English Version
English

دریافت حس و حال خوش در خدمت مالی

دریافت حس و حال خوش در خدمت مالی

نهمین جلسه از دور دوم جلسات لژیون سردار  همسفران نمایندگی خمین با استادی همسفر بهیه ونگهبانی همسفر  فاطمه و دبیری همسفر هما با دستور جلسه  «خدمت مالی وتاثیر آن روی زندگی من» در روز  یکشنبه  مورخ  بیست و هفتم شهریور ماه 1401 راس  ساعت   15/30  شروع شد

در ابتدا خداوند را شاکرم که یک‌بار دیگر به من اذن و اجازه داد در جمع شما عزیزان قرار بگیرم، از نگهبان لژیون سردار خانم فاطمه عزیز تشکر می‌کنم که اجازه دادند دراین جایگاه خدمت کنم و از شما عزیزان آموزش بگیرم. به دبیر قبلی خانم منصوره عزیز خدا قوت می‌گویم بابت خدمت سالم و عاشقانه‌شان و همین‌طور به دبیر جدید تبریک عرض می‌کنم. به مسئول امتحانات قبلی خانم شبنم عزیز خدا قوت می‌گویم، نیمی از دوره خدمتی‌شان در کنار من بودند، بسیار عالی خدمت کردند، ان‌شاءالله خیر زحماتشان به زندگی‌شان برگردد و تبریک ویژه به مسئول جدید امتحانات خانم مهتاب عزیز، گوارای وجودشان باشد، ان شاالله دراین جایگاه هم می‌درخشند و ممنون از پهلوان عزیز که این حس قشنگ را در شعبه ایجاد کردند. از دعوت شما تشکر می‌کنم.
همچنین خیلی خوشحالم که در جمع شما عزیزان هستم و روی ماه شمارا می‌بینم، دلم برای همه شما تنگ‌شده بود.
در مورد دستور جلسه.؛ دستور جلسه بسیار قشنگی است وجای تأمل و تفکر زیادی دارد. هر چه بیشتر به این دستور جلسه فکر می‌کنیم بیشتر به عمق مهم بودن آن پی می‌بریم. همان‌طور که می‌دانید همه ما انسان‌ها در ابتدا برای دو هدف خلق شدیم؛ یکی اینکه آموزش بگیریم دراین مهد و بستری که برای ما فراهم‌شده و پرورش پیدا کنیم، بشکافیم آنچه شکافتنی نیست و کشف کنیم و دیگری این‌که خدمت کنیم و آن چیزی که برداشت و دریافت کردیم را بتوانیم در اختیار دیگران قرار دهیم. فاکتور می‌گیرم از صحبت‌های استاد امین در سی دی خدمت، که خدمت را به سه قسمت تقسیم کردند: خدمت مالی، خدمت فیزیکی و خدمت معنوی یاهمان علمی.
درکنگره بستر این سه خدمت وجود دارد و ما می‌توانیم این سه خدمت را داشته باشیم و چه مکانی بهتر از کنگره ۶۰ که بتوانیم خدمتگزارهای بسیار خوبی باشیم. ما هرلحظه در حال آموزش هستیم برای اینکه بتوانیم علم راستین کنگره را در اختیار دیگران قرار دهیم. همان‌طور که می‌دانید در هر مؤسسه و ان‌جی‌یو حتماً باید این سه ضلع به یک اندازه رشد کند، یعنی برای اینکه به نتیجه برسیم باید بتوانیم ازنظر مالی، ازنظر فیزیکی وهم ازنظر علمی به یک اندازه رشد کنیم و اگر یک ضلع بالاتر باشد مطمئناً آن مؤسسه یا ان‌جی‌یو موفق نخواهد بود، به همین دلیل آقای مهندس کنگره ۶۰ را طوری طرح و برنامه‌ریزی کردند که ما بتوانیم این خدمت‌ها، حتی هر سه را باهم انجام دهیم و هیچ فرقی نمی‌کند، ولی ما چون در لژیون سردار هستیم ذره‌بین را روی لژیون مالی و خدمتی می‌آوریم، ما می‌توانیم ازلحاظ مالی به کنگره ۶۰ کنیم.

