در سیدی کلمات، جناب مهندس به صحبتهای خود با استادشان اشاره میکنند :
" ما همهی حیات را در حال حرکت مشاهده میکنیم، تولد ادامهی رشد است و تبدیلات از کل به جز و همینطور بالعکس؛ پس رکودی وجود ندارد و گذشته و حال و آینده همه در حال تغییر و تبدیل هستند، ما فقط در ادامهی این مسیر آموزش میبینیم؛ مطلبی که امروز میآموزیم، دیروز به یاد نداشتیم و موضوع فردا، مطلبی است که میآید و تازهای دیگر بر دانستههایمان میافزاید؛ حال بگو: خودت چطوری؟
جناب مهندس در پاسخ به استاد خود میفرمایند: خوبم، در حال نوشتن مکتوب دوم که اکنون پنج سال است، فکر مرا به خودش مشغول داشته است.
استاد: خوب، کتاب دوم را به اندازهای که لازم است، پرورش میدهی و این برای ما دوستان که نامشان را بردهای، جالب میباشد؛ به هر حال آنچه که به زبان ما جاری نمیشد، اکنون وقت آن است که بشود؛ حقیقت همین است که میگوییم و مینویسیم.
این کار و عمل در حین آسانی، سختی را هم میطلبد؛ خوب، فکر میکنم خوب است که سخنان همیشه درجای خود به کار روند، به راستی باید سخن گفت، ولی هر راستی را نشاید گفت.
سپس جناب مهندس یه استاد خویش میفرمایند: کلمات اگر به جای خود به کار نروند، هم برای گوینده، هم برای شنونده قطعاً تخریب ایجاد میکند.
استاد جناب مهندس در پاسخ به این بخش از صحبتهای مهندس میفرمایند: بلی، همینطور است؛ وقتی به کلمات در چرخش، مانند همان دانههای میوه که از گل آنها پدید میآیند، بنگرید؛ آنگاه متوجه میشوید که هر کدام از این بناها در جای خود معنا و مفهوم زیبای خود را دارند و آنچه که باید، به خواست و فرمان اتفاق میافتد.
در ماه مبارک، با کثرت کار، باز هم فاعل خوبی بودید و این چرخش را ادامه دادید و ما هم از تنوع طعام شما برخوردار شدیم، حال شما سخن بگویید.
جناب مهندس: از همهی شما سپاسگزارم، من فکر میکنم، با چرخشی که بزرگان به کلمات دادند، حقایق را بیان کردند؛ ولی ما کمتر مفاهیم آن را میفهمیم.
استاد: آری، آنچه هست؛ در مکتوبات است و انسان همیشه در جستجوی تازه است، هیچ چیز کهنه نمیشود، فقط چهره عوض میکند، مانند لباسهایی که ما به رنگهای مختلف بر تن میکنیم، فصلها را بنگر؛ بهار، تابستان، پاییز و زمستان، طبیعت هم در ابعاد خودش این گونه تعویض تن دارد.
تو از جایی آغاز کردی که نمیدانستی و با شروع و ادامه، چون من و ما، راه را گم کردی و بازیافتی؛ همه در قالب تو نبودند، با اینکه نمیدانستی بودی و هستی و خواهی بود، اما آغاز و پایانی را نمیدیدی، اکنون فرمان است که ادامه بدهی، شاید این بار به بُعدی رهسپار شوی که سایهات بر سر ما سایهبان شود، متوجه شدی؟!
مهندس در پاسخ به استاد خویش میفرمایند: آری! من سایهای ندارم، میدانم به تنهایی هیچ هستم و زیر سایهی سایهبان شما دوستان هستم
استاد جناب مهندس در ادامه به ایشان میفرماید: تو در همه حال در پروازی و این پرواز، نه آغازی را به تو نشان میدهد و نه پایانی؛ هستی در هستی و همیشه در حرکت هستی.
