تا چند سال پیش اگر کسی از من میپرسید که مفهوم «خوشبختی» چیست، بهطور واضح نمیتوانستم تعریفی مشخصی ارائه بدهم، دلیل آنهم کاملاً واضح است، من اصلا نمیدانستم خوشبختی واقعی چیست؟! وقتی تو ندانی که کجای کاری، وقتی تو ندانی کجای این دنیایی، وقتی تو ندانی که اصولاً برای چه به دنیا آمدهای و هدفت از بودن در این جهان چیست، نمیتوانی پاسخ قانعکنندهای هم بدهی تا طرف مقابل کاملاً مجاب شود و بپذیرد که تو معنا و مفهوم خوشبختی را میدانی و درک درست و منطقی از آن داری!
واقعاً مفهوم خوشبختی چیست؟ روانشناس اجتماعی دانشگاه هاروارد، ویلیام مک دوگال میگوید: «افراد میتوانند درحالیکه درد میکشند، احساس خوشبختی کنند و درحالیکه لذت را تجربه میکنند، احساس بدبختی کنند». با استناد به همین تعریف، میتوان اینگونه استنباط کرد که احساس خوشبختی ربطی به شرایط ندارد، میتوان خوشبخت بود درحالیکه بسیاری از ویژگیهایی که برای دیگران به یک آمال و آرزو تبدیلشده است را نداشت. میتوان باوجود تمام محرومیتها، احساس شادمانی داشت، حتی میشود باوجود غصه، بازهم احساس رضایتمندی داشت.
هر یک از ما، سنگینی نگاه اطرافیان بهواسطهٔ درگیری با اعتیاد را بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم، تجربه کردهایم و شاید به نقطهای رسیده بودیم که همهچیز برایمان کاملاً بیهوده و بیارزش مینمود. مفهوم خوشبختی برای ما، تبدیل به احساسات زودگذر و ناپایداری شده بود که بیش از چند ساعت دوام نداشت. برآوردن خواستههای کوچک نفسانی، پرهای پرواز ما را چیده بود و به دلیل این نوع نگرش، جهان پیرامونمان نیز برای ما بیمعنا و پوچ شده بود.
بااینحال، با ورود به کنگره 60 و قرار گرفتن در جریان آموزشهای آن، اندیشهٔ ما، تدریجاً به سمت محور خود ارزشمندی سوق یافت.
«هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد، هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم».
ما آموختیم که باور و اعتقاد قلبی به این عبارات، سبب تجربهٔ احساس خوشبختی بر مبنای ارزش میشود. خوشبختی بر مبنای ارزش، عامل اصلی تعادل در زندگی است و هر یک از ما بهعنوان یک فرمانروای لایق، میتوانیم علاوه بر ایفای نقشی مؤثر و تعیینکننده در کائنات، در محیط پیرامونمان نیز تأثیرات عمیق و مثمر ثمری بگذاریم و البته از همهٔ این موارد مهمتر این است که:
«ما هستیم و میتوانیم.»
نویسنده: همسفر اکرم
منبع کنگره60
- تعداد بازدید از این مطلب :
2294