به نظر من خدمت مالی از همان حمایت کردن سبد شروع می‌شود و ادامه‌دار می‌شود، اینکه من بتوانم در لژیون سردار با دادن شش میلیون تومان یا پنجاه میلیون تومان و یا مثل خانم مهتاب عزیز و بقیه پهلوان‌ها با دادن پانصد میلیون تومان عضو لژیون سردار بشوم. همان‌طور که می‌دانید دروازه ورود به قلب خداوند خدمت به مخلوقین است و اگر من بتوانم به خلق خداوند خدمت کنم یعنی اینکه خدا را دوست دارم و هرلحظه به او نزدیک و نزدیک‌تر می‌شوم. خدا از رگ گردن هم به ما نزدیک‌تر است و ما هرلحظه او را لمس می‌کنیم، می‌بینیم و احساس می‌کنیم، خداوند از بخشندگی و صفات زیبای خودش در وجود ما دمیده و وجود دارد، از روح خودش در ما دمیده است.

پس فقط باید ببینیم یعنی اینکه آلودگی‌ها و صفات زشت را کنار بگذاریم تا به‌فرمان عقل نزدیک شویم. اصلاً هدف ما تکامل است و به اینجا آمده‌ایم تا بتوانیم دردی از دردهای بشر کم کنیم، همان‌طور که جناب آقای مهندس کاری بسیار بزرگ و عظیمی را انجام می‌دهند، ما شاید متوجه عمق و عظمت این کار آقای مهندس نشویم.

همان‌طور که می‌بینید علم کنگره جهانی می‌شود و به آمریکا و تمام کشورها گسترده می‌شود. مقاله‌های آقای مهندس در همه‌جا پخش می‌شود، نه‌تنها در درمان اعتیاد، بلکه بیماری‌های لاعلاج زیادی که واقعاً خیلی‌ها از درمان آن بیماری عاجز مانده‌اند را درمان می‌کنند، اگر ما تفکر کنیم می‌بینیم در اطراف خود ما هم خیلی افراد هستند که دچار اعتیاد و یا بیماری‌های دیگری هستند.
مادر خود من، خانم فاطمه دچار سرطان بودند که به اذن و اجازه و لطف آقای مهندس نجات پیدا کردند و درمان شدند، بنابراین باید این‌ها را ببینیم، تک‌تک ما باحال خراب وارد کنگره شدیم، شاید نمی‌توانستیم صحبت کنیم و یا قدمی برداریم و فقط مرده‌های متحرکی بودیم که حرکت می‌کردیم. ولی چه حرکتی؟ چه حسی؟ حس در وجود ما مرده بود و یخ‌زده بود. وقتی نیم‌نگاهی به گذشته می‌کنیم که کنگره ۶۰ چه چیزهایی به ما داده است، ما در قبال آن هیچ کاری نکردیم و اگر ما هر سه ضلع را انجام دهیم، بازهم حساب ما با کنگره صفر نخواهد شد، برای اینکه کنگره همه‌چیز به ما داد؛ زندگی، خانواده، اعتمادبه‌نفس و هر چیزی که فکرش را کنی، حتی مال ما را زیاد کرد و بخشیدن را به ما یاد داد و چیزهایی که بلد نبودیم را به ما یاد داد حالا وظیفه من کنگره‌ای چیست؟ چه خدمتی باید بکنم؟ به نظر من کوچک‌ترین کاری که می‌توانم بکنم همین خدمت مالی است وقتی من به عمق قضیه فکر کنم، همیشه صورت‌مسئله را برای خودمان بازکنیم که چرا من باید اصلاً خدمت کنم؟ خانم همای عزیز خیلی خوب بیان کردند که نیاز مالی و نیاز دیگران در نیاز ماست یعنی مال دیگران در مال ما است، همه مالی که داریم، برای ما نیست و مانمی توانیم از همه مال خودمان استفاده کنیم و حتماً از آن باید به دیگران ببخشیم و دیگران را هم در مال خود سهیم کنیم، اصلاً مهم نیست که من چقدر مال دارم و این مهم نیست که من خیلی حساب بانکیم پر باشد، باید ذهن ما ثروتمند باشد تا بتوانیم ببخشیم. ما اگر یک‌دانه بکاریم ۷۰ دانه برداشت می‌کنیم و خداوند سریع الحساب است، ما حسابمان با خداوند است نه با بنده خدا.

اگر کمک راهنما هستیم حسابمان با افراد لژیون نیست، ما مالک کسی نیستیم، حتی مالک خودمان هم نیستیم، چه برسد مالک مال یا چیز خاصی باشیم. ان شالله این دستور جلسات را بتوانیم کاربردی کنیم و بدانیم که تأثیراتی که خدمت مالی در ما دارد فقط در صور آشکار نیست مطمئناً در صور پنهان ماهم گره‌هایی بازخواهد شد. حس‌های یخ‌زده و آن صفات، توانایی‌ها و استعدادهایی که در وجود من قرار دارد و آن‌ها را نمی‌بینم، هاله روی آن کشیده شده و من نمی‌توانم آن را کشف کنم. خوبی‌هایی که در وجود من قرار دارد و نمی‌توانم از آن استفاده کنم و با همین خدمت مالی و خدمت‌های دیگر باز می‌شود و کلید آن به من داده می‌شود و من می‌توانم از آن‌ها استفاده کنم.
آقای مهندس همه‌چیز را به قشنگ‌ترین شکل ممکن برای ما باز کردند و اگر درک و برداشت کافی از مطالب داشته باشیم و بدانیم که چرا باید خدمت کنیم مطمئناً خیلی راحت از پول خود می‌بخشیم.
چه چیزی باعث شد که من عضو لژیون سردار شدم؟ خانم فاطمه (مادرم) در گلپایگان اولین نفر بودند که عضو لژیون سردار شدند، هیچ‌کسی آنجا نبود و حتی لژیونی نبود که آموزش بگیرند ولی ماندند و سال بعد اعضاء اضافه شدند، همیشه یک نفر می‌آید و راه را هموار می‌کند تا بقیه اعضاء در آن مسیر حرکت کنند، مثل آقای مهندس که راه را برای ما هموار کردند و ما خیلی راحت دراین بزرگراه بدون هیچ مشکل حرکت می‌کنیم.

خانم فاطمه هم راه را برای من باز کردند، تلنگرهایی به من زدند و در ادامه خانم مهتاب عزیز بااینکه من راهنمایشان و ایشان رهجوی من بودند، دراین زمینه حرکت کردند و برای اولین بار دنور شدند و کسی جز خانم الهه عزیز در خمین عضو لژیون سردار نبود. خانم مهتاب تمام خدمت‌ها را گرفتند؛ نگهبان، خزانه‌دار و مسئولیت سنگینی داشتند. من دراین سالها از ایشان خیلی درس گرفتم.

عشقی که خانم مهتاب داشتند اصلاً قابل وصف نیست. هر دو این عزیزان باعث شدند این راه را برای من هموار کنند و من توانستم عضو لژیون سردار شوم، خودم وقتی عضو لژیون سردار شدم، هیچ پولی نداشتم ولی آن‌قدر عشق خانم مهتاب و خانم فاطمه من را منقلب کرده بود که گفتم من پول‌ندارم ولی اعلام کنید که من عضو لژیون سردار هستم. تلاش می‌کنم و اذن داده می‌شود که من عضو لژیون سردار شوم، خانم مهتاب من را عضو لژیون سردار اعلام کردند ولی به یکی دو هفته نکشید که من توانستم تمام پول را کامل پرداخت کنم و لذت و حال خوشی بسیاری از لژیون سردار گرفتم.
من کمک راهنما بودم و درجاهای دیگر خدمت کرده بودم ولی حال خوش که دراین خدمت بود خیلی خاص‌تر و حسش فرق می‌کرد. چون خدمت‌ها حس‌های خاصی دارند یعنی وقتی شما در قسمت مالی خدمت می‌کنید حس و حالش فرق می‌کند و یک‌چیزی به شما داده می‌شود و اگر در قسمت علمی خدمت می‌کنید، حس و حال آن باز فرق دارد چون همه حس‌ها باهم یکی نیستند. ما به همه انسان‌ها یک حس نداریم، به هستی یک حس داریم، همه‌چیز حس‌های مخصوص خودش رادارند و قرار است که این حس‌ها در کنار هم قرار بگیرند تا آن گره‌ها و یخ‌زدگی‌های درون من را باز کنند تا کلیدهای زیادی را به من بدهند، خانم مهتاب عزیز همیشه حرف قشنگی می‌زنند اینجا به ما شاه‌کلید داده می‌شود، ان‌شاالله بتوانیم از این کلیدها و شاه‌کلیدها استفاده کنیم و برای اهداف کنگره ۶۰ قدم کوچکی برداریم ۰
بدانیم که چه‌کار بزرگی در کنگره ۶۰ دارد انجام می‌گیرد، خدمت مالی کنیم و بدانیم که قطعاً به ما بر خواهد گشت. فقط اینکه بخشش ما بلاعوض باشد و دنبال این نباشیم که من پولی را بدهم که به من برگردد، اگر بلاعوض ببخشیم مطمئناً بلاعوض هم به ما بر خواهد گشت.

مشارکت خزانه دار لژیون سردار همسفر مهتاب

سلام و عرض ادب خدمت شما و خیرمقدم می‌گویم حضور خانم بهیه عزیز، چقدر حس و حال خوب و پرانرژی با خودتان می‌آورید، وجودتان برای ما یک روح تازه است و همیشه جای خالی شمارا حس می‌کنیم.

به نگهبان و دبیر محترم هم خدا قوت عرض می‌کنم و تشکر می‌کنم از همه عزیزان که با حضور به‌موقع به لژیون یک پویایی و حس خوب منتقل می‌کنند.
به نظر من دستور جلسه این ماه تکمیل‌کننده دستور جلسه ماه قبل است، در ماه قبل یک سؤال بود که چرا باید به دیگران کمک کنیم؟
و این ماه این خدمت مالی چه تأثیری روی زندگی من داشته است؟ این برای هرکسی متفاوت است که تأثیرش چیست؟ یعنی هرکسی حس و حالی دارد که وارد لژیون سردار شده است، همه یک مسیر مشترک را در ادامه‌داریم ولی واقعاً هر کس به‌نوعی یک مسیر خاصی را طی کرده تا به لژیون سردار رسیده است. من خیلی خوشحال هستم که پیوند من با کنگره با لژیون سردار بود و این‌یک افتخار خیلی بزرگی است و این نعمت را هرچقدر بخواهم شکر کنم هیچ‌وقت قادر نخواهم بود، حتی سرسوزنی نمی‌توانم بابت آن شکرگزاری کنم. آن‌قدر نعمات و برکات زیادی بابت حضور در لژیون سردار نصیبم شده که می‌توانم در مورد آن کتاب بنویسم و خدا را واقعاً بابت آن شکر می‌کنم. ما در لژیون سردار مثل اشخاصی هستیم که می‌پزند و می‌دهند به دیگران از آن استفاده کنند.
یک سفره‌ای پهن است و هرکسی به‌اندازه توان خودش از آن برداشت می‌کند و همه نمی‌توانند در هستی سفره‌دار باشند و ما این نعمت بزرگ را در کنگره به لطف آموزش‌های آقای مهندس دریافت کردیم، خدا را بابت هرلحظه و هر ثانیه باید خیلی شکر کنیم، هیچ فرقی نمی‌کند که با چه مبلغی وارد لژیون سردار شدیم و جایگاه آن هیچ فرقی ندارد.
مطمئناً همه ما با تمام توان مالی وارد لژیون سردار شدیم و این جای شکرگزاری دارد و یک اتفاقی است که در درون ما می‌افتد. آن حلقه و زنجیره پیوندی است که از یک جای دیگری آمده و احساس می‌کنیم به آن وصل می‌شویم و تو را ارتقا می‌دهد و حالت خوش است.
من فکر می‌کنم مسیری را که طی می‌کنیم، آموزش می‌بینیم و به ارتقا می‌رسیم، قرار است که به امنیت و آرامش برسیم. این امنیت و آرامش را لژیون سردار برای همه ما مهیا کرده است. من واقعاً بغض کردم از اعلام آمادگی خانم عاطفه عزیز و خانم معصومه که ۳ سال است که در کنگره حضور دارند ولی هنوز به رهایی نرسیدند ولی خودشان این‌قدر ایمانشان قوی است که لحظه‌ای درنگ نمی‌کنند.
من فقط یک ندا دادم به خاطر پیامی که روز پنجشنبه برای ساخت زمین فرستادم؛ اینکه بچه‌ها سریع لبیک می‌گویند از ایمان قوی آن‌ها است که متصل نگهشان داشته است. واقعاً جای تأمل دارد که این لژیون سردار درونش چه خبر است؟ چه اتفاقاتی می‌افتد؟ من امروز یک ویدئو از آقای مافی دیدم، چقدر تأثیرگذار بود ‌، از کجا شروع کرده بودند و به کجا رسیده بودند. وقتی این ویدیو را دیدم به این فکر کردم که با چه حالی، چقدر ناامید و خسته وارد کنگره شدیم ولی وقتی آمدیم همه دستمان را گرفتند، هیچ‌کس نگذاشت که ما احساس کنیم تنها هستیم و این درد بزرگ را هرکس به هر نحوی که توانست التیام داد.
من فکر می‌کنم از جان گذشتن کار سختی نباشد. ما یک جلودار داریم به نام آقای مهندس که خودشان هر کاری را اول انجام می‌دهند و حواسشان به تک‌تک ما است و دست همه ما را می‌گیرند و من مطمئنم این پیوند محبت اول با خودشان گره‌خورده بود بعد به استاد سردار گره خوردیم و وارد لژیون سردار شدیم، تأثیری که در زندگی ما دارد این است که ما هیچ‌وقت درمانده و خسته نمی‌شویم. اگر یک نجوایی هم در ذهنمان بگذرد آن‌قدر نیروها شتابان می‌آیند و دستمان را می‌گیرند که خودمان حیران می‌مانیم، مگر ما چه‌کاری انجام دادیم، چه اتفاقی افتاده که همه نیروها کمک می‌کنند و به‌نوعی در صور پنهان ما، آن گشایش و اتفاق خوب می‌افتد و حال خوش را این‌گونه درک می‌کنیم.
من خیلی خوشحالم که این سومین باری است که دراین جلسه با این دستور جلسه شرکت می‌کنم و واقعاً برایم خیلی خوشایند است و حسی که دریافت می‌کنم، خیلی خوشایند است، هرچقدر من به لژیون سردار عشق دارم، گویا لژیون سردار هم به من عشق دارد و این تأثیری است که من می‌توانم به‌نوبه خودم از آن به شما بگویم ولی خیلی چیزهای دیگری هم وجود دارد که بیان کردنی نیست، تجربه کردنی است. ممنونم از اینکه به صحبت‌های های من گوش کردید.

