چیزی که نظر من را جلب کرد، این بود که چرا آقای مهندس اصطلاح معرکهگیری را در کنار یادگیری استفاده کردهاند. اگر روی کلمه یادگیری تفکر کنیم میفهمیم یادگیری؛ یعنی بالا رفتن دانایی و بالا رفتن دانایی همانطور که آقای امین در جزوه جهانبینی به ما یاد دادهاند یعنی رشد. سه ضلع مثلث دانایی همان آموزش، تجربه و تفکراست و در مقابل دانایی یا یادگیری، معرکهگیری یا همان مثلث جهالت را داریم. مثلث جهالت که از سه ضلع منیت، ناامیدی و ترس تشکیلشده است.
ما در مدرسه زمین قرارگرفتهایم تا بیاموزیم، تجربه و تفکر کنیم و خود را از تاریکیها خارج کنیم تا بتوانیم ارتقا پیدا کنیم. همانطور که در آیهای از قرآن هم به آن اشارهشده است: «یُخرِجُهُم مِنَ ظُلُماتِ الی النور(أللهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ، خداوند، ولی و سرپرست کسانى است که ایمان آوردهاند؛ آنها را از تاریکیها خارج ساخته و بهسوى نور مىبرد. ولى کسانى که کافر شدند، اولیاى آنها طاغوتها هستند که آنها را از نور خارج ساخته و بهسوى تاریکیها مىبرند؛ آنها اهل دوزخاند و جاودانه در آن خواهند بود».
وقتی ما منیت داریم و نمیخواهیم اشتباهات خود را بپذیریم و مدام تقصیرات را بر گردن دیگران میاندازیم و معرکهگیری میکنیم، راه را برای آموزش میبندیم. وقتی ناامید هستیم ولی به دنبال حرکت و تجربه کردن نیستیم، وقتی میترسیم و تفکر نمیکنیم، از پذیرفتن حقیقت سر باز میزنیم و معرکهگیری میکنیم، پس ما با معرکهگیری راه یادگیری را بر خود میبندیم.
همانطور که در آیه بالا اشارهشده از طرف نور به سمت تاریکیها حرکت میکنیم و همانطور که آقای مهندس دژاکام در سیدی «عناصر معرکهگیری» فرمودند: «عناصری که در به وجود آمدن معرکهگیری دخیل هستند شامل کمبود دانش، حسادت، خودخواهی، منیت و ... است.» معرکهگیری ازآنجا شروع میشود که انسان شکست میخورد و از دیگران عقب میافتد. درواقع شکست و ناکامی برای همه انسانها ممکن است اتفاق بیفتد و امری طبیعی است؛ انسان یا از شکست خود درس میگیرد و مسیرش را اصلاح میکند یا در جهل خودش فرو میرود.
بعد از شکست و ناکامی با دو گونه از انسانها روبهرو میشویم؛ یکی انسانی که شکست میخورد ولی معرکهگیری نمیکند؛ از شکست و ناکامیاش درس میگیرد و سعی میکند اشتباهات قبل را تکرار نکند تا موفق شود و انسان دیگری که وقتی شکست میخورد معرکهگیریاش شروع میشود و از عمل سالم خارج میشود.
ما انسانها باید شکست بخوریم، از تاریکیها عبور کنیم، درس بگیریم تا به روشناییها برسیم و درک کنیم. معرکهگیری در همهجا در بین خانواده، محل کار، دانشگاه و ... اتفاق میافتد و ما باید جلوی آن را بگیریم و نقشهای پیاده کنیم تا معرکهگیری شروع نشود.
آقای مهندس در سیدی «عناصر معرکهگیری» اشاره میکنند: «مراحل معرکهگیری، به این شکل است که معرکهگیر اول خود را از دیگران جدا میکند، شروع به نق زدن میکند و سعی میکند با مظلومنمایی دیگران را با خود همراه کند؛ خود و دیگران را وارد حاشیه کند و بهطرف مقابل، سیستم یا سازمان ضربه بزند، ولی نکته مهم اینجاست که ضربه نهایی را خودش میخورد».
آقای مهندس میفرمایند: «ساکنین آباد، بناهای خراب را آباد میکنند و ساکنین خراب، بناهای آباد را خراب میکنند.» ما باید مراقب باشیم به همراه این افراد وارد حاشیه نشویم، چون وقتی انسان در حاشیه قرار بگیرد به بیرون پرتاب میشود، از آموزش فاصله میگیرد و دیگر صعود نمیکند؛ بلکه سقوط میکند. مثال کوچکی که میتوان در این رابطه زد: لیوان آبی روی زمین است و پای من به آن میخورد؛ قبل از اینکه بگویم چرا پای من خورد، چرا من لیوان آب را ندیدم، میگویم چه کسی لیوان آب را اینجا گذاشته که پای من با لیوان آب برخورد کند؟ معرکهگیری فقط مختص کنگره نیست، بلکه در هر ساختار و مکان و برای هر شخصی میتواند رخ بدهد.
