English Version
English

متنی در رابطه با وادی یازدهم به قلم آقای مجید کیوانفر

متنی در رابطه با وادی یازدهم به قلم آقای مجید کیوانفر

برای چندمین بار وادی یازدهم را مطالعه می‌کردم، به قدری ساده و روان پس از تجربه به تحریر درآمده که با خود می‌گفتم وای بر کسانی که امکان دسترسی به این نوشتارها را دارند و هنوز اندر خم یک کوچه‌اند؛

و اما چگونه زیستن من در این وادی: این‌گونه بود که نعمت‌های فراوانی همچون چشمه‌ها در من جاری بودند در مسیر ارزش‌ها، صداقت، آرامش و...  به زیبایی در حرکت بودند، کودکی‌ام را می‌گویم که تابلویی سفید و چشمه‌هایی زلال بودند تا اینکه در مسیرم، دوراهی‌ها نمایان گردیدند و من به دلیل جهل و ناآگاهی از داشته‌هایم و عدم آگاهی از زیبایی‌هایی که به صورت رایگان، خداوند به من ارزانی داشته بود و به وابسته لذت طلبی که همانا از جهل من سرچشمه می‌گرفت اسیر خواسته‌های نفس اماره گردیدم و انتخاب‌های غلط انجام دادم.

نمی‌دانم شروعش با دروغ بود یا خشم، ریاکاری بود یا نفرت و یا... که هر کدام از این‌ها انگیزه‌ای بود در کنار چشمه‌هایم که اندک‌اندک شروع به مسدود نمودن چشمه و جلوگیری از جریان آن نمودند، البته این اتفاقات به آرامی اتفاق می‌افتاد و هر چقدر جلوتر می‌رفتم حالم خراب‌تر می‌شد و چشمه‌ها در حال مرداب شدن؛ و کم آوردم، اینجا بود که آخرین انتخاب غلط خود که مصرف مواد مخدر بود را انجام دادم که خود در شروع بسیار انرژی داشت و گویی چشمه‌هایم فوران کرده بودند و جریان باقدرت هر چه تمام در حرکت ولی زهی خیال باطل، به قول استادم: صد تومان می‌داد ولی صد و بیست تومان می‌گرفت.

رسیدم به جایی که چشمه در حال خشک شدن بود و جریان به سوی تاریکی محض، دروغ، خشم، کینه و نفرت و... با جسمی خراب، روانی ناآرام و نگاهی بیمار، به کنگره رسیدم و آنجا حرف‌هایی از جنس دیگر، آغوش‌هایی باز و صحبت از عشق و محبت با قرار گرفتن در کنگره جریان آرام‌آرام عوض شد با مصرف منظم دارو در زمان و مقدار مشخص، چشمه‌ها آرام‌آرام از خشکی درمی‌آمدند و با آموزش‌های کنگره در کلاس‌های مختلف آگاهی به آرامی اتفاق می‌افتاد، از نظر من آگاهی یعنی دور ریختن سنگ‌ریزه‌ها و آت و آشغال‌هایی که جلوی جریان چشمه‌ها را گرفته بودند.

در کلاس‌ها به آرامی تغییر نگاه انجام می‌پذیرفت و با تزکیه و پالایش ناخودهایم را بیرون می‌کشیدم و روانم که میوه‌اش در رفتارم نمایان می‌شد رو به تعادل در حرکت بود و در نهایت رسیدم به جایی که سنگ اعتیاد را کاملاً برداشتم ولی هنوز حرکت ادامه دارد تا روزی که چشمه‌هایم به وسیله آگاهی تمیز و آبش زلال و در حال حرکت به سوی بحر و اقیانوس و به امید رسیدن به آنجایی که حرکت را آغاز نمودم.

باید رسید به اونجا 

همونجایی که خدا

یکه و بی‌انتها 

عاشق و بی‌همتا

همونجا که آخرش

فرق داره با اولش

تفاوتش آگاهی است

تزکیه و تصفیه است.

مجید کیوان فر

منبع : وبلاگ نمایندگی کرج

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .