به نام قدرت مطلق الله
خدا را شاکرم که راه کنگره برایم باز شد. من به عنوان یک مادر وقتی متوجه شدم که فرزندم در اعتیاد غرق شد انگار دنیا بر سرم خراب شد، شروع به تلاش کردم تا فرزندم را از دام اعتیاد نجات دهم. من به همراه پدرش راههای زیادی را برای درمان رفتیم؛ ولی جوابی نگرفتیم و من ماندم با دنیایی از غم و اندوه و ناامیدی. همیشه غم و غصه و نگرانی در خانواده بود و هر روز این غم و غصه بیشتر و بیشتر میشد. من همیشه از خدا میخواستم که راهی را جلوی پایمان بگذارد تا اینکه توسط یکی از آشنایان با کنگره ۶۰ آشنا شدیم. بعد از یک ماه پسرم از من خواست تا به عنوان همسفر به کنگره بیایم. من از هیچ چیز آگاهی نداشتم حتی برای اعلام تازهواردین دستم را بلند نکردم و خودم را معرفی نکردم؛ چون روحیه خرابی داشتم. برای یک مادر سخت است که فرزندش در سن پایین مصرفکننده شود، همچنین حرف و حدیث اطرافیان برایم زجرآور بود .خدا را شاکرم که با کنگره آشنا شدم؛ زیرا تنها جایی که به من امید میداد فقط و فقط کنگره ۶۰ بود. درست است هنوز مسافرم به درمان نرسید؛ ولی من همیشه برای مصرفکنندگان دعا میکنم که عاقبت بخیر شوند به قول راهنماهای بزرگوارم خانم هاجر عزیز و خانم آمنه عزیز که باید یک کفش آهنی بپوشم و صبور باشم تا ببینم خداوند بزرگ چه میخواهد. از همه شما میخواهم که برای تمام مصرفکنندگان دعا کنید که در مسیر کنگره قرار بگیرند و از تاریکی اعتیاد رها شوند. امیدوارم من هم یک روزی شاهد رهایی فرزندم باشم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان سپاسگزارم که همچین بستری را به وجود آوردند.
به قلم: همسفر پروین، راهنما همسفر آمنه (لژیون هشتم)
ویرایش: همسفر سکینه سادات، راهنما همسفر فیروزه (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر معصومه، راهنما همسفر الهام (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی نیمایوشیج بهشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
108