English Version
English

نیاز من در دل تو و نیاز تو در من نهفته است

نیاز من در دل تو و نیاز تو در من نهفته است

جلسه دوم از دوره سوم لژیون سردار ویژه همسفران آقا کنگره ۶۰، شعبه شیخ‌بهایی با دستور جلسه "دنور" با استادی‌ همسفر علیرضا، نگهبانی همسفر حسین و دبیری همسفر علیرضا شنبه ۱۸ فروردین ماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۶ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد؛
خداوند را بسیار شاکر و سپاسگزارم که یک مرتبه دیگر در جمع شما عزیزان هستم و فرصت خدمتگزاری به من داده شد. سال جدید را خدمت همه شما عزیزان تبریک می‌گویم و امیدوارم در این روزهای باقی‌مانده تا پایان سال بتوانیم یادگاری زیبایی از این سال داشته باشیم. همیشه دوست داشتم که از تجربیات خودم صحبت کنم و تجربیات من با همه افراد متفاوت است و به قول معروف سخنی که از دل برآید بر دل نشیند.
در خاطرم هست که چند روز پیش با یکی از دوستانم در مورد حال خوب و حال آشفته صحبت می‌کردم. به دوستم گفتم که هیچ فردی به اندازه من در کنگره حال آشفته ندارد. سوال کرد که دلیل این صحبت شما چیست؟ من امروز دلیل این صحبت خود را بیان می‌کنم.
از زمان حضورم در کنگره در حدود ۶ ماه ۴۰ سی‌دی نوشتم و هفته‌هایی بود که ۴ سی‌دی توسط راهنمایم امضا می‌شد. هر روز سی‌دی‌ها را گوش می‌کردم، کتاب و جزوات را کامل می‌خواندم، اما روز به روز حالم آشفته‌تر می‌شد. تمام عملکرد من مثبت، اما نتیجه منفی بود و این بسیار سخت بود. زمانی حال خودم را با قبل از ورود به کنگره مقایسه می‌کردم متوجه می‌شدم که حالم بدتر شده است و این دقیقاً برعکس همه اعضای کنگره بود.
در ایام عید تصمیم گرفتم که عملکرد خودم را در کنگره مورد بررسی قرار دهم و به این نتیجه رسیدم که دیگر نباید به کنگره بیایم. در همین افکار و اندیشه‌ها بودم که به صورت اتفاقی یک فایل صوتی از استاد امین را گوش کردم و زمانی آن فایل را شنیدم، کلید تمام قفل‌های بسته من در آن فایل بود و من واقعاً غمگین بودم، اما علت آن را نمی‌دانستم. تمامی پرنده‌ها را رها کرده بودم، اما چیزی در این قفس خالی بود که رها نمی‌شد و تبدیل به بطری دربسته‌ای شده بودم در اقیانوس عدل و محبت کنگره ۶۰ و هیچ ورودی نداشتم. استاد امین به من یادآوری کردند که برای این‌که شاد شوی باید شادی ببخشی، برای این‌که بخشیده شوی باید ببخشی و با لب غمگین، خندان بیاور هم‌چون مهر.
من فراموش کرده بودم که نیاز تو در دل من و نیاز من در توست، من همه این‌ها را فراموش کرده بودم و همه تلاش خود را برای بهبودی حال خودم انجام می‌دادم. فراموش کرده بودم که اگر گره‌ای از کار دیگران باز کنم انرژی آن کار به خودم با خواهد گشت. من همه آن خدمت‌ها را انجام می‌دادم که خودم به حال‌خوش برسم و همه این‌ها نتیجه عکس داشت و من می‌بایست این هزینه را از خارج از جسم خودم پرداخت می‌کردم نه برای خودم و این بسیار نکته ساده‌ای بود که من فراموش کرده بودم. گاهی اوقات مسائل کوچک عامل تخریب‌های بزرگی می‌شود و این مسئله فراموشی باعث شده بود که من تغییر نکنم.
فرمول این تغییرات این بود که من باید انفاق می‌کردم، اما من این کار را نکرده بودم. افراد زیادی را در کنگره می‌بینیم که مسافت‌های طولانی را طی می‌کنند تا به دیگران کمک نموده و حال آن‌ها را خوب کنند و حتی اگر کمی دقت کنیم متوجه می‌شویم، افرادی که مسافت‌های بیشتری را طی می‌کنند حال بهتری دارند. در بیابان اگر به دست دیگران آب بدهیم هنر کرده‌ایم در غیر این‌ صورت در شهر که همیشه آب هست و تمام این‌ها باعث شد که من متوجه شوم که ایرادات من از کجاست. از قوانین نظام آفرینش این است که هر فردی که خدمت می‌کند به آن فرد خدمت می‌شود و این حق اوست.
امام حسن (ع)‌ سه مرتبه تمام دارایی خودش را بخشید و تمام افراد ثروتمند جهان افرادی هستند که بیشترین بخشندگی را نیز دارند. افرادی که عضو لژیون سردار هستند شاید نتوانند ۵۰ میلیون را ببخشند، اما می‌توانند ۱۰ میلیون کمک کنند و نشان گرفتن اهمیت خاصی ندارد و مهم هدف است. نباید به گونه‌ای باشد که حتماً من از نظر مالی در شرایط خوبی باشم و بعد به کنگره کمک کنم و آن روز هرگز نخواهد رسید.
"قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض
صحبت از خاطره ایست که نشسته لب حوض
یک طرف خاطره‌ها!
یک طرف پنجره‌ها!
در همه آوازها! حرف آخر زیباست!
آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم؟
حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست."

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .