English Version
English

ایمان به قدرت مطلق و مسیر سبز درمان کنگره

ایمان به قدرت مطلق و مسیر سبز درمان کنگره

سلام دوستان مریم هستم همسفر، آخرین آنتی‌ایکس شیشه، بله نام شیشه حجمی از تشویش، ترس، نگرانی، توهم، و...است و خداوند را شکر مسافرم درمان شد. از یک راهنما شنیدم که می‌گفتند: مسافران ما این همه سال تاریکی‌ها و سختی‌ها را به جان خریدند تا ما همسفران با کنگره آشنا شویم پس قدردان مسافرانتان باشید، واقعاً از مسافرم سپاسگزار هستم که به واسطه او توانستم آموزش بگیرم و خدمت کنم، بعد از ۱۳ ماه از سفر‌ اول، وارد سفر دوم شدیم و مفهوم آرامش را به وضوح درک کردیم در آن زمان از صمیم قلب و با تمام سلول‌های وجودم از خداوند خواستم که کمک کند تا این حس خوب را به دیگران نیز منتقل کنم و از خدمتگزاران کنگره باقی بمانم، چرا که دیدم راهنمایم چگونه با عشق و محبت بلاعوض بدون هیچ چشم‌داشتی به من در راه مانده کمک کرد مسیر را روشن کرد و راه رسیدن به آرامش را نشانم داد، دوست داشتم این زنجیره هم چنان ادامه‌ دار باشد تا همه در این مسیر روشن قرار بگیرند. پس تفعلی بر کتاب ۶۰ درجه زدم پیامی آمد (وقتی رودی از جایی بیرون می‌‌آید، همه‌ی تلاش خود را می‌کند خود را به تخته‌ سنگها و قلوه‌ سنگها می‌زند تا راه را هموار کند، راه سخت است، اما امکان‌پذیر تا به بحری، ملحق شود) و این‌جا بود که خود را در جریان کنگره انداختم و همه تلاش خود را کردم‌. ابتدا با دریافت شال زیبای سبز تازه‌واردین از دستان پرمهر جناب مهندس بسیار احساس شعف و شادمانی کردم و بهترین روزهای زندگیم در این دوران خدمت گذشت و اما بعد از آن با قبولی در آزمون راهنمایی این شادمانی دو چندان شد. در تاریخ ۱۴۰۲/۶/۴ وارد ساختمان سيمرغ شدم مثل آن بود که با یک فضای بسیار روحانی مواجه بودم، با تمام وجود پیوندهای محبتی که موج می‌زد را درک می‌کردم جای غریبی نبود همه یکدیگر را می‌شناختند و از دیدن هم خوشحال بودند‌ چرا؟ چون نیت همه ما کمک به هم‌ نوع خود بود، آزاد شدن از بند تاریکی و رفتن به سوی روشنایی، مکان مقدس و پرانرژیی بود و این مکان با آمدن جناب مهندس صد چندان نورانی و روحانی شد. چقدر دلم می‌خواست دستان پرمهر جناب مهندس را ببوسم و ساعت‌ها از ایشان سپاسگزاری کنم چرا که با ابداع متد DST مردگان را احیاء کرد و زندگی تازه به همه ما بخشید.

ریزریز اشک از چشمانم سرازیر می‌شد و همین‌طور به جناب مهندس خیره بودم انتظار لذت ساعت عاشقی بود تا رسیدن به معشوق برای دلدادگی، به رسم ادب و احترام خم شدم و شال نارنجی یا بهتر است بگویم مسئولیتی سنگین بردوش من گذاشته شد و دعا می‌کردم بتوانم از خدمتگزاران خوب کنگره باشم و قدمی برای ارتقاء کنگره بردارم. همچنین از زحماتی که راهنمایانم خانم شیرین و خانم مریم ملکی برای من کشیدند و در پشتیبانی بی‌‌وقفه تلاش کردند تا الان این جایگاه را تجربه کنم بی‌نهایت سپاسگزار هستم و دستانشان را می‌بوسم. از خداوند می‌خواهم که کمک کند تا بتوانم به دانایی و آگاهی‌هایم اضافه کنم و از این مسئولیت سخت که بر دوش من گذاشته شده است سربلند بیرون بیایم. من همیشه این سه پارامتر را برای خودم یادآور می‌شوم(ایمان به قدرت مطلق و ایمان به مسیر سبز درمانی کنگره، توکل و صبر.) انشاالله تجربه این روز قشنگ قسمت همه کسانی باشد که خواستار جایگاه زیبای راهنمایی هستند.

نویسنده: همسفر مریم، راهنما همسفر مریم ( لژیون هجدهم)

ویرایش: همسفر پروین، راهنما همسفر زهرا( لژیون بیستم)

بارگزاری: همسفر معصومه (خدمتگزار سایت)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .