چهاردهمین جلسه از دوره نهم کارگاههای آموزشی کنگره ۶۰، ویژه مسافران نمایندگی حاج رسولی؛ با استادی مسافر عباس، نگهبانی مسافر عباس و دبیری مسافر اسلام، با دستور جلسه "جهانبینی در ورزش" دوشنبه ششم آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

سلام دوستان عباس هستم یک مسافر. خیلی خوشحالم که در جمع شما عزیزان حضور دارم، از آقا محمد راهنمای محترم، ایجنت و مرزبانان گرامی تشکر میکنم که به من فرصت خدمت دادند. در رابطه با دستور جلسه؛ جهانبینی در ورزش لازم است ک بگویم که همانطور که در جزوهی جهانبینی از استاد امین گفتهشده جهانبینی درواقع نوع برداشت، ادراک و احساس ما به جهان هستی است. جهانبینی یعنی نگاه ما نسبت به زندگی. برمیگردم به گذشتهی خودم؛ من چه نگاهی به زندگی خودم داشتم؟ جهانبینی دانستن قوانین زندگی است. وقتی به زندگی خودم نگاه میکنم میبینم در زندگی خودم هیچ قوانینی بلد نبودم. مثلاً در بازی فوتبال، من قوانین فوتبال را بلد نبودم و خلاف قوانین عمل میکردم. من بازی کردن بلد نبودم که درگیر مشکلات و اعتیاد شدم. همهی اینها از نوع نگرش من و جهانبینی ایجاد شد. همهی رفتار و عادات ما ازجمله رفتار، اخلاق، نوع لباس پوشیدن و حتی تعیین مسیر برگشت به خانه هم جهانبینی مشخص میکند. همهی ما حتی افراد عادی تا مافیای مواد مخدر جهانبینی دارند. مهم جهانبینی در جهت و سمت صراط مستقیم است. درگذشته جهانبینی من بر پایهی این که مردم به دنبال نفع خودشان هستند بود. به لطف خدا وارد کنگره60 شدم دانستم که یکی از اضلاع مثلث درمان، جهانبینی است. در سفر اول، ضلع جسم است که من بهوسیلهی مصرف مواد مخدر در آن تخریب ایجاد کردم. جسم من هم بهوسیلهی افکار و اندیشهی نادرست تخریبشده و به امید خدا به کنگره60 آمدم و با سفر دی اس تی توانستم این شهر وجودی را بازسازی کنم. برای بازسازی جسم خودم باید جهانبینی داشته باشم. من در سفر اول چیز خاصی از جهانبینی نمیدانم ولی کنگره60 به من میگوید که در سفر اول فقط باید گوشبهفرمان راهنمای خود باشم، منظم باشم که جسم من بهخوبی درمان بشود. بعدازاینکه سفر اول من تمام شد، تازه از قعر چاه بیرون آمدم. زمانی که سفر اول من تمام شد، من تازه به نقطهی صفر رسیدم. من در آن چاه، شصت درجه زیر صفر بودم، تمام احساسات، اخلاق و رفتار من یخزده بود. در اینجاست که آموزشهای جهانبینی به کمک من میآیند و قوانین زندگی را به من میآموزند. یکسری افراد بعد از اتمام سفر، دیگر به کنگره60 نمیآیند که دیر یا زود برگشت میخورند. در سفر دوم من جهانبینی را میآموزم که دوباره به آن چاه برنگردم و اگر قوانین را یاد نگیرم، دچار پریشان احوالی و حال نابِسامان میشوم چون قدمبهقدم زندگی، دام شیطان است. من باید آگاهی داشته باشم. من باید از خودم، کائنات، دیگران و از دنیا به شناخت برسم. به دستور جلسه میپردازیم؛ ورزش: در کنگره60 مکمل درمان اعتیاد است. در سفر اول سیستم تولید مخدرهای طبیعی بدن باید ساخته بشود، دراینبین ورزش به کمک ما میآید که حال من خوب بشود. اگر سیستم تولید مخدرهای طبیعی بدن جایگزین مخدرهای بیرونی نشود، من مجبور میشوم دوباره به اعتیاد روی بیاورم؛ دیروزود دارد اما سوختوسوز ندارد. مخدرهای طبیعی بدن من مانند دینورفین و اندورفین، شصت برابر قویتر از مورفین است. من باید به اینها دست پیدا کنم. جسم ما مرکب ما است و اگر جسم ما خوب کار کند حال ما خوب است و نیاز به مخدرهای بیرونی نداریم. سرحال بودن و باانرژی بودن با همین راهاندازی سیستم مخدرهای طبیعی بدن امکانپذیر است. ورزش مکمل درمان من است. ورزش باعث میشود مخدرهای طبیعی بدن من خوب عمل کند و باعث شادمانی من بشود تا من حالم خوب باشد و بتوانم مشکلات و مسائلی که برای من پیش میآید را حل کنم.
ما باید قوانین بازی کردن را بیاموزیم. جهانبینی کنگره میگوید ما در ورزش بردوباخت نداریم یا میبریم یا آموزش میگیریم. ما در کنگره برای بردوباخت نمیجنگیم ما برای سلامتی ورزش میکنیم. البته تیم راگبی کنگره در کشور در بین تیمهای راگبی حرفهای که ورزشکاران بسیار نیرومندی هستند، همیشه حرف برای گفتن دارد و جزو بهترین تیمهای کشور است، چون اعضای کنگره بهدرستی درمان شدهاند.
نکته دیگر این است که ما نباید روی حرف داور اعتراض کنیم، حکم داور در بازی قابلاعتراض نیست و اعضای کنگره به خاطر بردوباخت هرگز به داور اعتراض نمیکنند. چون جهانبینی اعضای کنگره فرق دارد چون هدف بردوباخت نیست. ممنونم که به صحبتهای من توجه کردید.

تایپ و تنظیم: همسفر امین
- تعداد بازدید از این مطلب :
787