حال اگر باران بیاید، ما ابر در آسمان میبینیم و اگر آفتاب درآید، آسمان آبی و اگر ابر پُر بار، آسمان غمگین و طولانی بودن برودت برف، اما هیچ کدام از آنها از بین نمیرود، گاهی همه با هم هستند و گاهی جدا از همه، میدانی که ما هم در میان خود و هر بُعدی که باشیم، خوب که به آرشیو نگاه کنیم گاهی تک تک آنها بودهایم، اما فرمان است که از یاد ببریم، زیرا برای صعود، فرمان است و برای سقوط هم همینطور؛ ولی برای کسی که معنای محبت را با تمام تک تکِ شهرِ وجودی خویش لمس میکند، حتماً فرمانی دارد."
جناب مهندس در تشریح صحبتهای خود با استاد خویش میفرمایند: همه چیز در هستی در حال حرکت است و هیچ چیزی وجود ندارد که در حال سکون و رکود باشد؛ بنابراین انسان بایستی همواره امیدوار باشد و به این موضوع توجه داشته باشد که همه چیز در حال تغییر و تبدیل است.
همانگونه که یک کارخانه یا سیستمی همواره سعی میکند که به کارکنان و اعضای خود آموزش دهد، سیستم هستی نیز همواره سعی بر این دارد که به موجودات آموزش دهد؛ تمامی حیوانات، گیاهان و حتی رودخانهها و دریاها و اقیانوسها، همه در حال خدمت و آموزش هستند.
سپس جناب مهندس به اهمیت ویژهی سه پارامتر کلام مناسب، مکان مناسب و زمان مناسب اشاره میکنند و میفرمایند:
زمانی که انسان میخواهد مطلبی را بیان کند و یا درخواست و پیشنهادی ارائه نماید، بایستی در مکان و زمان مناسب این کار را انجام دهد و با کلمات مناسبی مطالب خود را بیان نماید؛ کلمات و نحوهی بیان آنها، بسیار مهم و کلیدی هستند و انسان بایستی همواره به این موضوع توجه کند که در سخنان خویش، با کلمات و ادبیات مناسبی صحبت نماید.
انسان برای بیان مطالبی که در ذهن و اندیشهی خود دارد، بایستی ابتدا آن را تبدیل به کلمات نماید و سپس آنها را بیان کند؛ شنونده و یا مخاطب با شنیدن کلمات گوینده، آنها را در ذهن خویش تبدیل به داده و مطلب میکند که کار بسیار حساسی است و ممکن است در این فرایند اشتباهی رخ دهد.
هنگامی که انسان کلمات را میشنود و میخواهد از کلمات شنیده شده برداشت و تصویری در ذهن خود بسازد، اگر نسبت به گوینده احساس خوبی داشته باشد، حتی از کلمات منفی او نیز برداشت مثبتی خواهد داشت و اگر به آن شخص احساس و نگرش منفی داشته باشد، حتی از کلمات و جملات مثبت او، برداشت منفی خواهد نمود.
نحوهی بیان کلمات و جملات بسیار مهم است و در زبان فارسی نیز ضربالمثلی داریم که: " زبان سرخ، سر سبز میدهد بر باد " بنابراین قبل از بیان هر کلام و صحبتی، انسان ابتدا بایستی تفکر نماید که آیا بیان این کلمه یا جمله در این شرایط صحیح بوده و یا مناسب نیست.
دلیل اینکه اغلب انسانها همواره در حال عذر خواهی از دیگران هستند، به خاطر این است که قبل از تفکر سخن میگویند و به عبارتی زبانشان از عقلشان جلوتر است؛ بنایراین انسان همواره بایستی سعی کند که به گونهای سخن بگوید که به طور مداوم در حال عذر خواهی از دیگران نباشد.
در انتها جناب مهندس به مثلث خواستهی انسان، تقدیر و فرمان الهی اشاره میکنند که هر سه ضلع این مثلث با هم و به طور موازی با یکدیگر، در حیات انسان نقش بسیار مهمی دارند.
خدمتگزاران سایت نمایندگی زنجان:
تایپ و نگارش: مسافر محمد رضا از لژیون سوم
ویراستار: مسافر شهرام از لژیون ششم
ارسال: مسافر مرتضی مرزبان خبری
- تعداد بازدید از این مطلب :
1805