همسفر فاطمه ؛
به استاد، نگهبان و دبیر خداقوت می‌گویم و از حس‌های ناب شما دوستان عزیز تشکر می‌کنم.
به نظر من حضور دراین لژیون گویا یک‌تکه از من گم‌شده و وقتی وارد این لژیون می‌شوم انگار آن تکه به من برگشت داده می‌شود. هرکسی که در لژیون صحبت می‌کند یک‌چیزی برای خودم برداشت می‌کنم و واقعاً برای من پر از آموزش است؛ اما این دستور جلسه چه تأثیری روی من گذاشته است؟ آقای مهندس در سی دی اشباع می‌فرمایند، خدمت هم اشباع می‌شود. به نظر من خدمت مالی اصلاً سیری‌ناپذیر است، طمع انسان بیشتر می‌شود، مثلاً عضو لژیون سردار هستی، دوست داری دنور بشوی، بازدوست داری پهلوان بشوی و فکر نکنم انتها داشته باشد. من خودم شخصاً این‌طوری هستم، از بخشیدن سیر نمی‌شوم. به قول خانم منصوره چون ظرفیتمان بالا می‌رود بیشتر می‌شود. هرچه ظرفیت بیشتر باشد، بیشتر طلب می‌کنیم. ان‌شاءالله که خداوند عمری بدهد و این اجازه را بدهد که بتوانم در لژیون سردار بمانم، خدمت کنم و از جانم ببخشم. در طول این شش سال که من در کنگره بودم هیچ خدمتی نبوده که من انجام نداده باشم، از طی کشیدن گرفته تا کمک راهنمایی و ... . ولی خدمت مالی یک مزه و طعم دیگری دارد. امیدوارم کسانی که از ته دل خواسته دارند و دوست دارند به‌زودی زود به این لژیون بپیوندند و از این حس و حال ناب استفاده کنند

همسفر فاطمه ؛

خانم بهیه جان، خیلی خوشحال شدم که دوباره شمارا می‌بینم، خدمت نگهبان و دبیر خدا قوت عرض می‌کنم. صحبت‌های شما مثل همیشه عالی بود، واقعاً آموزش می‌گیرم. هر یک از ما با یک نقطه اشتراک وارد کنگره شدیم ولی هرکدام از ما که وارد لژیون سردار شدیم یک خواسته‌ای داشتیم و خواسته‌هایمان متفاوت بوده است. من خودم که وارد لژیون سردار شدم خیلی به آن احتیاج داشتم، وقتی می‌دیدم دوستان از حس و حال لژیون و از حال خوششان صحبت می‌کنند با خودم می‌گفتم من هم شاید وارد لژیون سردار شوم حالم بهتر شود. مدت طولانی بود که به کنگره می‌آمدم ولی باز آن حس و حال خوب را نداشتم و حالم خوب نبود، باآنکه آموزش می‌دیدم. هر چه جلو می‌آمدم بازهم حالم خوب نمی‌شد، احساس می‌کردم جایی کارم گیرکرده و با مشکلاتی که در خانه داشتم احساس آرامش نمی‌کردم، ولی وقتی‌که وارد لژیون سردار شدم و با خواست خودم آمدم، دیدم به لژیون سردار نیاز دارم، وقتی‌که از در وارد می‌شوم و بچه‌ها را در لژیون سردار می‌بینم ناخودآگاه حس و حالم خوب می‌شود، اصلاً فکر نمی‌کنم الآن که می‌خواهم به خانه بروم چه چیزی در انتظارم است. وقتی‌که در لژیون و در کنگره هستم آن حال خوبی را که دارم هیچ‌وقت با بیرون عوض نمی‌کنم و اما در مورد بخشندگی؛ ما هیچ‌وقت نمی‌گوییم می‌بخشیم، چه چیزی را واقعاً می‌بخشیم؟ مگر غیرازاین است که وقتی وارد لژیون شدم، آرامش و حال خوش به دست آوردم. من دیگر انتظاری ندارم، به خاطر حال خوب خودم آمدم، می‌دانم که تا حدودی آگاهی من بالا رفته و به آن چیزی که خواستم رسیدم. من برای خودم آمدم، برای آن حس و حالی که دیدم و الآن خوشحالم که مثل گذشته نیستم که احساس کنم که چطور وارد لژیون سردار شوم. آیا لژیون سردار من را به آن چیزی که می‌خواهم می‌رساند؟ من از کجا بدانم؟ شاید من در صور آشکار چیزی ندیده باشم و قرار نیست که پولی به دست من برسد ولی در صور پنهان مطمئنم چیزی که از خداوند خواستم از من دریغ نکرده است شاید من نمی‌بینم. وقتی احساس می‌کنم به‌راحتی می‌توانم در برابر مشکلاتم ایستادگی کنم، وقتی‌که احساس می‌کنم آن حسی که دارم شبیه اضطراب نیست، بلکه شبیه هیجان است پس می‌دانم آن خواسته‌ای که داشتم حتی کوچک‌ترین چیز هم بوده خداوند به من داده است و خیلی خوشحالم که هستم. اگر روزی نداشته باشم بازهم از نداشته هایم می‌بخشم و مطمئنم که درهای رحمت خداوند روی نداشته های من باز می‌شود.

همسفر محبوبه؛
از استاد جلسه خانم بهیه عزیز تشکر می‌کنم، از صحبت‌های بسیار عالی شما استفاده کردم، از دیدن شما خیلی خوشحال شدم. به نگهبان و دبیر محترم هم خدا قوت عرض می‌کنم.
من هم در ابتدا خدا را شکر می‌کنم که یک‌بار دیگر توانستم در جمع شما دوستان عزیز حضورداشته باشم. در مورد دستور جلسه؛ امور مالی یکی از مسائلی است که آقای مهندس همیشه بر آن تأکیددارند و سفارش کردند که پایه‌های مالی را چه در زندگی و چه در کنگره مستحکم کنید. من قبل از کنگره خیلی حسابگرانه خرج می‌کردم ولی اینجا یاد گرفتم که اگر قدردان آن خدماتی که به من شده نباشم و ارزش آن‌ها را درک نکنم قطعاً کم‌کم از من گرفته خواهد شد. من از وقتی‌که وارد کنگره شدم همیشه دریافت می‌کردم و هیچ پرداختی نداشتم ولی با خدمت مالی شاید بتوانم زکات آن رهایی، درمان، آرامش و حال خوش را بدهم.
به نظر من با خدمت مالی در ظاهر چیزی پرداخت می‌کنیم ولی در باطن به‌نوعی دیگر دریافت می‌کنیم.

تایپ: همسفر لیلا رهجوی لژیوی کمک راهنما همسفر زهرا(لژیون ششم)

ویرایش: همسفر محبوبه رهحوی کمک راهنما همسفر زهرا(لژیون ششم)

ویراستار: همسفر منصوره کمک راهنما لژیون اول

تنظیم و ارائه: همسفر هما کمک راهنما لژیون هفتم

همسفران نمایندگی خمین

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .