویا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون پنجم)
ویراستار: همسفر مژگان رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون سوم)
ارسال: راهنمای تازهواردین، همسفر حمیده
همسفران نمایندگی جواد
- تعداد بازدید از این مطلب :
178