ششمین جلسه از دوره هشتم سری کارگاههای آموزشی- خصوصی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی رز، با استادی خانم مونا دبیر شورای اسیستانت ها، نگهبانی مسافر مهسا و دبیری مسافر سودابه، با دستور جلسه «وادی یازدهم و تاثیر آن روی من» روز یکشنبه ۱۲ آذر ماه ۱۴۰۲ راس ساعت ۱۴:۳۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مونا هستم یک مسافر.
طبق روال یکشنبهها دو موضوع را پیگیری میکنیم؛ ابتدا دستور جلسه هفتگی «وادی یازدهم و تاثیر آن روی من»، و بعد اولین سال رهایی خانم تینا را جشن میگیریم.
در مورد دستور جلسه «رودهای خروشان و چشمههای جوشان همه به بحر و اقیانوس میرسند»، باید بگویم تمام آموزشهای کنگره شالودهای از وادیهاست که تا وادی چهاردهم پیش میرود، و کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر، که اینها نوشتههای جناب مهندس دژاکام، بنیان کنگره ۶۰ است. بر ما واجب است این کتابها را بخوانیم و سیدیها را مکتوب کنیم تا آن حرکتهایی که باید، انجام شود. وقتی خوب حرکت کنید، میتوانید آموزشهای دیگر را بهخوبی متوجه شوید. درواقع الفبای کنگره وادیها هستند.
وقتی وادی یازدهم را میخوانیم، احساس میکنیم نیروی عظیمی پس آن وجود دارد. من این وادی را بسیار دوست دارم و اکثر اوقات این دستور جلسه قسمت من میشود. این وادی مرا به مکانی بسیار خوب هدایت میکند، خیالم راحت است و احساس امیدواری در من به وجود میآید.
در وادی از رودها صحبت میشود که در مسیر خود، راه سهل و راحتی را طی نمیکنند. حتماً به طبیعت رفتهاید و رودخانهها را دیدهاید؛ سنگهایی که در آن وجود دارند، هیچکدام مانع نمیشوند که آب حرکت خود را ادامه ندهد، بلکه آب به آن نرمی، بهمرور زمان در برخورد با سنگ سخت و سفت، آن را متلاشی میکند و خرد میشود.
آقای مهندس همیشه تاکید دارند که از طبیعت الگو بگیرید. وادی یازدهم خودِ طبیعت است و تماماً آموزش دارد، باید آن را الگو قرار دهیم و در مسیر زندگی مشکلات را کنار بزنیم، میدانیم که مشکلات همیشگی نیستند.
چیزی که من در سفر اول از راهنمایم خانم راد عزیز یاد گرفتم و به آن میبالم، این بود که انسانها بدون مشکل نیستند، و فهمیدم که این مشکلات برای ساخته شدن و بزرگ شدن من است. زندگی مثل یک نمایشنامه است؛ باید ببینم با توجه به اختیاری که دارم، نقشم در زندگی چیست! ارزشها را انتخاب میکنم یا ضد ارزشها را؟ آیا مینشینم و نگاه میکنم، یا بلند میشوم و دنبال راهحل میگردم تا مشکلم را حل کنم؟ باید مشکلات را حل کرد تا قامتمان راست شود، فکرمان بازتر شود و سلامتی را که دنبالش هستیم به دست بیاوریم، و من این را با تمام وجود درک کردم. مشکلات کاری یا خانوادگی هم داشتم، ولی میخندم و خوشحال هستم و خدا را شکر میکنم. از آقای مهندس تشکر میکنم که این آموزشها را زیر این سقف به دست آوردم، و از راهنمای عزیزم ممنونم. خدمتی که انجام میدهم، خودش بار آموزشی فراوانی دارد. این همان منبع اطلاعاتی بزرگ است که میگوید باید آموزش داشته باشی تا بتوانی حرکت کنی.
مشکلات همیشه وجود دارند، اما من به عنوان یک انسان چطور با مشکلات برخورد میکنم. من در این زندگی هستم، اگر بخواهم شانه خالی کنم و گریه و زاری کنم، نشان میدهد که ارزش هیچ یک از نعمات خداوند را نمیدانم. هر چیزی بهایی دارد، باید بهای آن را پرداخت. و بهای حال خوب، استقامت و صبر نیکوست که مطمئن هستم همه شما آن را دارید، چون آموزشها در دستان ماست. همین که روی این صندلیها نشستهاید جای تبریک دارد. امیدوارم هر فردی به اندازه خواسته و تلاشی که دارد بهترین برداشت را داشته باشد.
سخنان استاد درباره تولد مسافر تینا:
اولین سال رهایی خانم تینا را بسیار تبریک میگویم. ایشان راهنمای تازه واردین هستند. راهنمای سفر اولشان خانم زهره بودند که الان خارج از کشور زندگی میکنند، خانم تینا در لژیون ایشان به درمان رسیدند، با مصرف گل، ماشروم، الکل، مواد صنعتی جدید و با کوله باری از بیماریها و وارد کنگره شدند. تومورهای فراوانی در سینهشان داشتند. یادم هست با راهنمایشان خانم زهره در مورد ایشان صحبت میکردیم که پروتکل را بالا یا پایین ببریم تا بتوانیم به نتیجه مطلوب برسیم.
خانم تینا سیستم ایمنی ضعیفی داشتند، به همین دلیل خیلی بیمار میشدند و همیشه او را سرماخورده میدیدیم. به خاطر بیماری آسم بهسختی نفس میکشیدند، ولی به لطف کنگره و داروی D.SAP درمان شدند و آن تومورها هم از بین رفت.
خانم تینا با وجود تمام مشکلات، همیشه لبخند میزدند و در پارک حضور داشتند. عشق به خدمت را در وجودشان میبینیم، بسیار مودب و منضبط هستند. اگر کاری به ایشان محول کنید خیالتان راحت است. خدا را شکر برای راهنمایی تازه واردین قبول شدند، و به صورت انتصابی از مرزبانان شعبه تازه تاسیس کاسپین هستند که برای خانمهای مسافر راهاندازی شده است، باز هم به ایشان تبریک میگویم.
اعلام سفر:
مسافر تینا، نام راهنمای سفر اول: خانم زهره- راهنمای سفر دوم: خانم مونا- آنتی ایکس مصرفی: گل و الکل- روش درمان: DST- داروی درمان: OT- مدت سفر: ۱۲ ماه و 15 روز- مدت رهایی: یک سال- رشته ورزشی: والیبال
صحبتهای مسافر تینا:
سلام دوستان تینا هستم یک مسافر.
من وقتی وارد کنگره شدم واقعاً حالم بد بود. آرزو میکردم خدا مرا بکشد! فکر میکردم اصلاً چرا زنده هستم و در این زندگی چه کار میکنم! هر روزم مثل جهنم بود، شاید در ظاهر چیزی معلوم نبود. جناب مهندس میگویند؛ اگر صور ظاهر و باطن شما مثل هم نباشد، عذاب میکشید. من در ظاهر آدم شادی بودم و همه کارهایم را انجام میدادم، ولی در باطن نابود بودم و نمیخواستم کاری انجام دهم.
به واسطه فرشتهای زمینی که به زندگیام آمد و کنگره را به من معرفی کرد، با اینجا آشنا شدم. بیماریهای زیادی داشتم، با وجود بیماری آسم، سیگار هم میکشیدم، مدام از اسپری استفاده میکردم تا بتوانم مصرف سیگارم را داشته باشم، این به خاطر جهانبینی ضعیفم بود.
یکی از بیماریهای دیگری که داشتم، گوشدرد بود، که با استفاده از D.SAP آن هم درمان شد. یادم میآید از وقتی به دنیا آمدم سرگیجه داشتم. سه ماه در سال باید مثل مجسمه مینشستم و تکان نمیخوردم، حالت تهوعهای خیلی بدی داشتم و نمیتوانستم چیزی بخورم و بیاشامم. پزشکان به تومور مغزی شک کرده بودند، ولی من با کمک D.SAP درمان شدم و دیگر آن سرگیجهها را ندارم، اگر هم دچار سرگیجه شوم، به خاطر افت فشار است.
خدا را شکر میکنم که در کنگره هستم، میتوانم خدمت کنم و در کنار جناب مهندس کاری انجام دهم. از اینکه کنگره را دارم احساس خوشبختی میکنم. از خانم زهره تشکر میکنم، جایشان واقعاً خالیست. ایشان خیلی برایم زحمت کشیدند. من به قدری مریض بودم که خجالت میکشیدم دوباره بگویم بیمار شدم. از خانم مونای عزیزم خیلی تشکر میکنم، آموزشهای زیادی از ایشان دریافت کردم و برایم الگوی بزرگی هستند. از همسفرم تشکر میکنم، در طول سفر اولم کسی از بیماریام خبر نداشت، ولی وقتی به دوستم گفتم، مرا همراهی کرد. از همه شما عزیزان ممنونم.
صحبتهای همسفر المیرا:
سلام دوستان المیرا هستم یک همسفر.
این روز زیبا را به خانم تینا تبریک میگویم، ایشان به هیچکس نگفته بود چنین مشکلاتی دارد. وقتی به من گفت و کنگره را برایم توصیف کرد که چقدر جای خوبی است، خیلی برایش خوشحال شدم. نمیتوانستم همیشه همراه او باشم، ولی خندههایش همیشه در گوشم بود. تینا بسیار پرانرژی است و من خیلی از ایشان انرژی میگیرم. خوشحالم که حالش خوب شده و سختیها را پشت سر گذاشته است. از جناب مهندس، خانم مونا و همگی شما عزیزان تشکر میکنم. امیدوارم به درجهای برسیم که درست زندگی کنیم و از آن لذت ببریم.
آرزو:
آرزوی اول: ساخته شدن ساختمان آکادمی اصلی و جهانی شدن کنگره
آرزوی دوم: امیدوارم بتوانم تا ابد در کنگره خدمت کنم
گردآوری و تایپ: همسفر مریم- نمایندگی رز
ویرایش و ارسال: مسافر خاطره
- تعداد بازدید از این مطلب :
335