معرکهگیری صور آشکار و پنهان دارد. وقتی کار مهمی را میخواهیم انجام بدهیم، افکار منفی سراغ انسان میآید و مزاحم انجام درست این کار میشود و باعث میشود ذهن معرکهگیری کند. همانطور که آقای مهندس در سیدی «نجوای درون» صحبت کردند: «ما باید به معرکهگیریهای ذهنمان دقت کنیم و ببینیم معرکهگیریهای ذهنی ما از چه چیزی نشئت میگیرد، از منیت، غرور، ترس، ناامیدی و ... و باید بدانیم ما وقتی رشد میکنیم که اشتباهات خود را بپذیریم، حرکت کنیم و در جهت مثبت قرار بگیریم».
وقتی شخصی با ما صحبتی میکند باید متوجه شویم در حال یادگیری است یا در حال معرکهگیری؟ درست است که داریم به او گوش میدهیم، ولی باید توجه کنیم که او به دنبال چه مطلبی است. آیا در حال معرکهگیری است؟ آیا سودی برای او دارد یا در حال آموزش و یادگیری است؟ این افراد سؤال را با سؤال جواب میدهند و بهجای جواب دادن به سؤال شما، مجدداً از شما سؤال میپرسند.
معرکهگیری زمانی شروع میشود که شخص نتواند خود را با دیگران هماهنگ کند؛ مانند زمانی که راهنما فرمان به نوشتن سیدی میدهد، زمانی که من نمینویسم شروع به معرکهگیری میکنم. بهراحتی از صحبتهای فرد میتوان متوجه شد که در حال معرکهگیری است یا در حال آموزش و یادگیری است.
کسانی که دیگران را به کناری میکشند و پچپچ میکنند، درگوشی حرف میزنند و از کار دیگران ایراد میگیرند؛ درواقع همان ساکنان خراب هستند که اگر مراقب نباشیم بنای آباد را به ویرانی میکشانند.
همانطور که همه میدانیم کنگره ۶۰، مکان یادگیری و آموزش است؛ برای همه در تمامی سطوح، از تازهوارد گرفته تا مسافران سفر اول و دوم، راهنما، مرزبان، ایجنت، اسیستانت، دیدهبان، نگهبان، همه و همه در حال آموزش و یادگیری هستیم. در کتاب عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر، در مبحث بهترین راه از قول سردار میخوانیم: «باید بدانید که ما همه برای خدمت و آموزش پا به حیات نهادهایم؛ ابتدا آموزش میگیریم و سپس خدمت درست انجام میدهیم.» هر یک از اعضای کنگره، یک مسافر یا همسفر واقعی، دو خصوصیت یا مشخصه خاص دارند؛ آنها در حال آموزش دیدن و خدمت کردن هستند. اگر این دو مشخصه در کسی بهصورت پررنگ قابلدیدن باشد باید بدانیم که در حال حرکت مفید و مؤثر است و در غیر این صورت یا کمرنگ بودن این دو خصوصیت بدانیم که حرکت، حرکت پایدار و ماندگاری نخواهد بود.
در کنگره 60 اگر کسی در حال یادگیری و خدمت نباشد از مسیر خارج میشود و در مسائل منفی و حاشیهای وارد میشود. در هر اجتماع انسانی از مدرسه تا دانشگاه، از فروشگاه تا کارخانه و خلاصه هرجایی که تعدادی انسان با هم در حال فعالیت باشند، مسائل حاشیهای نیز ممکن است وجود داشته باشد. کنگره 60 نیز از این قاعده مستثنا نیست.
ما نمیخواهیم ادعا کنیم که تمام اعضای کنگره 60 بهطور کامل از این مسائل به دور هستند و کوچکترین مسئله حاشیهای وجود ندارد؛ خیر. ممکن است در اینجا هم مسائل حاشیهای در حد جزئی وجود داشته باشد؛ اما عدهای بسیار کم وارد این مسائل میشوند و آنها افرادی هستند که نیرویشان را صرف آموزش، یادگیری و خدمت نمیکنند. این افراد بهصورت خودکار جذب مسائل منفی و حاشیهای میشوند، غیبت میکنند، دیگران را نقد و بررسی میکنند، در امور شخصی دیگران تجسس میکنند و خلاصه اینکه درنهایت معرکه میگیرند. بهقولمعروف، اگر افسار نفس و خواستههای آن را در دست نگیریم؛ نفس، افسار ما را در دست خواهد گرفت و به سویی میبرد که خود میخواهد.
در کل یادگیری با معرکهگیری رابطهای عکس دارد. هرچه انسان داناییاش بیشتر باشد و به دنبال یادگیری باشد؛ معرکهگیری او کمتر و هرچه داناییاش کمتر باشد؛ معرکهگیریاش بیشتر است.
در پایان از خانم زهرا که این فرصت را در اختیار من قرار داد تشکر میکنم. همینطور از ایجنت محترم خانم نسرین و مرزبانان محترم نیز تشکر میکنم؛ از راهنمای عزیزم خانم سودابه کمال تشکر را دارم.
منابع: سیدی عناصر معرکهگیری، نجوای درون، کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر، مهندس حسین دژاکام و جزوه جهانبینی نوشته امین دژاکام.
نویسنده: راهنما همسفر مرضیه
رابط خبری: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر سودابه (لژیون چهارم)
ویراستاری و ارسال: راهنمای تازه واردین، همسفر زهرا
همسفران نمایندگی عمان سامانی
- تعداد بازدید از این مطلب :
1202