ششمین جلسه از دوره هشتاد وششم کارگاهای آموزشی، عمومی کنگره 60 به نمایندگی آکادمی با استادی مسافر امیر، نگهبانی مسافر سعید و دبیری مسافر سعید با دستور جلسه "مسئولیت و ظرفیت" شنبه 25 فروردین 1403 ساعت 17 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان امیر هستم یک مسافر، عید فطر را خدمت همه شما عزیزان تبریک عرض میکنم، دستور جلسه این هفته دو بخش است؛ یکی ظرفیت و مسئولیت و یکی تولد یکسال رهایی مسافر محمد.
در مورد ظرفیت و مسئولیت، من در گذشته اندازه خودم را نمیدانستم چه در محیط کار، چه محیط اجتماعی و حتی اوایل سفر اول و اگر به این جایگاه راهنمایی رسیدم، هزاران بار زمین خوردم و این تجربه بزرگترین تجربه بود که امیر ظرفیتت را بزرگ کن.
من زمانیکه ظرفیتم زیاد شود ناخودآگاه به یکسری آگاهی ها میرسم که بتوانم مسئولیت بپذیرم.زمانی هست انسان دوست دارد زود بزرگ شود و قد بکشد ولی جز خسارت چیزی برای من نداشت چون ظرفیت در من وجود نیامده بود.یکی از تجربيات من نسبت به این دستور جلسه در محیط کار بود که مدیریتی را تجربه کردم که هم ردههای من همه پنجاه سال داشتند و من ۱۸ ساله بودم و مجبور بودم با سن کمی که داشتم، مسئولیت هایی که به سن من نمیخورد را قبول کنم و این باعث تخریب من شد.
پس برای اینکه بخواهم مسئولیتی را قبول کنم در هر جایگاهی باید اول، ظرفیتش را درون خودم ایجاد کنم. حتی بچه های سفر اول، چرا بعضی ها نمیتوانند سفر خود را به فرجام برسانند، چون نیاز به این است که ظرفیت لازم را در خودشان به وجود آورند.آیا میشود قبل از گذراندن سفر اول رها شویم؟ آیا میشود قبل از رهایی جایگاه نگهبان و دبیر را تجربه کنیم و یا راهنما شویم؟ نمیتوانیم، حال تصور کنید کسی که سفر اول را نگذرانده است بگوییم دبیر شود، چه تخریبی در لژیون ایجاد میکند.حال این دستور جلسه چه میخواهد بگوید؟ اگر کسانی خارج از قواعد و قوانین کنگره۶۰ با تو برخورد کردند نباید بهم بریزیم و شروع به حاشیه و نق زدن نکن، باید بدانیم که آنها آموزش نگرفته اند و نباید توقع داشته باشیم.
من همیشه سر وادی نهم، نقطه تحمل و این دستور جلسه میگویم از کسی توقع نداشته باشیم، چون ممکن است آموزش لازم را ندیده باشند.حال اگر مسئولیتی را به عهده گرفتم و ظرفیتش را در خودم به وجود نیاوردم، یکی از مشکلاتی که برایم به وجود میآید همان قبله گم کردن است. یادم میرود کجا بودم.
عده ای از ما وقتی وارد سفر دوم میشویم همه چیز را فراموش میکنیم؛ راهنما، کنگره ۶۰، اینکه کسی بود دست من را گرفت . قبله شان را گم میکنند میگويند خودم بودم که این سفر را انجام دادم یا از این قبیل صحبت ها.
زمانیکه قبله خودم را گم ميکنم شروع میکنم به غر زدن و بهانه گرفتن، چون میخواهم مشکلی که دارم را پنهان کنم و روم نمیشود بگویم مشکل از من است.
گاه مشکل ما این است که گاه تا بیست متر زیر آب نرویم نمیخواهیم قبول کنیم که اشتباه کردیم و دوست داریم مسئولیت خودمان را گردن دیگران بیندازیم.
اما در مورد قسمت دوم دستور جلسه تولد محمد عزیز، این دستور جلسه بسیار با او تناسب دارد. یکی از کسانی بود که زمانیکه شروع به سفر کرد ظرفیت سفر را در خودش به وجود آورد. کسانیکه می خواهند سفر کنند، بایستی بدانند، سفر زمین خوردن دارد و سختی هایی را باید در این راه تحمل کنند.
باید ببینند خواسته آنها چیست و چه انرژی را برای انجام هدفشان میخواهند بگذارند و محمد تمام توانش را برای سفر گذاشت و واقعا در طول سفر مرا اذیت نکرد.او چندبار سفر ناموفق داشته و زمانیکه این سفر آخرش را آغاز کرد یک جلسه در اوایل سفر غیبت داشت و جلسه بعد که او را دیدم، گفتم محمد من از تو توقع ندارم و تو در سنی هستی که باید الگو دیگران باشی و همین شد که من دیگر از او ندیدم که تعهداتش را انجام ندهد.امیدوارم در ادامه بتواند شال کمک راهنمایی را تجربه کند.
سلام دوستان محمد هستم یک مسافر، خدا را شکر میکنم که با الهامات او به این بستری که جناب مهندس گسترانده، رهنمون شدم. این جایگاه بسیار زیباست و جایی که ما را به رهایی رسانده و من همیشه با بهترین پوشش ها در اینجا حاضر میشوم.
کنگره ۶۰ به من نشان داد چکونه ضد ارزش ها را شناسایی کنم تا به ارزش خودم پی ببرم. اینجا تنها هدف، ترک مواد نیست بلکه در کنگره ۶۰ یاد گرفتم چگونه در آرامش و آسایش زندگی کنم و اهمیت خانواده را به من نشان داد.
در کنگره ۶۰ توانستم شهر وجودیم را آباد کنم، که به ویرانه ای تبدیل شده بود. الان احساس جوانی میکنم.در نهایت که بنیان کنگره ۶۰ به ما علم زندگی کردن را آموزش میدهد و وظیفه من این است که سفر با کیفیتی انجام دهم و در ادامه متوجه این حرکت عظیم باشم و خودم را در این مسیر قرار دهم.بازهم از جناب مهندس و همسرشان تشکر میکنم و همچنین از راهنمای عزیزم امیر که در تمام این مسیر رشد مرا همراهی کرد و امیدوارم بتوانم خدمتگذار باشم.
من هم تشکر میکنم از جناب مهندس دژاکام و سرکار خانم آنی بزرگ که این راه سخت را بر ما هموار کردند. راهی که هم سخت است و هم سهل. همچنین سپاس فراوان از خدمتگذاران کنگره که با پشتکار، کیفیت سفر را، با فراهم کردن بستری آرام فراهم کردند. به پدرم تبریک عرض میکنم، گاهی خدا را شکر میکنم که به واسطه اعتیاد پدر به آموزش های کنگره رسیدیم و این سبب شد تا من نیز بتوانم خدمتی را تجربه کنم و شال کمک راهنمایی تازه واردین را تجربه کنم و امیدوارم هم خودم و هم محمد عزیز بتوانیم خدمتگذار باشیم و جناب مهندس را در تحقق اهداف کنگره۶۰، هرچند کوچک یاری کنیم.
- تعداد بازدید از این مطلب :
531