دومین جلسه از دور چهارم سری کارگاههای آموزشی_خصوصی خانمهای مسافر، نمایندگی شیروان مشهد، با استادی ایجنت محترم مسافر محمد، نگهبانی مسافر مریم و دبیری مسافر سحر با دستور جلسه «وادی هفتم و تأثیر آن روی من » ، در روز چهارشنبه مورخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ راس ساعت ۱۱:۳۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان محمد هستم مسافر
خوشحالم امروز نیز در خدمت شما هستم. انشالله بتوانیم جلسه خوبی را برگزار کنیم.
امروز تولد ۷ سال رهایی کمک راهنمای عزیز خانم مریم را برگزار میکنیم. این تولد را خدمت جناب مهندس، خانم پروانه راهنمای سفر اول خانم مریم، گروه خانمهای مسافر و خانم مریم تبریک میگویم.
دستور جلسه این هفته در مورد وادی هفتم است که پیام این وادی میگوید: «رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است. یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت مینماییم»
وقتی صحبت از راه میشود، این راه یعنی چه؟ همه ما در مراحل مختلف زندگیمان هدفداریم. الان که در اینجا روی این صندلی نشستهایم، هدف برای سفر اولیها، درمان است؛ یعنی من آمدهام که اعتیادم را درمان کنم و برای اینکه به خواستهام برسم ، باید تلاش کنم. تمام هستی هم برمبنای همین قضیه است؛ و همه موجودات یک سری خواسته دارند. مثلاً نفس تعیین موجودیت میکند، تمام درختان، موجودات و حتی جامدات خواسته دارند.
برای رسیدن به هدف و خواسته، باید یک مثلثی ترسیم کنیم که اضلاع آن مبدأ، مسیر حرکت و مقصد میباشد؛ یعنی من باید بدانم مبدأ من کجاست؟ مقصدم کجاست؟ و یک مسیر حرکتی وجود دارد که من را از مبدأ به مقصد میرساند.
در این وادی میگوید رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است. یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت مینماییم. در درمان اعتیاد همه راههایی که رفتیم، به مشکل میخورد و بیفایده بود. فقط به خاطر اینکه سه ضلع مثلث متعادل نبوده است. اگر راه درست نبود، به این دلیل بود که مبدأ مشخص نبود و نمیدانستیم مشکل کجاست. در این قسمت فقط مسیر حرکت بود و تنها کاری که به ما میگفتند این بود که؛ فقط ۱۰ روز مواد نزنیم تا مواد از بدن بیرون برود. درصورتیکه من باید بدانم الان کجا هستم و به کجا میخواهم بروم؟ اگر الان وضعیت مالی خوبی ندارم، ولی مقصدم این است که به زندگیام سروسامان بدهم و به آرامش برسم.
در این وادی میگوید من هر کاری میخواهم بکنم باید راهش را پیدا کنم. هر مسئلهای یکراهی دارد. براي ما در کنگره راه پیداشده است. دیگر نمیخواهد من سختی بکشم و دنبال راه باشم؛ یعنی علم کنگره آنقدر قدرتمند است که همه اینها را براي من تعریف میکند. مبدأ کجاست؟ جسم، روان، جهانبینی که از تعادل خارجشده است، چیست؟ همانطور که خداوند در هستی همهچیز را سر جای خودش قرار داده است، در برنامهریزی کنگره هم میبینیم که همهچیز سر جای خودش قرارگرفته است.
این برداشت به عیار من بستگی دارد که چطور رفتار کنم؟ چقدر بیدارم؟ صد درصد بیدارم یا صد درصد خوابم؟ یک موقع میبینیم من یک سال است به کنگره میآیم ، ولی در خوابم و هیچ برداشتی نکردهام.زیرا واقعی بودن با واقعی وانمود کردن دو مقوله کاملاً متفاوت است. اتفاقی که در کنگره میافتد این است که هرچقدر رهجوها واقعیتر باشند، شعبه قویتری شکل میگیرد و نتیجه و برداشت قطعاً بهتر خواهد بود.
