قضاوت یا داوری برای حکمیت میباشد ،تا وقتی که کسی خود را از هر جهت شایسته نداند نمیتواند قضاوت کند .
معمولاً آنها که کمتر میدانند ، با قاطعیت بیشتری قضاوت میکنند ، و آنان که بیشتر میدانند با شک و تردید حکم صادر میکنند .
اساس قضاوت لزوماً آگاهی و علم و تجربه است که حتی اگر به نور معرفت و نیروی عقل هم حکمی صادر شود،باز امکان اشتباه وجود دارد؛حتماً بارها شنیدهاید که از سوی قاضی حکمی ناروا صادرشده و فردی بیگناه اعمال قانون شده است.
جالب اینکه قاضی از دو طرف دعوا ناآگاهتر است زیرا بین شاکی و متهم موضوعی ناگفته و پنهان وجود دارد که فقط خودشان از آن اطلاع دارند و حقیقت را بیشتر از قاضی میدانند، اما یکی از طرفین بنا به منافع شخصی از گفتن حقیقت طفره می رود.
قاضی باید با پرسش و بازجویی و مطالعه پرونده و ملاحظه علائم و آثار محیطی و بنا به علم و تجربه خود، حقیقت را کشف کند و چه بسا که نتواند و حکم اشتباه صادر کند. وقتی قاضی که شغل او ایجاب میکند و مسئول است ، به راحتی و بدون مطالعه نظری نمیدهد ، چگونه است که ما با شنیدن یک جمله و یا دیدن یک صحنه قضاوت میکنیم ؟ تنها کسی که در قضاوت کردن به درستی داوری میکند ، خود انسان نسبت به خودش است، که تنها وجدانش از آن خبر دارد،
در واقع هرگونه داوری در مورد دیگران صورت بگیرد ،دور از حقیقت بوده و منصفانه نیست چون انسان به همه جوانب آگاه نیست . آنچه که روزانه افکار انسان را درگیر خودش میکند،ذهنیتهای غلط و قضاوتهای نابجا در مورد اطرافیان است دخالت وسرک کشیدن به زندگی دیگران ، دروغگویی، سخنچینی، تهمت و افترا و انگ زدن از داوریهایی است که با جهالت و از روی حسادت و کینه صورت میگیرد،کم نیستند کسانی که روزانه کارشان قضاوت کردن دیگران است.
حتی مقایسه کردن هم نوعی قضاوت است ،که غالباً عادلانه نیست ،تنها قادر متعال است که به درون و برون هر چیزی آگاه است ، مگر نه اینکه هر پرهیز کاری گذشتهای داشته و هر گناهکاری آیندهای دارد .
نتیجه قضاوتهای جاهلانه عملاً تراوش دیدگاهها و نگرشهای ذهنی و در چهارچوب افکار خود ما است نه واقعیتهای زندگی دیگران که کنکاش آن تنها انرژی و وقت ما را تلف میکند.
این دستور جلسه کنگره 60 اشارهاش به کسانی است که شاید سالها با مصرف مواد مخدر در جسم و روان و جهانبینی خودشان تخریب به وجود آوردهاند و تحت تأثیر همان مخدرها، روزانه صدها نفر را متهم کرده و حکم صادر میکنند که نه واقعیت دارد و نه حقیقت است.
ناگفته نماند این قضاوتهای نابجا تنها مربوط به مصرفکنندگان مواد مخدر نمیشود زیرا دیگران هم مستثنا نیستند .در کنگره 60 برای بازسازی روان و جهانبینی آموزش لازم است .این کار در کنار تیپرینگ مواد مخدر همزمان با شرکت در جلسات و فراگیری کاربردی چهارده وادی ، نوشتارها و کتب در جلسات کارگاههای آموزشی اساس کار درمان است .
پیشنیاز برای تغیر باورهای افیونی همان دوری از ضد ارزشها و روی آوردن به عمل سالم میباشد، که راه رسیدن به معرفت و خودشناسی را فراهم میکند.
مسافر - رحمت فیضی93/5/28
منبع : وبلاگ نمایندگی صالحی
- تعداد بازدید از این مطلب :
2992