جلسه دوازدهم از دوره هفتم جلسات ویلیام وایت نمایندگی پارک فدک قم با استادی راهنمای محترم مسافر عبدالرضا و نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر امیرحسین با دستور جلسه «وادی سیزدهم و تاثیر آن روی من» در مورخ 27 بهمن ماه ۱۴۰۲ رأس ساعت ۷:۴۵ صبح در نمایندگی پارک فدک قم آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان عبدالرضا هستم مسافر سیگار.
اگر کمی به تیتر وادیها توجه کنیم میفهمیم وادیها در تمام نقاط زندگی ما جریان دارد، یعنی هر کجا نقطهای به پایان برسد خط جدیدی آغاز میشود، برای مثال وقتی مسافری اعلام رهایی میکند تازه وارد جدیدی به شعبه میآید و در لژیون مینشیند، این همان پایان هر نقطه سر آغاز خط دیگری است. در کنگره ۶۰ اگر بخواهیم مثالی بیاوریم از کسانی که در این مسیر نقاط زیادی را به پایان رساندهاند و خطهای جدید را آغاز کردهاند میتوانیم به دیده بانها اشاره کنیم، یک دیده بان ۲۲ سال رهایی دارد ۲۲ سال خدمت کرده است و انواع خدمت را انجام داده است و از شهر به آن شهر سفر کرده است، اگر این قانون را در نظر نمیگرفت نمیتوانست این کارها را انجام دهد، اگر با خود فکر میکرد من دیدهبان هستم و دیگر نیاز نیست سی دی بنویسم قطعاً در یک جا متوقف میشد و دیگر رشد نمیکرد.
وادی سیزدهم در حرکت بودن را به من یادآور میشود، من درجایگاه سفردومی یا راهنما هم باید تلاش کنم زیرا در سفر اول نقطه درمان و قطع مصرف گذاشته شده و اتفاق خاصی رخ نداده است، بنظر من کار ما تازه از اینجا شروع میشود، در پیام سفر دوم نیز میگوید از بندی که آزاد شده ای تورا سرمست نگرداند. وادی سیزدهم تلنگر است که در هرقسمت قابل مشاهده میباشد، مثلاً خانهات ۱۰۰ متر است نباید فکر کنی تمام است، بلکه باید تلاش کنی برای داشتن خانهای 200 متری، کفش میخری باید مدتی دیگر بازهم یکی دیگر بخری و این همان در جریان هستی بودن و در تلاطم بودن است. آقای مهندس میفرمایند پایان هر مشکل سرآغاز مشکل دیگری است، شما یک مشکل راهم که حل میکنید یک مشکل جدید به وجود میآید و قرار نیست چیزی تعطیل شود، آب دریا اگر در جریان و جزر و مد نباشد میگندد، انسان هم اگر در جزر و مد نباشد مانند آب گندیده میشود.
فرق کسی که در تلاطم و تلاش است با کسی که اینگونه نیست در نگاه شخص به اطرافش است، نگاهش به جامعه، نگاهش به خودش و به خانواده اش و... آن سفر اولی که به درمان میرسد آنی است که در سفر اول به حرفهای راهنما گوش میکند و عمل میکند، راهنما میگوید ۳ وعده، سر ساعت مثلاً یک سیسی، آنکس که انجام میدهد میرود روی پروسه درمان، کسانی هم هستند که انجام نمیدهند، اینها درمان نمیشوند و شاید ۴،۵ ماه زور بزنند ولی بعد به نتیجه نمیرسند. ما حتی در نوشتن هم وقتی نطقه میگذاریم برمیگردیم از اول، به نظر من در هستی مرگ وجود ندارد و ما میتوانیم اینرا در همه کارهایمان در نظر داشته باشیم اگر بتوانیم اینگونه فکرکنیم میتوانیم امیدوارانه تر به زندگی ادامه دهیم.
در آخر این جلسه، جلسه پایانی لژیون ویلیام وایت در پارک بود که برگذار شد و از این پس تبدیل به لژیون خصوصی میشود، این برای نگهبان و دبیر محترم یک پایان و شروع یک خط دیگر است، امیدوارم درمسیر بمانند، هرکس میخواهد جزو آخرین نفرات مشارکت کنندگان باشد امروز فرصت آن است و از نگهبان و دبیر عزیز بابت ۱۲ جلسه خدمتشان تشکر میکنم.
تایپ: مسافر امیر حسین شعبه صادق
عکاس: مسافر علیرضا شعبه امین
ارسال خبر: مسافر میلاد شعبه امین
- تعداد بازدید از این مطلب :
401