لطفاً خودتان را معرفی نمایید؟
سلام دوستان مسعود هستم یک مسافر.26 سال سن دارم. هفت سال تخریب داشتهام و آخرین آنتیایکس مصرفی من شیشه، متادون و قرصهای روانگردان بوده است. سفر اولم 14 ماه به روش DST و با شربت OT و به راهنمایی آقای حسن بابایی بوده است و اکنون یک سال و سه ماه و 28 روز است که از دام اعتیاد رهاشدهام.
از حال و هوای سفر اولتان اندکی برایمان شرح دهید؟
در اوایل سفرم با مشکلاتی مواجه میشدم. باید قرصهای خود را تیپر میکردم و همین امر برایم مشکلاتی ایجاد میکرد. در ماههای اول سفرم پدر مهربانم را از دست دادم و این موضوع برایم بسیار دردناک و تحملش سخت بود. باید هر هفته و گاه هفتهای دو بار به تهران سفر میکردم و چون نمیتوانستم مادر بیمارم را بهعنوان همسفر با خود ببرم از داشتن همسفر نیز محروم بودم. هزینههای رفتوآمد نیز از دیگر مشکلات من بود. اما به لطف خدا توانستم بر همه این مشکلات غلبه کنم. علاوه بر این دوستان کنگرهای من همواره با سخنان، راهنماییها و گاه گوشزدهایشان مرا دلگرم و تحمل مشکلات را برایم آسانتر میکردند.
چه انگیزهای باعث شد که شما سختیهای راه طولانی را برای رسیدن به درمان تحمل نمایید؟
بزرگترین انگیزه من خواسته درونی من بود. من واقعاً میخواستم که درمان شوم و حالم خوب شود. همیشه میخواستم از وابستگی به مواد رها شوم و بتوانم زندگی بدون وابستگی را تجربه کنم. همه راههایی که امتحان میکردم با شکست روبرو میشد. زمانی که از طریق یک برنامه تلویزیونی آقای عباس امیر معافی با کنگره 60 آشنا شدم و راه درست را پیدا کردم با خواست و اراده محکم در این راه قدم گذاشتم و خدا نیز کمکم کرد تا هیچ مشکلی حتی مسافت طولانی نتواند ارادهام را سست نماید.
حضور در تبریز و لطف و برکت خدمت در کنگره تا چه اندازه توانسته است دوری از زادگاهتان را جبران نماید؟
خانواده پایه و ریشه هر انسانی است و هر فردی بدون خانواده آسیبپذیر بوده و خیلی زود میشکند. من اکنون دو خانواده دارم یکی کسانی که مرا به دنیا آورده، بزرگ کرده وزندگی کردن را به من آموختهاند و در همه سختیها و مشکلات در کنارم بودهاند دیگری کنگره که به من زندگی دوباره بخشیده است. حضور در کنار هردو خانوادهام حال مرا خوب میکند و دوری از آنها برایم سخت است. تنها دلیلی که میتواند کمکم کند تا دوری از خانواده و زادگاهم را راحتتر تحملکنم بودن در کنگره و خدمت کردن در این مکان مقدس است.
اکنونکه توانستهاید شال کمک راهنمایی را از دستان آقای مهندس دژاکام دریافت کنید بهعنوان یک کمک راهنما چه اهدافی را سرلوحه خود قرار دادهاید؟
روز اول که وارد کنگره شدم یک نفر در حال دریافت شال کمک راهنمایی بود و من باوجوداینکه در آن لحظه آگاهی کمی داشتم اما این تصور و آرزو در من شکل گرفت که روزی من نیز بتوانم به این جایگاه دستیابم و خدمت نمایم. تنها هدف و خواسته من از خدای بزرگ این است که کمکم کند تا بتوانم در کنگره خدمت کنم اول برای اینکه حال خودم خوب شود زیرا همانگونه که آقای مهندس فرمودهاند "وقتی مشکلی را از دیگران حل میکنید به طبع مشکلی از زندگی خودتان حل میگردد". دوم اینکه از خدمت نمودن لذت میبرم. سوم آنکه خود من زمانی در این تاریکیها غرق بودم و لذت رهایی را بهخوبی درک میکنم و میخواهم کمک کنم تا دیگران نیز بتوانند از این مشکل رها شوند و همین لذت را احساس کنند تا بتوانم خدمتگزاری خوب نهتنها برای کنگره که برای همه انسانها باشم.
آیا زمانی تصویری از امروزتان را در ذهن خودساخته بودید و چهکارهایی را انجام دادید و چهکارهایی را انجام ندادید که اکنون به این جایگاه دستیافتید؟
همیشه در ذهن خود داشتم که بتوانم از دام اعتیاد خلاص شده وزندگی بدون مواد را تجربه کنم و در همه مراحل سفرم تصویری از اینکه روزی بتوانم یک کمک راهنما شوم همراه من بوده است. همیشه سعی کردم تابع قوانین کنگره باشم، تلاش کنم و از همه کارهای ضد ارزش دوریکنم. سعی میکردم ناامید نشوم و اگر زمانی ناامیدی به من نزدیک میشد با توکل به خدا و دوچندان کردن تلاشم آن را شکست میدادم.
پیشنهادتان برای سفر اولیها و نیز سفر دومیهایی که تصویر ذهنی رسیدن به جایگاه کمک راهنمایی رادارند چیست؟
هر کس در هر جایگاهی که قرار دارد میتواند پیشرفت کند. در وادی ده گفتهشده است که " صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است" هر جایگاهی میتواند تغییر کند بهشرط اینکه خواسته آن در درون خود فرد وجود داشته باشد. هر سفر اولی یا دومی میتواند خواسته رسیدن به این جایگاه را در خود ایجاد کرده و تصویری از آن را داشته باشد که این تصویر کمکم پدیدار میگردد. سپس بتواند راه درست را که شامل مبدأ، مقصد و هدفی مشخص میباشد را شناسایی کند. بعد از ایجاد خواسته باید حرکت کرد و در مسیری که دیگران رفته و به هدف رسیدهاند مرحلهبهمرحله قدم گذاشت. از سختیها خسته و ناامید نشد. پایان همه سختیها لذتی شگفتانگیز در انسان ایجاد میکند و اگر ما احساسات خود را تقویت کنیم و بتوانیم این لذت را درک کنیم، انگیزهای دوچندان برای رسیدن به این لذت ما را به حرکت نمودن ترغیب خواهد کرد.
و اما سخن آخر...
از خداوند بزرگ تشکر میکنم که اکنون هستم، نفس میکشم و حالم خوب است. از خدا میخواهم که مرا تشنه آموختن و محبت کردن نماید تا همواره طالب آموختن باشم و به انسانها محبت نمایم. آقای مهندس میفرمایند همیشه در بایگانی ذهن خود داشته باشیم که چه بودیم و اکنون چه هستیم. من نیز تلاش مینمایم تا گذشته درسی باشد برای من و بتوانم به کسانی که خواستار رهایی از دام اعتیاد هستند کمک نمایم. در پایان از خانوادهام، از همه سفر اولیها و مسئولین شعبه تبریز نیز بسیار سپاسگزارم.
گزارشگر کنگره 60: مسافر پویا ستاری
منبع کنگره60
- تعداد بازدید از این مطلب :
2248