پنجمین جلسه از دوره چهارم کارگاههای آموزشی، خصوصی خانمهای مسافر و همسفر شعبه گنجعلی خان کرمان، با استادی همسفر سولماز کمک راهنما، نگهبانی مسافر سمیه و دبیری مسافر زهرا، با دستور جلسه "وادی سوم و تاثیر آن روی من" روز جمعه ۵ خرداد ماه ۱۴۰۲ راس ساعت ١٦:٠٠ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان سولماز هستم یک همسفر.
خیلی خوشحالم که امروز دوباره فرصتی به من داده شد تا این جایگاه را تجربه کنم و در خدمت شما عزیزان باشم. روز اولی که به کنگره آمدیم، به ما گفتند که باید از یک مبدا مشخص به یک مقصد مشخص سفر کنیم. اینها مفاهیمی بود که در جاهای دیگر نشنیده بودیم. ما چه مسافر بودیم چه همسفر، توشهمان را برداشتیم، کولهبارمان را بستیم، کولهپشتیمان را پر کردیم و راه افتادیم. ولی چه داشتیم که توی کولهپشتیمان بگذاریم؟ آیا آن چیزهایی که داشتیم و تا اینجا جمع کرده بودیم، به دردمان خورد؟ ما دستخالی بودیم، چرا؟ چون درگیر یکسری مسائلی شده بودیم که ما را به پایان خط رسانده بود، ما را به بنبست رسانده بود، و قرار بود از آن بنبست یک راه جدیدی پیدا کنیم و مسافر بشویم.
وقتی میخواهیم در یک مسیر سفر کنیم، به یکسری ابزارها نیاز داریم، به این ابزارها در کنگره میگوییم وادی. منظور از وادی این است که مثلا وقتی میخواهیم از کرمان به سمت مشهد حرکت کنیم، مبدا کرمان است و مقصد مشهد. در بین راه از شهرهای مختلفی عبور میکنیم، به این شهرها میگوییم وادی، که در آنجا آذوقه و آب و نان فراهم کرده، ماشینمان را بنزین میزنیم و دوباره راه میافتیم. معنی وادی این است.
حال در کنگره، وادی اول، تفکر را به ما یاد میدهد. وادی دوم میگوید ما بیهوده به این دنیا نیامدهایم. چرا اینها را به ما یادآوری میکند؟ چون یک مصرفکننده و افرادی که در کنار او زندگی میکنند، همه چیزشان را از دست دادهاند. اولین چیز، تفکر کردن یا درست تفکر کردن است. تحت تاثیر نیروهای شیطانی فکر میکنند و فکرشان افیونی است. به یک موضوعی فکر میکنند، اما نتیجه آن چیزی که میخواهند نمیشود. اینها باید یاد بگیرند به چه چیزهایی فکر کنند و به چه چیزهایی فکر نکنند.
در ادامه از این وادی گذر میکنند، فکر کردن و حتی فکر نکردن را یاد میگیرند، و در وادی یا شهر دوم، متوجه میشوند که بیهوده به این دنیا نیامدهاند. به وادی سوم میرسند که میگوید؛ بار مسئولیت کارهایی که تا الان انجام دادهای، روی دوش خودت است، راه بهانهها را به روی ما میبندد و میگوید؛ خودت کردی، و الان باید دوباره خودت بلند شوی. باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خودش فکر نمیکند. چه کسی میتواند به میزان خود ما به ما فکر کند! وقتی بدانیم یک سردرد ساده اطرافیانمان، برای خودشان خیلی مهمتر از مسائل ما است. تازه متوجه میشویم که هر کسی به فکر خویش است. و اینجاست که باید از این وادی بهره ببریم.
حالا آمدیم و دانستیم که باید خودمان به خودمان فکر کنیم، قدم بعدی چیست؟ تا زمانی که قدم بعدی را برداریم، به نتیجه و مقصد نمیرسیم. وقتی دانستیم قدم بعدی چیست، باید از این دانستن بهرهمند بشویم و حرکت کنیم. یعنی آن دانایی، آن قدرت و تواناییمان را دوباره بدست بیاوریم.
آیا اگر فقط با افراد دانا همنشین بشویم کافی است؟ مثلا من ورزش نمیکنم، با یک ورزشکار حرفهای همنشین میشوم، بعد میگویم من هم یک ورزشکارم! تا زمانیکه خودم راه نیفتادهام، وزنه نزدهام، ندویدهام، کارهای ورزشی انجام ندادهام، آیا بدن من ورزیده میشود؟ آیا به من میشود گفت یک آدم توانمند؟ پس میدانیم که خود ما باعث شدیم که الان در این حال و روز باشیم، و باید حرکتی برای خودمان انجام بدهیم.
حرکتی که انجام میدهیم چیست؟ به کنگره آمدیم، حالا باید فرمانبردار باشیم، باید آنچه به ما میگویند انجام بدهیم، تا به آن نتیجه لازم و دلخواه برسیم، به آن آرامش، آسایش، رهایی و حال خوش برسیم. اگر اینها را انجام ندهیم، نمیرسیم حتی اگر دانا و علامه دهر باشیم. بسیاری از دانشمندان مصرفکننده هستند، شب شیشه میکشند و بیخوابی به سرشان میزند، ذهنشان حس میکند خیلی فعال شده، و میروند مقالههای علمی مینویسند. ولی چه فایده؟ یک دانشمندِ مصرفکننده به چه درد میخورد؟چه کسی حرفش را میشنود؟ برای اینکه حرف ما در جامعه و هستی خریدار داشته باشد، برای اینکه بتوانیم کاری انجام دهیم، باید حرکت کنیم.
وادی سوم آدرس خودمان را به خودمان میدهد، میگوید؛ انگشت اشارهات را برگردان سمت خودت! هر کاری قرار است انجام دهی، به خودت ختم میشود.
انتهای وادی یک خلاصهبندی زیبا دارد که میگوید؛ باید کلیه مسئولیت کار و زندگی و مشکلات خودمان را خودمان بپذیریم، سختیهای آن را با جان و دل پذیرا باشیم، سعی کنیم با تمام توان مسائل را با تفکر و تدبیر حل کنیم، میتوانیم از نظر مشورتیِ سایر انسانهای سالم و صالح استفاده کنیم، ولی تصمیم نهایی را خودمان باید بگیریم. چرا؟ چون اگر خودمان تصمیم نگیریم، فردا دوباره دیگران را مقصر میدانیم. پس همهچیز به خود ما برمیگردد.
این وادی میخواهد این را بگوید که آدرس خودت هستی. در نتیجه ما با اجرای این وادی، باید قدم بعدی را برداریم به سمت وادی چهارم، سپس وادی پنجم، و در نهایت تا وادی چهاردهم حرکت کنیم. امیدوارم همه ما در این سفری که در پیش گرفتیم، بتوانیم وادیها را کاربردی کنیم، و این مهم، مرحله به مرحله و قدم به قدم به روش تدریجی امکان پذیر است.
تایپ: همسفر حدیث لژیون سوم- نمایندگی گنجعلی خان
ویرایش : مسافر فاطمه کمک راهنما- نمایندگی گنجعلی خان
بازببنی و ارسال: مسافر خاطره
- تعداد بازدید از این مطلب :
609