خانم مریم
نیروی راستین و عشق و محبت در شهر وجودی شما سرازیر شد و توان حرکت از سکون را داد. باشد به مرکز دایره نزدیکتر شوید.
هفتمین سال رهاییتان پرشگون باد.
مسافران و همسفران کنگره 60
سخنان استاد در مورد 7 سال رهایی کمک راهنما مسافر مریم:
مطلب بعدی که امروز صحبت میکنیم در مورد هفتمین سال رهایی خانم مریم کمک راهنما است. پشت این قضیه چه مسیری طی شده است؟ چه اتفاقی برایش افتاده است که امروز در این جایگاه قرارگرفته است؟
من باید بتوانم ازایشان الگو بگیرم و برداشتی از این تولد داشته باشم. بعضی اشخاص اصلاً در فکر خدمت به دیگران نیستند و هدفشان از کنگره آمدن قطع مواد است فقط توقع دارند بقیه به آنها خدمت کنند.
خانم مریم سالها در تاریکی بود. ولی از یک نقطهای شروع کرد و درنتیجه به این جایگاه رسید که امروز شاید صحبت کردن در موردش براي ما راحت باشد. ولی براي یک خانم که ظهر از خواب بیدار میشد و تا ۳ شب تمام فکرش این بود که شیره را چطور صاف کند، از چه ظرفی استفاده کند؟ خیلی حرف است.
خانم مریم هفتهای یکبار با مشکلات فراوان به تهران میرفتند و آموزش میدیدند. بعد از رهایی تصمیم میگیرند برای قبولی در امتحان کمک راهنمایی و خدمت به بقیه افرادی که در تاریکی بودند، تلاش کنند. اینک هم در شعبهای از کنگره 60، درشهرخودمان خدمت میکنند. چهار سال مشهد رفتند و آمدند و نهتنها پولی دریافت نکردند، بلکه از جیب خودشان هم هزینه کردند. انشالله که ببینیم هرروز در این مسیر قویتر حرکت کنند.
اعلام سفر:
مسافر مریم- مدت تخریب: ۲۳ سال- آنتی ایکس مصرفی: تریاک، شیره و داروهای مخدر- روش درمان: DST، داروی درمان- OT: مدت سفراول: ۱۴ ماه- راهنما: خانم پروانه- مدت رهایی: هفت سال
صحبتهای مسافر مریم:
سلام دوستان مریم هستم یک مسافر
من خود میدانم چه سختیهایی در این سال ها کشیده ام و این شخصی که الان میبینید، نبودم. من مدام حالم خراب بود و مدام هم به راهنمایم نمیشد زنگ بزنم . به همین علت به برادرم آقا محمد زنگ میزدم و از کنگره برایم حرف میزدند و حالم خوب میشد.
شما امروز مرا میبینید. در صورتی که زمانی یک آدم سالم در خیابان میدیدم، با خودم میگفتم با چه دلی مردم بازار میروند و خرید میکنند؟ زیرا خودم حال خوشی نداشتم، مانند مردهها بودم و کنگره و آقای مهندس من را زنده کردند. از آقا محمد خیلی ممنونم که در این مسیر به من کمک کردند. از راهنمای عزیزم خانم پروانه تشکر میکنم که از روز اول که ایشان را دیدم، عاشقشان شدم و جایشان امروز واقعاً خالی است.
از پسر و همسرم واقعاً ممنونم که در کنارم بودند. از خانم ناهید و خانم فاطمه که هم در تاریکیها و هم در روشناییها کنارم بودند ممنونم. در آخر خداراشکر میکنم که من را لایق دانست که بتوانم خدمت کنم.
آرزو:
آرزوی اول: دردلم آرزو میکنم.
آرزوی دوم: براي همه شما عزیزان چنین روزی را آرزو میکنم. انشالله سفر اولیها درمان شده و با تعادل و سرحال اینجا ایستاده باشید و تولد بگیرید.
تایپ: مسافر سحر –نمایندگی شیروان
ویرایش: مسافر ناهید کمک راهنما -نمایندگی شیروان
بازبینیو ارسال : همسفر فاطمه
عکس:گروه عکاسی نمایندگی شیروان
- تعداد بازدید از این مطلب :
871